نظری به دوره های قبل التاریخ
چون بشر همیشه در فکر توسعۀ معلومات خود بوده و هست، هر وقت در هر زمینه ئی که بیک نقطه واصل شده بفکر افتاده است تا قدمی پیشتر گذارد و احاطۀ دانستنی های خود را بیشتر وسعت دهد. این آرزو بصورت عمومی نظر به تقاضا و تاثیر زمان و مکان کم و بیش بطى و سریع بوده ولی در یکی دو قرن اخیر من حیث زمان و در غرب من حیث مکان سرعت بیشتری بخود گرفته است ومو ضوعات بسیار کوچک که شاید چندگاه پیشتر توجه کسی را هم جلب نمیتوانست مورد دقت قرار گرفته و حتی با توسعۀ اهمیت خود شاخه علم علیحده گشته.
تاریخ همیشه با بشر بوده و هست و من حیث منبعی که از آن پاره معلومات کشیده شود چیز تازه و نوی نیست بلکه میتوان آنرا در جملۀ یکی از قدیم ترین مظاهر دانش بشری حساب کرد زیرا بهر وقت و زمانه ئی که که مراجعه شود انسان به رنگی و تعبیری در این راه کار کرده خواه بصورت قصه بوده خواه بصورت داستان و افسانه های شفاهی، خواه بصورت نقش عین واقعات در مغازه ها و احجار کوها وخواه بصورت اقسام مختلف رسم الخط تصویری و نیمه تصویری و صوتی و غیره. بناءً علیه در مفکوره قدامت تاریخ من حیث تاریخ شبهه ئی نیست ولی همان طوریکه سایر شعبات دانش بشری توسعه یافته و حتی در بعض موضوعات شاخه های بالکل جدید بمیان آمده مده است تاریخ هم تحول کرده توسعه یافته و یک سلسله علوم جدید. انتروپولوژی (تاریخ طبیعی انسان) انتولوژی (شرح خصوصیات بدنی نژادهای بشر) مردم شناسی عتیقه شناسی، فولکلور وغیره وغیره بمیان آمده و بذات خود هر کدام آن امروز وسعت یافته و دارای شاخه های جداگانه شده ولی همۀ آنها در حقیقت براى یک مقصد واحد که تاریخ باشد کار میکنند.
انسان کنجکاو همیشه در صدد بوده و هست تا به نیروی حدس و خیال و به دستیاری چراغ عقل و فکر سلیم پرده های تاریک زمانه های گذشته را پاره نموده واقعات هزاران سال قبل را نگاه کند به بیند و باز قدمی بیشتر گذاشته واسرار مجهول کوایف حیات وما حول وما وراى خود را کشف نماید. از گذارشاتی که همین الآن واقع میشود تا آنچه که در قدیم ترین زمانه ها گذشته و هنوز نیروی فکر بشر به کشف آن موفق نشده است همه بلا استثنا جزو تاریخ است و یک خط فاصل این دورۀ طولانی را به دو حصه جدا میکند و آن رسم الخط و تحریر است.
گفتیم که انسان همیشه در صدد کشف و دانستن واقعات نهفته زندگانی خود و ماحول خود بوده و هست. این کار بزرگ یعنی روشن ساختن تاریکی های گذشته تنها به دستیاری حدس و خیال نمیشود. یگانه چراغی که در این راه بصورت مثبت روشنی انداخته میتواند رسم الخط و تحریر است که چگونگی های واقعات گذشته را روی پارچه های گل خام و پخته، در سینه کوه، بالای صفحات سنگ و استخوان و ظروف گلی و پوست درخت و حیوانات و روی اقسام پارچه ها و کاغذها محافظه نموده و بدست ما رسانیده است پس دوره هائی را که پیش از ظهور رسم الخط گذشته بصورت عمومی عصر قبل التاریخ و زمانه هائی را که از موقع ظهور رسم الخط با ینطرف واقع است عصر تاریخی گویند و مقصود اساسی ازین تفکیک محض سهولت کار وروشن ساختن موضوع است چنانچه هر چه به دوره های خود نزدیک میشویم از طبقه بندی های مختلف کار میگیریم.
ملتفت باید بود که چون رسم الخط در تمام دنیا یکبار و بیک وقت ظهور ننموده است دوره تاریخی و قبل التاریخ دنیا هم یک یک حد مشترک ندارد و یک خط واحد این دو قسمت را در تمام دنیا از هم جدا نمیتواند بلکه هر حصه، حتی هر مملکت و هر قوم از خود حدو د علیحده دارد که بتاریخ معینی تصادف میکند، بعبارت دیگر در حقیقت ما دو نوع تاریخ و دو نوع قبل التاریخ داریم: تاریخ و قبل التاریخ خصوصی هر حصه و هر مملکت وهر قوم وتاریخ وقبل التاریخ عمومی دنیائی. صورت اولی مربوط مر ا حل حیات یک قوم واهل یک حصه زمین و یک مملکت است و صورت دومی معیار زندگانی پیشقدم ترین کتلۀ بشری را در مراتب مدنیت مخصوصاً در ایجاد رسم الخط استاد میگیرد.
