سلطه بیگانه گان هخامنشی
آنچه تا کنون نوشتیم تمام آن واقعیت های داخلی تاریخ کشور ماست که به مرور دهور با افسانه خلط شده ولی جزو فرهنگ این سرزمین بوده و به زمانه های تعلق دارد که کاوشهای زیر زمینی تا کنون به تحقیق آن موفق نشده است، ولی در کتب دینی مانند ویدا و اوستا و دیگر خدای نامه ها و روایات ملی بتواتر نقل گردیده است.
در میان ملل آریایی نژادیکه از باختر به شرق و غرب هجرت کرده اند،و در خارج خاک آریانه (افغانستان قدیم) به تشکیل مدنیتها و حکومت ها پرداختند برخی از ایشان از نظر
تاریخ و سیاست با افغانستان تعلقی دارند. با این که نفوذ سیاسی او فرهنگی ایشان آنقدر انبساط یافته که اثر آن به سرزمین افغانستان هم میرسیده است.
مثلا مردم آریایی نژاد ایلام که مدنیت ایشان به آسیای غربی قبل از تاریخ تعلق دارد او در آخر با نژاد سامی در آمیخته اند، اثر مستقیمی در فرهنگ قدیم ما ندارند. و هم اقوام میتانی که آثار مدنیت ایشان در بوغاز کوی آسیای صغیر در پایتخت هیتی (پتریوم) یافته شده و متعلق به ۱۴۰۰ق،م آریائیان غریبست، مستقیماً نفوذی بر آریائیان مقیم افغانستان نداشته اند،ولی در قرن هفت ق، م ماد ها که قومی آریایی نژاد و آریایی زبان بودند، و در کتیبه های اسوری کشور ایشان بنام امادای ذکر شده، در شمال خاک ایران کنونی ظهور یافتند، که مرکز شهنشاهی ایشان هکمتان (اگماتان هیرودوت =همدان) بود، و به قول هیرودوت از سال ٧۰۱ ق،م تا ۱۵۰ سال، چهار نفر از شاهان مادی حکمرانده اند:
(۱)دیوکس DEIOCES=دهکان ٧۰٨- ۶۵۵ ق، م پسر فرورتس FRAVARTIS در حدود ۵۰ سال.
(٢)فره اورتس پسر دیوکس ۶۵۵- ۶٣٣ ق،م ٢٢سال (کتیبه داریوش: فرور تیش) .
(٣)هووخ شتر (=کواکزار =سیاکزار یونانی) ۶٣٣- ۵٨۵ ق،م ۴٨ سال.
(۴)آستیاگس ASTEYAGES(اژدهاک) پسر هو وخشتر (۵٨۵-۵۵۰ ق،م ) که بعد از سی و پنج سال سلطنت در زمان او دولت ماد منقرض شد،و جای آنرا هخامنشیان گرفتند.
در تاریخ افغانستان دورۀ شاهان مادی و مدنیت ایشان بدین جهت اهمیت دارد که به قول هیرودوت پادشاه دوم ماد فرورتیش تمام سرزمین های شرقی آرین نشین را تا باختر و کنار جیحون گرفته بود، و بنابرین اثار تمدن و تشکیلات و معماری و زبان و حجاری و مجسمه سازی و مهر و روشنایی پرستی ایشان چنانچه در تمدن دورۀ هخامنشی اثر داشته، در این قسمت شرقی آریانه هم اثری را باقی گذاشته باشد و حتی دار مستتر دانشمند بزرگ فرانسه، زبان پشتو را هم با زبان مادی نزدیک داند، و هیرودوت گوید که مادها سگ ماده را سپاکو می گفتند
و این کلمه در پشتوی کنونی سپی است که با تصغیر تانیثی- آنرا سییکوتوان خواند. و هم یکدستۀ محققان گویند که زردشت از ماد به باختر رفته بود، و چون طائفۀ مغ روحانیون مادیها مذهب مهر پرستی را با سحر و جادویی آلوده بودند، زردشت خواست اصلاحاتی کند و به باختر رفت و درینجا بهره مندی یافت.
ناگفته نماند که شاهان هخامنشی چیز های زیاد از ماد اقتباس کردند، و بسا از ترتیبات دورۀ هخامنشی شبیه و تکمیل دورۀ مادی بود، و با انقراض دولت ماد تغییر اساسی در سیاست و معیشت روی نداد. و حتی در برخی از موارد با صراحت توان گفت که اقتباس پارسیان هخامنشی از مادیها بوده است.