قبل التاریخ در مراتب حیات بشر عبارت ازیک عصر نیست بلکه مرحلۀ انبساط قوای فکری و مادی است و این مرحله را دسته های بشری در نقاط مختلف و در اعصار و زمانه های علیحده طی نموده اند. زمانه درین زمینه رول فر عی بازی میکند بیشتر تطور و تحول زندگانی بشر باید در نظر گرفته شود فراموش نباید کرد که تنها وجود رسم الخط هم مقصود ما را برآورده نمیتواند بلکه توانائی ما به خواندن آن هم شرط است زیرا بسیار اقوام رسم الخط و تحریر داشتند و ما از خواندن آن عاجز بودیم در اینصورت بودن و نبودن رسم الخط فرق نمیکند بهین جهت "اتروسک ها" ساکنین قدیم ایطالیا و "هیتیت ها" که در اسیای صغیر زندگانی داشتند با وجود داشتن رسم الخط در مراحل قبل التاریخی قرار داده شده بودند و آهسته و آهسته با قرائت رسم الخط و کتیبه های آنها وارد دورۀ تاریخی شدند.
چون رسم الخط تصویری و صوتی در مصر و بین النهرین در حوالی ٣٥٠٠ و 3000 ق م پیدا شده روی رفته حد فاصل دوره های تاریخی و قبل التاریخ شرق را به سه و نیم هزار سال ق م قرار میدهند. تجسسات قبل التاریخ پیشتر از همه جا در خاک های فرانسه وارو پای غربی و سپس در وادی نیل و بین النهرین انبساط یافت و آهسته آهسته به پیمانه های کم و بیش در فارس و هند و چین و جاپان و جزایر شرق الهند و استرالیا و امریکا عمومیت یافت و هنوز بطور دلخواه در تمام روی زمین عملی نشده و باوجود انبساط تجسس در بعضی نقاط بصورت عمومی وسعت نیافته است. در کشور ما از ١٩٣٦ باینطرف شروع شده و بجایش که این فصل باشد. بعد از چیدن بارۀ مقدمات ضروری تا جائی که معلومات اجازه میدهد صحبت خواهم کرد.
زندگانی بشر در دوره های قبل التاریخ تقریباً همه جا بیک شکل بود. و با اختلاف خاک و نژاد فرق زیاد نمیکند. شرقی ها، غربی ها، اهالی مالیزی و افریقای مرکزی باشندگان آریانا و هند رچین و بین النهرین و مصر وفارس همه تقریباً یکسان تحول نموده و موادی که برای ساختن ادوات اولیه و قدیمه آنها بکار رفته همه جا عبارت از سنگ چقماق طبیعی، سنگ تراش یافته صیقل شده و استخوان است اصول ساخت و شکل ادوات آنها از قبیل کار دو تبر و آلات دیگر مخصوص شکاف کردن و زدن و کوفتن و بریدن شبیه بهم و قابل مقایسه است ازین رو مدققین این گونه تجسسات بعد از یک سلسله مطالعات ادوات سنگی در نقاط مختلف برای هر دوره سنگ اشکال و ممیزات و نام هائی قایل شده و بعد از مطالعه جزئیات و پهلوهای مختلف حیات چوکات های معینی برای هر دوره تعین کرده اند که در حقیقت مقصود از سهولت کار و طبقه بندی های مزور زمانه و تحولات استعداد بشری است که حین عدم رسم الخط گاهی عوض آن از ادوات سنگی کار میگیرند و گاهی از ظروف تیکری و وقتی هم از آلات سنگی ما بدون اینکه داخل جزئیات شویم برای تسلسل موضوع از آنها نام می بریم: دورۀ اولیه حجر، دوره قدیم حجر، دوره متوسط حجر، دورۀ جدید حجر که بعضی ها بصورت ساده تر آنرا به دو مرحله قدیم وجدید حجر تقسیم نموده و برای اول آن دو دوره الف و ب قابل میشوند و اصولی ترش همان تقسیم سه گانه دوره قدیم و متوسط و جدید حجر است که در اولی ادوات سنگی بیشتر شکل طبیعی داشت، در دومی بیشتر دست خورد و در سومی صیقلی گردید. چون در مراحل اخیر این دوره پهلوی سنگ صیقلی ظروف گلی و فلز هم پیدا شده است آنرا به اسم جدا گانه "کلکولى تیک" یا "انه اولى تیک" یاد میکنند در خاک کشورما آریانا هنوز مربوط به دوره هائی فوق تحقیقاتی عملی نشده بناءً علیه مستقیماً وارد دورۀ کلکولی تیک یا "انه اولى تیک" شویم.
دورۀ کلکولى تیک
آخرین دورۀ جدید حجر با دوره سنگ صیقلی را در شرق عموماً به دو حصه تقسیم میکنند یکی دورۀ طویل تر که زما نه هائی پیش از کشف فلزات را در بر میگیرد و دیگر دورۀ که در آن سنگ صیقلی وظروف تیکری و فلزات یکجا مستعملاند و آنرا برای تمیز از حصص قدیم تر بنام های فوق یاد میکنند. در دورۀ جدید حجر شرق ظهور ظروف گلی در حوالی ۲۰ هزار سال ق م شروع شد و چنانچه آثاری در مصر بمیان آمده ولی سائر قسمت های شرق به زمان های تازه تر و مختلف داخل این دوره گردیده و مظاهران بدون اختلاط فلز خیلی کم دیده شده است قراریکه به تحقیق رسید. مس در خاک های شرقی بار اول در حوزه اکسوس (انو نزدیک مرو) و نواحی قفقاز در حدود 6۰۰۰ ق م بمشاهده رسیده و از این جاها در حوالی ٥٥٠٠ ق م در عیلام در حدود 5۰۰۰ ق م در مصر و در ٤۰۰۰ ق م در اراضی بین سواحل خزر و خلج فارس بمیان آمده است و بعضی ها به این عقیده اند که فلزات با سومری ها از حوزه اکسوس به نقاط غربی نشر گردیده است.
رویهمرفته دورۀ کلکولى تیک یا انه او لى تیک را در مصر به دو مرحله تقسیم میکنند که اول آن از 7500 تا 5000 ق م و دوم آن از ٥۰۰۰ ق م تا ٣٥٠٠ را که شروع ظهور رسم الخط و دور تاریخی است در بر میگردد. معمولا به این عقیده اند که زندگانی شکاری که در دامان کوهای نقاط مرتفعه دوام داشت در مصر در حوالی ۷5۰۰ ق م به پایان رسیده و مردم در جلگه ها و کنار رودخانه ها پایان شدهاند و بازمین وزراعت بیشتر تماس جهت آثار محل استقرار و قبر ها با لا تر از خطی حاصل کر ده اند ازین جهت که طغیان نیل بدان رسیده نتواند کشف شده. ظروف گلی که در آتش آزاد پخته شده کشف گردیده در مرحلۀ دوم آثار عمرانی و دیگر چیز ها هم بمیان آمده است که به تفصیل آن کاری نداریم.
بین النهرین و عیلام از نقطۀ نظر ساختمان ارا ضی شباهت زیادی به دلتای نیل دارد و محل بود و باش و نقاط آبا دانی در تل های بین النرین و تپه های سوزیان بمشا هده رسیده و بمناسبت پارۀ ممیزات محلى اختصاصات این دوره را در اینجا بنام سوز اول و سوز دوم تقسیم کرده اند. همین قسم مظاهر این دوره که آنرا مدنیت کلکولى نیک میخوانند در هزار اول و دوم سوم، چهارم، پنجم ق م نظر به پیشرفت حفریات وتجسس از تپه های مختلف فارس و خاک آریانای قدیم از حوزۀ اکسوس، حوزۀ هیرمند، نال وجاله وان در بلوچستان و حوزه اندوس (سند) هم پیدا شده و ثابت گردیده است که این مدنیت از حوزۀ اندوس تاوادی نیل ساحه وسیعی را فرا گرفته بود اول ممیزات آنرا بصورت عمومی باز وجود آنرا در خارج خاک آریانا شرح داده و سپس به تجسساتی که از ۱۹۳6 با ینطرف در داخل خاک مملکت بعمل آمده می پردازیم.
اسیای غربی:
تا اوایل قرن ۲۰ علمای تاریخ و باستان شناسی با ذرایعی که در دست داشتند مدنیت هائی را در وادی نیل و دجله و فرات و دیگر نقاط مدنی اسیای غربی روشن نموده رفتند که تمام آن جزء دوره تاریخی است و ثابت شد که اوایل عصر تاریخی اسیای غربی در حدود ٣٥٠٠ سال ق م تعین میشود بعد ازین در اثر اقدامات تازه تر که به ترتیب در بین النهرین وفارس و از ۱۹۲۲ باینطرف در وادی سند و بلوچستان و در ۱۹۳۳ در شمال اکسوس (انو نزدیک مر و) و در ١٩٣٦ در افعانستان ( ناد علی سیستان) شروع شده است. از حوزه های رودخانه های بزرگی که ذکر شد شواهدی بمیان آمده که روی هم رفته در عمومیات نقاط مشترک زیادی دارند و دراثر مقایسه و مطالعات طولانی علمای بزرگ غرب قایل شده اند که در دوره ٤ - ٥ هزار سال ق م یک مدنیت بزرگ از وادی نیل و سواحل بحر سفید گرفته تا حوزه های سندو گنگا انبساط داشت که در اساس عمومی بهم مشترک اند و در اختصات محلی در نقطه طبعاً نظر به موقعیت خود پاره ممیزات جداگانه داشت. چون درین دوره آثار سنگی و تیکری و فلزی پهلو به پهلو پیدا میشود. آن را بنام دوره و مدنیت کلکولى تیک یاد میکنند.
در بین النهرین قبل از خانواده سلطنتی "اور Ur" که مصادف به او ایل عصر تاریخی میباشد این مدنیت بزرگ را نظر به نقاطی که از آن شواهد و آثار پیدا شده و باز نظر به طبقات جداگانه آن بنام همان جاها به سه دوره تقسیم نموده اند که بنام های (دورۀ عبید)،(دورۀ اوروک)، (دوره جمدت نصر) یاد میشوند و هر دوره ئی طبیعی در ساخت و رنگ و شکل ظروف گلی اثار سنگی و فلزی پاره ممیزاتی از خود دارند. در تل های عیلام و تپه های سوزیان که باز هم از نقطه نظر جغرافیای طبیعی مربوط به خاک بین النهرین است همین تجسسات باتعیین طبقات اول ودوم سوز بعمل آمده. در خاک فارس عین همین تفحصات اجراشده ویکعده علما مثل مورگان، پزارد، هرز فلد، کریشمن، سمیت در تپه های موسیان بندر بوشهر برسه پولیس و تپه سیالک وحصار و جیان وغیره حفریات نموده اند و نظر به ارتباطی که مطالعات آینده. ما ایجاب میکند به تفصیل بعضی حصص می پردازیم. موسیو گریشبن مدیر هیئت حفریات فرانسه در افغانستان با کشفیاتی که شخصاً در تپه های سیالک و جیان نزدیک کاشان و غیره نموده مراتب مختلف این دوره را در این نقاط تا مقارن هزار اول ق م که تاریخ ظهور آریاها در آن جا میباشد کشف کرده است. از روی کشفیانی که در خاک ایران کنونی بعمل آمده چنین معلوم میشود. که متهاجمینی در حوالی ۳۰۰۰ ق م از جنوب غرب از حوالی بین النهرین که کانون مدنیت سامی است تا قسمتهای مرکزی آن کشور پیش آمده و اساس مدنیت نوینی را گذاشتند که آنرا "پرو تو عیلامی" یا مدنیت سوزیان خوانند. درین عصر تصویر از روی ظروف گلی کم شده و اشکال ظروف تغیر کرد و زیورات خیلی زیاد و آینه های فلزی و زیورات لاجورداز مقابر مرده ها که روی زمین اطاقی رهایش گور میکردند پیدا شده است. این مدنیت را عیلامی ها به حصص غربی فارس رواج دادند و مال آنها است. قرار نتیجه ئی که از حفریات کاشان بدست آمده بین ۳۰۰۰ و ۲۰۰۰ ق م چیز تازه ئی درین قطعات بوقوع نه پیوسته.