مثلا هیرودوت و سترابو نوشته اند که مردم پارسه شکل لباس را مادیها اقتباس کردند، و بنابرین کلاه نمدین و قبای آستین دار و لباس های ارغوانی سیاه و سرخ پر رنگ و تنزیب چرمی تنگ آستین دار تا زانو و شلوار بلند چرمی و کفش بند دار با نوک برجسته و کلاه گرد سادۀ نمدی. و پیراهن تا زانو و کمر بند و خنجر با نیام و کماندان و انواع اسلحه و خود وزره چیز هایست که از مادیها اقتباس شده است.
بهر صورت دولت ماد در عصر هووخشتر باوج خود رسیده بود و با دول غربی روابطی داشت و دختر آلیات پادشاه لیدی ملکۀ ماد بود .همچنین خواهر اژدهاک ملکۀ بابل بشمار میرفت. و در عصر مادیها قبیله یی از مردم آریایی که "پارسوا" نامداشت از شمال به جنوب رفته و در سرزمینی ساکن شدند که بعد از آن به مناسبت نام این مردم موسوم به "پارس"گردید و از کتیبه های آسوری معلوم است که در حدود ٧۰۰ تا ۶۰۰ق،م امراء پارسوا تابع اسور بودند، و از خانوادۀ شاهان مادی فرورتیش (۶۵۵- ۶٣٣ ق،م) پارس را تابع ماد کرده بود.
در میان شش قبیله شهر نشین پارسی یکی "پارسا گاو"بود که رئیس بنام هخامنشی (٧۰۰- ۶٧۵ق،م) داشت و از نسل او پادشاهانی بنام هخامنشیان برآمدند بدین تفصیل:
در ترتیب این تابلو اختلاف نظر مؤرخان موجود است که برخی از رجال آنرا حذف کرده اند، ولی آنجه مؤلف ایران باستان ترتیب داده معقولتر به نظر می آید، که در اینجا با برخی تشریحات اضافی آورده شد.
شاهان هخامنشی از حدودا٧۰۰ق،م بطور ملوک مقامی در تخت ادارۀ شاهان مادی در ایلام حکم میراندند،و پاد شاه آخرین ماد سیاکس که مرد لایقی نبود، دختر خود ماندانه MANDANE را به کمبوجیه دوم هخامنشی داده بود، که از بطن او کوروش بزرگ (سیروس) به وجود آمد و او بر استیاکس شورید و او را از بین برد، و در سال ۵۵٩ق،م بنیاد شاهنشاهی وسیعی را گذاشت که شامل تمام اراضی فلات ایران بود.
هر چند کوروش پادشاه هفتم به شمار می آید، ولی اولین فاتح بزرگ این خاندان است که بعد از کشور گشاییها خود در عرب تا سواحل مدیترانه، به سرزمین شرق پارس هم متوجه گشت و ورنه کانه)(گرگان) و پرثوه (پارت) و اریا (هریو =هرات) که پایتخت آن ارته کنهARTACANA بود. و زرنکه (=درنگه =درنگیانه =سیستان کنونی) بر کنار رود اتیماندروس (=هیتومنت =هلمند) و هاوروتیش (هرووتی =اراکوزی =ارغنداب) و وادی رود کوفن (=کوبهه =کابل) و کوهسار او پیری سینه (پارو پامیزاد =هندوکش) و گزکه (غزنه) و ولایات گندهاره (از ننگرهار تا کنار سند) و باختریش(بکتریه =بلخ ( تا جبال سکاهومه ورگا (پامیر) و همچنان در ماوراء آمو سوگودو (سغد) تا اور کسارتس (سیر دریا) و واحه های خیوه و هوارزمه (خوارزم) و مرگیانا (مرو) را ضمیمۀ کشور هخامنشی ساخت.
از آثار سیروس در وادی گنداهارای شرقی درۀ خیبر، بقایای آتشکده ییست که به قول گزیتیر پشاور طبح ۱٩٣۱ در قریۀ اسوته ۱٢ میلی شمال شرقی شهباز کرهی ضلع مردان در سوابی به ارتفاع یازده فت در دایره دارای قطر شصت فت واقع است، و شالودۀ آنرا بر سی پایۀ سنگی گذاشته اند، که بین هر دو سنگ آن یک خالیگاهی است و علما گویند که این معبد آتش پرستان سی در داشته و در هر روز یک ماه از یک دروازۀ آن داخل می شدند، که جمله سی دروازه بین این سنگ پایه ها باشد.