در حوالی ۱۲۰۰ ق م در گرد و نواح کاشان صورت گور کردن مرده تغیر کرد، ظروف منقوش وجود ندارد و ظروف سیاه با اشکال نو جای آنرا گرفته است. آلات و ادوات مفرغ بمشاهده میرسد زیورات طلائی زیاد است در آخر ۱۱۰۰ ق م آهن هم ظهور میکنند قرار عقیدۀ موسیو گر یشمن در فارس آخرین مرحله حیات کاشان شروع زندگانی آریائی را وا نمود میکنند و در حوالى ۱۰۰۰ ق م بار اول در سالنامه های شاهان اثوری نام های خاص اریائی پیدا میشود تا اینکه در قرن ۸ و ۹ ق م قبایل آریائی آمادی (ماد) و پارسوا (پارس) هر کدام بنوبۀ خود در کتیبه های شاهان اثوری ذکر میشوند. درین وقت قریه ها بزرگ میشوند و شکل شهر مستحکم بخود میگیرند روی بعضی تپه ها را خشت فرش کرده اند تا ساحۀ آن برای تعمیر وسیع شود و روی آن قصر وعمارات ساخته اند و دورا دور آنرا دیوار کرده اند استحکامات شهرها وقلعه ها نشان میدهد که مردم تازه وارد یعنی (آریاها) شهزاده گان ورؤسا و شاهان و دسته نجبا داشتند. لجام های اسپ و دیگر علایم وادوات سواری و سوار کاری مثل: سرنیزه سر تیر فلزی و شمشیر و غیره هم کشف شده و تمام اینها ظهور قوم سوار کاری را در اراضی غرب دشت لوط در فارس نشان میدهد که عبارت از آریاها باشند که از طرف شرق از باختر وسائر نقاط آریانا بدان طرف رهسپار شده و سامی ها جا را برای آنها خالی کرده بطرف غرب می نشینند و این اولین دفعه ئی است که از روی شواهد مادی علایم ظهور آریائی ها در حوالی 1000 ق م در خاک سامی نشین فارس و مدیا به ثبوت رسیده است و تفصیل رفتن آریائی ها را از باختر بطرف شرق و غرب در فصل های آینده خواهیم دید اینجا محض از روی کشفیات قبل التاریخ روشنی کافی درین مورد افگنده شد.
در حواشی اریانا حوزه سند: پیشتر اشاره نمودیم که از ۱۹۲۲ به بعد تجسسات قبل التاریخ برای روشن کردن مدنیت کلکولی تیک در حوزۀ سند هم شروع شده است این کشفیات از طرف سرجان مارشل انگلیس در نقاطی موسوم به "موهنجو دیرو" و "هر په" و بسیار جاهای دیگر که همه بطرف سواحل راست جریان اندوس واقع است بمیان آمده و نتائج آن انقلاب بزرگ در اذهان علمای تاریخ و نظریات ایشان افکند سرجان "مارشال" انگلیس مظاهر این مدنیت را به بومیان وادی سند که ایشان را بنام "درادیدی" یا هر چیز دیگری که یاد کنیم نسبت میدهد یعنی عقیده دارد که این مدنیت مر بوط کسانیست که پیش از ظهور آریاها در حوزه سند زندگانی داشتند. اگر چه این نظر به خلاف عقیده علمای بومی و وید شناسان هند است زیرا ایشان اریاها را باشندگان اصلی پنجاب و آریانا میدانند ولی اینجا بدان کاری نداریم خصوص که نظریۀ علمای هندی در مراکز علمی اروپا مورد قبول هم اقع نشد، بناء علیه به ذکر وجوه و مظاهر مدنیت دورۀ کلکولى تیک در حوزه سند که مقصد اساسی ما است می پردازیم:
کشفیات "موهنجو ویرو" و هرپه دفعتاً صفحه نوی در تاریخ باستانی حوزۀ سند و شرق آریانا باز کرده و معلوم شد که حوزه سند و پنجاب هزاران سال قبل از عصر ویدی و ظهور اریائی مهد تمدن در خشانی بود که واجد خواص محلی بود و حتی از بعض پهلوها از مدنیت های معاصر خود در بین النهرین ومصر هم برتری داشت.