سیروس (کوروش) در ۵٢٩ق،م در جنگی کشته و یا به مرگ طبیعی در گذشت، و جانشین او کمبوجیه سوم فتوحات او را دنبال کرد،و حین مرگ او کشورش وسیع ترین کشور های آن وقت بود.
و بعد ااز او داریوش اول پادشاه نهم این دودمان در ۵٢٢ق،م بر تخت نشست و در مدت یک سال بر تمام کشور کمبوجیه دست یافت و از یونانی تا هند بر سرزمین پهناور حکم راند، و به بسط مدنیت و تعمیر کاخهای بزرگ و وضع اصول مملکت داری و احداث راها و تشکیل لشکر کوشید، و در سال ۴٨۶ ق،م در گذشت و در این هنگام بود که آثار مدنیت و فرهنگ سلطنت هخامنشی در افغانستان هم بسط یافته بود.
از داریوش کتیبه های متعددی در پارس و شوش و مصر و کوه الوند و غیره باقی مانده، که به رسم الخط میخی به زبان های فرس قدیم و ایلامی و آسوری و مصری و بابلی و شوشی نوشته شده، و خط میخی فرس قدیم ۴٢ علامت داشت، و از مهم ترین این آثار باستانی نوشته هاییست از داریوش در نقش رستم و بیستون پارس، که در آن نامهای کشورهای تحت تسلط خود را نوشته است.
و آنچه به تاریخ کشور ما تعلق دارد اینست: پرثوه PARTHAVA (خراسان و گرگان) باختریش BAXTARISH (بلخ که در شمال آن آمو و در غرب آن مرگویا (مرو) و در شرق ماساژت نام یکی از اقوام سیتی و پایتخت آن زری اسپه (بلخ امروزه ؟)بود. سوغوده SUGHUDA (سغد) کرمانیه KARMANIA (کرمان بین پارسه و گدرزی و پرثوه) گدرزی زرنکه ZARANKA (زرنج =سیستان) هره یوه HARAIVA (هرات) او ارزمیه UVARAZMIY (خوارزم) گداره GADARA (کابل و پشاور) هیندوش HINDUSH (سند) ته ته گوش THATTAGUSH (سته گید هیرودوت =قبایل شیتک و ختک کوهات و بنون) سکه هومه ورکه (ساکه های فراورندۀ هومه غالباً در حدود پامیر) سکه تیگر خئوده (ساکه های تیز خود) سکه تیه تردریا (ساکه های آن طرف دریا) مکه (مکران) هراووتیش HARAUVATISH (اراکوزی) .
مملکت پهناور داریوش تماماً (٣۱) ساتراپی (ولایت) داشت که از آن جمله به قرار شرح فوق تمام افغانستان کنونی و سرزمین های مجاور شامل آن بوده است، و ولایت گنداره را در کتیبه بابلی و ایلامی "پاره او پره ازانه، یعنی ایالت ماورای جبال (افغانستان) گفته اند، ولی جزویات وضع آنروزه تا کنون به تفصیل معلوم نیست و همین قدر توان گفت که از سال ۵۵۰ ق،م یعنی خروج داریوش تا ٣٣۱ ق،م هنگامیکه شاهنشهی هخامنشی بدست اسکندر از بین میرفت، خاک افغانستان جزو شاهنشهی وسیع هخامنشی بود، و حتی در عصر داریوش برخی از پنجاب ماورای سند هم به آن پیوسته بود، و بنابرین درین ملتقای مدنیت هخامنشی و هندی رسم الخط خروشتهی از خط آرامی
رسمی هخامنشیان در زبان مردم وادی سند از اختلاف کلتور فاتح و مفتوح به وجود آمد، و شاهان خاندان مؤریه هند (٣٢٣-۱٩۰ق،م) صنعت و سبک معماری هخامنشی را پیروی نموده اند.
هیرودوت (متوفی در حدود ۴٢۵ ق،م) اطلاعات مغتنمی از دورۀ شاهی داریوش در سرزمین شرقی افغانستان داده که از آنجمله در کتاب ۴۴۴ می نویسد: "داریوش برای کشف مصب رود سند به دریا امیر البحر یونانی سکیلاکس SKYLAX از اهل کاریاندارا با عده یی از اشخاص معتمد در کشتی نشاند و به این ماموریت فرستاد، این هیئت از شهر کسپاتورس و سرزمین پکتویک PAKTUIKE حرکت کرده و به دریا رسیدند. "همچنین همین مولف قدیم در کتاب ٣-۱۰٢ کسپاتورس را در کشور پکتویک واقع دانسته و گوید که این مردم در رسوم و طرز زندگی به باکتریان شبیه و جنگی ترین خلایق اند. و اکثریت محققان کسپاتورس و پکتویک هیرودوت را با پشاور و پشتون امروزه تطبیق کرده اند. زیرا قبل از هیرودوت هم جغرافیادان معروف هیکاتایوس HECATAEUS در حدود ۵۰۰ ق،م کسپاتورس را در گندهاره واقع دانسته بود که همین پشاور و کندهارا باشد.
هیرودوت در کتاب هفتم ۶۶ -۶٧-٨۵ فهرست لشکریان خشیار شا را داده و در آن از گنداریوی GANDARIOI و دادیکای DADIKAI دارای اصلحۀ باکتری و پکتویس (پوستین پوش کمان بردار خنجر دار) و قبایل کوچکی ساگارتیویSAGARTIOI که زبان ایشان پارسی و دارای لباس نیمه پارسی و نیمه پکتوان PAKTUAN بوده و تا هشت هزار سوار به لشکر میداده اند ذکر کرده و مورخان گنداریوی را مردم کندهارا و دادیکای را تاجیک و پکتویس و پکتوان را پشتون دانسته اند و من ساگارتیوی هیرودوت را همان ساگارتی کتیبه بهستون. داریوش میدانم که با ساخر =ساغر (جنوبی غور) تطبیق می شود و برخی آنرا با احتمال ضعیف شرخبون (خرشبون =خرشوانی. مطلع سعدین-یکی از قبایل پشتون قندهار) دانسته اند.
از کتیبۀ بهستون داریوش معلومات خوبی راجع به اوضاع این سرزمین در عصر او بدست می آید، و ازینکه در کتیبه بهستون و ولایات کشور او ٢٣ و در کتیبه های دیگر تا ٣۱ میرسد معلوم است که گاهی ممالک زیر دست هخامنشی می شوریدند و در جمع کشور های متبوعه نمی آمدند، چنانچه نام ولایت ساگارتیوی تنها در کتیبۀ بهستون پارس مذکور است و در دیگر کتیبه ها نیست.
در کتیبۀ بهستون (ستون ٢-بند٢)گوید: هنگامیکه داریوش در بابل بود پارت (خراسان_)مرو و تته گوش و سکائیه برو باغی شده بودند،
پدر داریوش ویشتاسپ این شورش پارت را فرو نشاند، و با فرور تیش در محل ویش پااوزات جنگید، و او را شکست داد، در ساگارتی (اگر محل آن بطرف خراسان تعیین شود)نیز شورشی به قیادت چیتره تخمCHITRATAXM روی داده بود، داریوش لشکر را به سالاری تخمسپاده TAXMASPADA فرستاده و چیتره تخم را بگرفت، و چون نزد داریوش آورد، گوش و بینی او را برید و چشمانش را بر آورد و مصلوبش کرد (ستون ٢ بند ۱۴).
در مرو خراسان نیز مردی از آنجا به نام فراده شورید داریوش داد رشیش ولی باختر را بدفع او گماشت و او مرو یا نرا مطیع گردانید، و تمام باختر تصفیه شد (ستون ٣بند ٣).
هنگامیکه وهی یزدات در پارس باغی شده بود، او لشکری را بر هره خواتیش رخج =وادی ارغنداب) فرستاد تا ویوانه VIVANA ولی رخج را براند، ولی این والی با با سپاه داریوش مقیم قندهار به مقابلت لشکر وهی یزدات برآمد.، و جنگی که در قلعۀ کاپیش (کاپیشکانه) روز ۱٣ ماه انامکه روی داد لشکریان باغی را بشکست و بعد از آن در ناحیۀ گندوم GANDUM (قندهار)باز همین لشکر شورشی را روز ٧ صورت رخج ایالت مربوط کشور داریوش . شمرده شد (ستون ٣بند ۱٣)و این وقایع از ٢٩ سپتامبر ۵٢٢ تا دهم مارچ ۵٢۰ ق،م روی داده بود.
در بارۀ سفر جنگی داریوش به تسخیر هند چنین نوشته اند که او در ۵۱٢ ق،م از رود سند گذشته و پنجاب و سند را گرفت و سکیلاکس یونانی را به دریای عمان روانه کرد،و طلای زیادی از هند هر سال به پارس می رسید، و روابطی تجارتی بین هند و سرزمین های غربی قائم گشت و از همین ایالت بیستمین، سالیانه ٣۶۰ تالان طلا (تخمینا ٢۵ ملیون افغانی) باج به دربار هخامنشی میرسید.