حفریات "موهنجو دیرو" ثابت نمود که باشندگان حوزۀ اندوس در چهار هزار و سه هزار سال ق م یعنی شش هزار و پنج هزار سال پیش از امروز دارای ثقافت خیلی عالی و ممتازی بود که از هر پهلو با مدنیت های کشورهای آسیای غربی عصر عیلام و سوزیان همسری میکرد و مظاهر مدنیت دورۀ کلکولى تیک در حواشی سرحدات شرقی آریانا بکمال انبساط رسیده بود اگر بیشتر داخل جزئیات شده و عمیق شویم خواهیم دید که باشندگان وادی سند درین دوره دارای حیات خیلی منظمی بودند، شهر ها داشتند مرتب با جادهاه وسرک ها و حمام ها وغیره زراعت در میان آنها ترقی نموده بود گندم و جودر میکاشتند، درخت های خرما مینشانیدند تجارت آنها مترقی بود و بهر طرف رفت و آمد داشتند. بسیار حیوانات مثل قاطر و شترهای کوهان دار که تا حال به بخدی مشهور است، گاومیش گاوهای شاخ کوتاه، گوسفند، خوک
سنگ، فیل اشتر را اهلی نموده بودند، برای حمل و نقل عراده ها داشتند که بلا شبهه ذریعه نرگاو کش میشد در کار فازات خیلی ماهر بودند و زیورات و اسباب های طلائی و نقره ئی و مسی آنها کشف شده است. سرب و قلعی را نیز می شناختند. اسلحه جنگ و شکار آنها عبارت از تیر و کمان و نیزه و تیر و قمه وگرز بود تبر کوچک داساره، اسکنه، پاکی از مس و روی درست میکردند. چاقو و کارد چیزهای برنده از فلزات فوق یاسنگ های سخت میساختند هاون و دستاس نزد آنها مجهول نبود. ظروف خانگی ایشان از تیکر بود که ذریعه چرخ پا یکی درست میکردند. در بعضی اوقات آنرارنگ هم می نمودند. زیورات ثروتمندان از فلزات قیمتی و مس مذهب و عاج و دیگر سنگ ها ساخته میشد وغربا عموماً صدف و خزف کاشی کاری را استعمال می نمودند.
نزد باشندگان دوره کلکولی نیک وادى سند رسم الخط مجهول نبود اگر چه این رسم الخط خواص هندی دارد ولی شبیه به رسم الخط معاصرش در اشیای غربی و شرق قریب میباشد و مانند آنها میتوان آن را رسم الخط تقریباً تصویری خواند. خلاصه باتذکار مراتب فوق باید اظهار نمود که: بصورت عمومی مدنیت اندوس با ثقافت دورۀ کلکولی نیک آسیای غربی و مصر موافقت داشت. بر علاوه حوزه سند از خود صاحب پارۀ ممیزاتی هم بوده که در غرب آسیا در مدنیت سومری های بین النهرین دیده نمیشد. بطور مثال شناسا بطور مثال شناسائی پنبه و کشت و کار آن مخصوص اینجا بود و غرب آسیا ومصر تا دو هزار سال بعدتر هم ازان خبر نداشت.
هکذا قرار نظریۀ سرجان مارشال ساختن شهرهای مستحکم و حمام های بزرگ وخانه های مستریح باشندگان "هوهنجو دیرو" و "هرپه" چیزی است که در دوره های قبل التاریخ مصر وبین النهرین دیده نشده البته در آسیای غربی پول زیاد در ساختمان معابد و مقابر سلاطین خرچ میشد ولی توده عوام زنده گانی خیلی پست داشتند و بمنازل بسیار ساده و بسیط گلی اکتفا می نمودند حال آنکه در وادی اندوس بهترین عمارات مال توده عوام بود باشند گان دوره کلکولى تیک وادى اندوس در صنعت هم خیلی ها مهارت داشتند. سرجان مارشل میگوید: "مهر هائی که دران گاوهای کوهان دار و غیره کنده شده از نقطه نظر صنعت هیکل تراشی خیلی قابل تمجید است و گفته میتوانیم که تا عصر کلاسیک یونان نظیر آن به آسانی بمیان نیامده." بدین قرار مدقق انگلیس اظهار نظریه میکند که دوره سنگ مخصوصاً دورۀ سنگ صیقلی و باز عصر کلکولی تیک که قسمت اخیر این دوره است در هند و مخصوصاً در حوزه سند رونق زیادی داشته و اینجا درین دوره ها برای حیات بشر خیلی ها مساعد بود.
تفصیل مدنیت عصر کلکولى تیک وادی سند که بعقیده سرجان مارشل مربوط به باشندگان پیش از آریائی این قطعه میباشد درسه جلد بسیار بزرگ بنام "موهینجو دیرو و مدنیت حوزه سند" نشر شده در اخیر مقدمه که در ابتدای جلد اول طبع شده ضمناً تحریر است: "قرار اکثر قراین چنین مینماید که از وادی اندوس تانیل در تمام این قطعه وسیع نسیم مدنیتی از قدیم ترین زمانه ها و زیده و در عین حالیکه این مدنیت در این ساحۀ وسیع عمومیت داشت هر نقطه واجد ممیزات محلی هم بود که در اثر آن ثقافت های محلی با اشکال مخصوصى بمیان بعیان آمده است."
پس با مختصر تذکار فوق که مستند به تحقیقات علمی میباشد در این شبه ئی نمیماند که مدنیت کلکولى تیک در شرق آریانا در حوزه رودسند که سرحد طبیعی و تاریخی کشور ما و هند میباشد ترقی کامل داشت و مظاهران تا ٦ هزار سال ق م هم به مشاهده پیوسته است.
بلوچستان: قرار تحقیقا تیکه در بعض نقاط بلوچستان مثل (نال Nal) و جاله وان قریب کویته وغیره جاها بعمل آمده معلوم میشود که شواهد مدنیت کلکولى تیک طوریکه در وادی اندوس دیده شده درین جاها هم انبساط داشت.