در تخت جمشید پارس در مقبرۀ داریوش تصاویر مردم تابع شده دولت هخامنشی را نوشته اند که در آن نام پارتی (خراسان) هراتی- باختری- سغدی- خوازمی- زرنگی (سیستانی) رخجی (قندهاری) تته گوشی (مربوط به پختیا تا کنار سند) گنداری- هندی- ساگارتی در جمله ٣۰ ملت دیگر موجود است و این سخن هم میرساند که مردم افغانستان کنونی، در حدود قرن پنجم ق،م به نام های اماکن و ولایات خود شهرت داشتند. (عکس نمبر ۱٢) .
داریوش در شوش پایتخت خود کاخی ساخته بود که کتیبۀ آن به سه زبان
پارسی- ایلامی- بابلی کشف شده و در آن هم از مردم ولایات افغانستان ذکر رفته است.
وی گوید: چوب صندل این کاخ از کنداره و طلا از باختر و سنگ لاجورد از سغد و فیروزه از خوارزم و عاج از هند و رخج و چوب بلوط از کنداره آورده شده که تمام این سرزمین ها در حوالی افغانستان واقع اند.
داریوش مملکت وسیع خود را که در آن ۴٨نوع مردم از نژاد های مختلف با ادیان و زبان ها و اخلاق گوناگون می زیستند به سی ستراپی (ولایت) تقسیم کرده بود. که در آن حکمرانان محلی هم با آزادی عقاید خود می زیستند. و هر ولایت را یک نفر حاکم اعلی بنام خشترپاون (یعنی نگهبان ولایت) که از دربار هخامنشی مقرر میشد به کمک یک نفر دبیر و یک نفر سالار لشکری اداره میکرد،سر دبیر همواره مستقیماً به مرکز اطلاع میداد، مسؤل امنیت ارگ پت بود. چاپار خانه ها-راه ها- مهمان خانه ها-وجود داشت. در هر ولایت خشترپاون آن مالیات را جمع میکرد،و لشکریان پیاده و سوار میگرفت،و لشکر قوی دولتی بنام "جاویدان" ده هزار نفر بودند، هیرودوت اندازۀ مالبات هر ولایت را هم نوشته که از آن جمله این ولایات افغانیست و یا متصل به آن:
۱-ایالت هفتم هخامنشی مشتمل بر ستاگیدی- قندهاره- دادیک- ابریدی- ۱٧۰تالان (در حدود ده میلیون افغانی).
٢- ایالت دوازده هم باختر و مربوطات آن ٣۰۰تالان در حدود ۱٨میلیون افغانی.
٣-ایالت چهاردهم ساگارتی -زرنگی(سیستانی) تا مردم کنار بحر جزایر عمان ۶۰۰ تالان (در حدود ٣۰ میلیون افغانی) اکنون نزدیک خط سرحدی سیستان افغانی آثار شهر قدیمی را کشف کرده اند که مربوط به مدنیت دورۀ هخامنشی است. و ازین هم بر می آید،که سیستان در کشور هخامنشی داخل بود. (عکس ۱٣).
۴-پارت- خوارزم- سغد- هرات ٣۰۰تالان (در حدود ۱٨ میلیون افغانی) .
۵-هندو سند ۴۶٨۰تالان (در حدود یک صد و شصت میلیون افغانی) این مقدار مالیات ولایت شرقی بود، و تمام مالیات دولت را عصر داریوش (۱۴،۵۶۰تالان) =نود میلیون فرنک طلایی =۴۵۰ میلیون افغانی) گفته اند.
به قول اولف کرو: از خاندان هخامنشی کوروش- داریوش اول- خش یارشا- داریوش دوم در قندهارا مستقیماً حکم رانده اند،
که پایتخت ایالت شرقی ایشان کسپاتورس (پشاور) و پیو کیلاوتس (چارسده) بوده است. و طوریکه سرداوید هوگرث در کتاب اسکندر گوید: "در جنگ گوگمل که بین داریوش سوم و اسکندر واقع شد، مطابق فهرست اریان مورخ یونانی، مردم پشتانۀ و کوهسار هندوکش در لشکریان داریوش شامل بوده اند، "که این هم رابطۀ هخامنشیان را با این سرزمین میرساند.