"انو" نزدیک مرو: در ۱۹۳۳ هیئت امریکائی تحت نظر (پومپلی)R.Pumpelly در دو تپه مقام "انو" قریب مرو تحقیقات نموده و از انجا هم ادوات سنگی و مفرغ وظروف تیکری مربوط به دوره کلکولى تیک کشف شده است. بین ظروف دوره کلکولى تیک سیستان و آنهائیکه در "انو" بدست آمده در تخنیک و رنگ و تزئینات شباهت زیاد موجود است. این نظریه از طرف مستر "اندروس" هم تصدیق شده بلکه مشارالیه در ادوات سنگی و مفرغ این دو جا شباهت های زیادی میبیند.
پس با همین بیانات مختصر درین زمینه اکتفا کرده میگوئیم که شواهد مد نیت عصر (کلکولى تیک) در حواشی شمال آریانا در حوزه سفلی اکسوس آمو دریا و مزگیان "رود مرغاب" هم کشف گردیده.
باتذکار مراتب فوق و نگاهی که به چهار گرد افق افگنده شده در مطالعه مطلبی که موضوع بحث ما است به چوکات طبیعی و تاریخی آریا نا تماس حاصل نمودیم و حتی بصورت غیر محسوس از بعض نقاط داخل حدود تاریخی آن هم صحبت کردیم. چون حوزه اندو س مخصوصاً مناصفه غربی آن داخل خاک تاریخی آریانای قدیم است و "موهنجو دیرو" و "هرپه" با بیش از ۷۰ محل دیگر که از نقطه نظر قبل التاریخ مطالعه شده و بطرف غرب اندوس افتاده و بعض نقاط آن تا وزیرستان جنوبی و دیره جات و بنیر هم انبساط دارد، و اضح گفته میتوانیم که در نتیجه تحقیقات "موهنجو دیرو" و "هرپه" روشنی زیادی به وضعیت دورۀ کلکولى تیک حصه شرقی آریانا افتاده است.
همچنین بیائیم به (نال) و (جاله وان) قریب کوبته که داخل بلو چستان اند و بلوچستان عبارت از (جد ورزیای) قدیم است که بشهادت همه مو رخین کلاسیک یونان ولانین جنوبی ترین ولایت آریانا بود. پس از روی نتائجی که از نقاط مذکور بدست آمده شواهد زندگانی دوره کلکولى تیک در حصص جنوبی خاک تاریخی آریانای قدیم هم تصدیق شده است.
بهمین ترتیب تحقیقاتی که از طرف هیئت پومپلی امریکائی در (انو) قریب مرو شده از چو کات تاریخی آریانا دوری ندارد بناء علیه مظاهر مدنیت وحیات عصری را که مطالعه میکنیم در شمال اکسوس در سغدیان غربی وحوزه سفلی مرغاب حوالی مرو هم بمشاهده رسیده است همچنین قسم تحقیقاتی "که سر اور ل استن" در اطراف هامون و خاکهای سیستان نموده همه داخل چو کات آریانا و روشنی است که از طرف حصص غربی مملکت به این مسئله می افتد.
مساعدت خاک آریانا: خاک آریانا برای زندگانی عصر کلکولى تیک خیلی ها مساعد بود. پیشتر در تعریف این دوره و حیات مربوطه آن تشریح دادیم که زندگانی دورۀ کلکولى تیک از روزی آغاز میشود که بشر از بلندی ها به حوزه رودخانه های بزرگ فرود آمده است چنا نچه بطور مثال از وادی نیل و حوزۀ بین النهرین اسم بردیم چون درین وقت صید شکار کم شده وزراعت و مالداری بیشتر معمول گردیده است بشر به زمین بیشتر علاقه پیدا کرده و در نتیجه قریه ها و حتی شهرها در وادی های حاصل خیز و هموار رودخانه های بزرگ ظهور کرد آریانا از نقطه نظر ساختمان طبیعی خاک خود هم بلندی ها دارد که باشندگان قدیم آن حیات دوره شکاری را بد انجاها سپری کرده اند و هم وادی های رود خانه های بزرگ و مساعد مانند اندوس در حاشیه شرقی اکسوس س در حواشی شمالی و هیرمند درعین وسط حصه غربی مملکت که به هامون سیستان منتهی میشود. تاحال از روی تجسس و کشفیانی که بعمل آمده مدنیت عصر کلکولى تیک در ٤-٥ هزار سال ق م و نزدیک ترتا مقارن هزار اول ق م عموماً در وادیهای همین رودخانه های نیل - دجله - فرات، اندوس اکسوس، هیرمند وغیره بعمل آمده و با وجودیکه این قبیل تحقیقات تازه در داخل قلمرو موجوده کشور ما شروع شده گفته میتوانیم که خاک آریانا رول بزرگی در ظهور و پرورش و ارتباط پهلوهای مختلف این مدنیت بزرگ بازی کرده است.
کشفیات در سیستان افغانی: تا ۱۹٣٦ در داخل قلمرو خاک افغا نستان تحقیقاتی در زمینۀ قبل التاریخ شروع نشده بود. در اثر تحقیقات "سراورل استن" در سیستان وکشفیات "سرجان مارشل" در بلوچستان هیئت حفریات فرانسه مصمم شد که بار اول در سیستان افغانی به این گونه اقدامات مبادرت ورزد. موسیوها کن و "موسیو گریشمن" با همکاران خود در سال مذکور وارد "قلعه کنگ" یعنی مرکز سیستان افغانی شده و بعد از مطالعه اراضی، هیئت دو حصه شده دسته ئی به (ناد علی) محل (زرنج) پایتخت باشکوه قدیم سیستان که به ۱۲ کیلومتری جنوب قلعه کنگ واقع است مشغول حفریات شدند و دسته دیگر در وسط ریگزار قریب (تاروسار) در نقطه ای که ۲5 کیلومتر از آب دوری داشت مقدمات کار را فراهم آوردند. و برای اینکه نقاط مذکور خوب تر شناخته شود اول به معر شود اول به معرفی آنها می پردازیم:
ناد علی:
نقطه ئی که روی نقشه امروز بنام (نادعلى) یاد میشود ویک منطقه خیلی وسیع خرابه زار، یک قلعه جنگی جدید ساخت و یک قریۀ کوچک بلوچی را در بر میگیرد محل (زرنج) پایتخت قدیم سیستان است که از جمله شهرهای خیلی کهن و باستانی آریا با بحساب میرفت. زرنج شهری بود در حاشیه شرقی هامون سیستان و اصل ریشه نام آنهم از اسم او ستائی ها مون که زیره Zareh باشد بمیان آمده بورنف میگوید که در زند دریاچه (زرایو) (Zarayo) یا (زرا یانگ Zarayangh) میگفتند و ازان کلمه زا رانکا Zaranka بمیان آمده. (آرین) باشندگان شهر زرنج را زرنجی zarangi و بطلیموس از آنها به اسم در انجی Drangi یاد کرده است و این تذکرات هر کدام بجای خود نشان میدهد که شهر زرنج و باشندگان آن از زمانه های قدیم معروف بودند خرابه های این شهر باستانی هنوز ساحه وسعی را پوشانیده و تقریباً در وسط آن تپه بزرگی است که بواسطۀ سرخی رنگ خشت های آبادی های قدیمی که هنوز بقایای تهداب دیوارهای آن فراز تپه مذکور موجود است بنام (سرخ داغ) یاد می شود تقریباً به فاصله چهار صدمتر جنوب سرخ داغ تپۀ دیگری است موسوم به (سفید داغ) ارتفاع این تپه تقریباً مانند تپۀ اول الذکر(30 متر است) و دامنه های آن با نشیب پایان شده و در آن قطار خشت های خام مشاهده میشود این دو تپه دو نقطه است که وجود مهمی شهر مهم و قدیمی را در اینجا یاد دهانی میکنند. سرخ داغ بذات خود اصلا مقبره وسفید داغ قلعه جنگی بوده است. به فاصلۀ ۱5۰۰ متری جنوب غرب سرخ داغ تپه سومی وجود دارد که از حیث بلندی از دو تپه فوق الذکر پست تر و از نقطه نظر ساحه از آنها وسیعتر است و فرازان عمارت تازه ساخت بالا حصار ناد علی دیده میشود که فعلا قوای عسکری دران رهایش دارد. راهی که فعلاً از "قلعه کنگ" به طرف "قلعه فتح" میرود از این شهر ویرانه عبور میکند وحد بحد بعضی قسمت های دیوار خارجی آن بنظر میخورد اینجا را مردمان محلی دشت "مرتضی علی" مینامند. پارچه های پیکر براق که روی زمین را پوشانیده ارائه میکند که این شهر اسلامی مانند بسا شهرهای دیگر سیستان در ١٣٨٤ بدست تیمور لنگ خراب شده است.
بطرف شرق، شمال، و شمال شرق پارچه، پارچه، بقایای دیوارهای شهر قدیمی حد بحد هنوز پا برجا است. این دیوارها از خشت خام ساخته شده بود و از روی ارتفاع فعلی آنها که به ٤ - ٥ متر میرسد بصورت قیاس گفته میتوانیم که تعمیرات تدافعی شهر خیلی مهم بود.
بطرف مشرق "سرخ داغ" بزرگترین پارچه این دیوار قریه کوچک بلوچ موسوم به "قلعه نظر علی خان" را از وزش بادها نگه میدارد. بطرف شرق قلعه و آبادی های متصل آن خرابه های شهر قدیمی دیگر افتاده است.
و صورت این خرابه ها با خرابه های شهر اسلامی "دشت مرتضى على" فرق دارد. اینجا ما نند شهر اخیرا لذکر خرابه ها مسلسلا پشت هم نه افتاده اند بلکه گاه گاه میدان های همواری دسته ای از خانه ها را از هم جدا ساخته و گاهی فراز تپه های کوچکی فقط خانه یا رهایشگاه مهتری دیده میشود و دورتر یک سلسله خرابه های دیگری وجود دارد که مزارع و کشت زارها آنها را از خرابه های فوق الذکر جدا میکند. از روی بقایای فعلی این شهر که تقریباً تا دو نیم کیلو متر مربع را در بر میگیرد چنین معلوم میشود.
که این شهر مانند بسا شهرهای عصر قدیم در داخل محوطه دیوارهای خود بعلاوه خانه و منازل اهالی باغ ها و مزارع هم داشته چنانچه وضعیت شهر بابل هم همین طور بوده است.
اغلب عمرانات این شهر که آنرا "زرنج" پایتخت قدیم سیستان میدانند با خشت های کوچک پخته ساخته شده بود. در روی زمین از نیکرهای معمولۀ سرخ بسیار کم دیده میشود و در میان آنها پارچه های خاکی یا سیاه نادر است.
موسیوها کن وموسیو گریشمن با همکاران خود تحقیقات را در دو نقطه شروع کردند یکی در تپه سرخ داغ و دیگری در سارو تار و عجالتاً راپورت موسیو گریشمن راجع به تپه "سرخ داغ" در دست است و در سالنامه ۱۳۱۷ هم نشر شده است. تپه سرخ داغ به یک کیلو متری شرق راهی افتاده که "قلعه کنگ" را به "قلعه فتح" وصل میکند. این تپه قریب ۲۰۰ مترطول ۰ ٥ تا ٦٠ متر عرض و ۳۱ متر بلندی دارد. سه رخ آن یعنی شرقی، شمالی، وغر بی خور ده شده و سراشیب دارد و رخ جنوبی با نشیب ملایمی پایان میشود و نقطه ئی که برای حفر انتخاب شد قر یب دامنه غربی واقع میباشد.
آبادی نمره اول:
عمراناتی که روی سطح تپه واقع بود و آخرین مرحله آبادی و اشغال آنرا نمایندگی میکند از گزند زمان و آسیب روزگار خسارات زیاد کشیده. عمارت مذکور بالای تهدابی بنا شده که از خشت های نیم پخته و پخته آباد شده و یک سطح غیر منظمی تشکیل داده بود که از ٣ تا ٤ متر ضخامت داشت. دیوارهای این عمارت همه افتاده و در قسمتی که ذریعه حفریات خالی میشد حصه ئی د یوار معلوم شد و از خشت خام تعمیر شده بود. در مجاورت آن پارچه های زیاد خشت پخته که به الوان سفید و آبی رنگ شده بود بدست آمد. این خشت ها سطح داخلی اطاق را تشکیل میداد. به فاصله 50/1 بالای زمین در میان خشت های نیم پخته مجراهای آمدهوا بصورت بیضوی یا مربع کشیده شده بود.
آبادی نمره ۲:
در اخیر حفریات بعمق ٧٠/ ۷ و 50/12 قطارهای خشت خامی پیدا شد که هنوز پایان میرفت. این خشت ها با توده ئی که تشکیل داده بود برای این مقصد به جدار تپه چسپانیده شده بود تا سطح بزرگتری بدست آید. آنجا آبادی دوم برپاشده بود که حفریات فقط در یک گوشۀ آن عملی گردیده و ادامه کارها به زمانه دیگری موکون گردیده است. در دیوارهای خارجی خشت خام و در دیوارهای داخلی خشت خام و پخته بکار رفته است تیکرهای آبادی نمره اول عبارت از پارچه های ظروف گلی معمولی است که بکلی از تزئینات رنگه عارف میباشد. رنگ گل ظروف مذکور نصواری سرخ یاخا کی است. خمیرۀ آن چندان صاف نمیباشد و لب های ظروف مذکور نسبتاً ضخیم است و باچرخ ساخته شده در میان ظروف جام هائی که ته آن هموار و دهن آن کمی کشاده است و مرتبان هائیکه دهن آن مختلف است دیده شده. در میان اشیای چودنی سرهای پیکان سه گوشه خیلی مهم است. یکی آنها چون از خود دندانه هم دارد تیر های عصر سیتی را را یاد دهانی میکند. دیگر از قسم اسلحه بابنوک خنجر چودنی هم کشف شد از جمله اشیای مروج خانه و آرایش یک، سوزنی یافت شده که سر آن هموار و اخیر ارواخیرا آن مدور میباشد و دیگر گوشواره نقره ئی بدست آمده است.
روی زمین آبادی نمره اول پارچه های ظروف سنگی، بقایای بشقاب ها، کاسه ها و هاون هائی بدست آمده که از سنگ سخت سیاه یا خاکی تیره خیلی قشنگ سامه شده و مواظبت زیادی در ساخت آنها بکار رفته. اشیای استخوانی کم دیده شده و جزیک ین و یک تکمه چیز دیگری بدست نیامده.
در آبادی نمره دوم تیکر ها با اقسام و اشکال متنوع دیده شده و موسیو گریشمن آنرا به ٤ دسته تقسیم نموده:
اول: تیکرهای عادی و ظروف آن عبارت است از هر تبان های گل زرد یا سرخ گیلاس هائی که تۀ آن هموار است و تزئینات مخطط دارد. آ بخوره های کوچک خاکی رنگ، جام ها و سرپوش های بزرگ با تزئیناب مخطط وبریده بریده.
دوم: تیکرهای سرخ که ظروف آن کمیاب است و بعضی هائی هم که پیدا شده عبارت از طشتک هائی است که نه آن هموار یا کمی بر آمده و جدار اطراف آن تنگ یا کشاده میباشد و از خاک میده صاف خیلی پخته و لشم ساخته شده و رنگ آن سرخ مایل به نصواری و یا شیر چائی میباشد.
سوم: تیکرهای خاکی سیاه که نمونه های ظروف آنهم کمیاب است و فقط بعضی پارچه های گیلاس که ته آن هموار است، یک جام و پارچه دراز نوله چیز دیگری بدست نیامده.
نیکرهای ملون:
ظروف مر بوط این دسته از خاک هائی ساخته شده که دا رای رنگ های زرد، گلا بی سرخ میباشد. ظروف یک رنگ سیاه یاسرخ کمیاب است. اغلب اوقات در تزئینات ظروف چندین رنگ بکار رفته و صنعت کار کوشش نموده تا رنگ روشن را در مقابل تیره بیا ورد چنا نچه سفید و زرد متناوباً با سیاه و سرخ کار شده اختلاف رنگ ها زیاد است، بعلاوه الوان فوق رنگ ارنجی با اختلاط سرخ و زرد بدست آورده شده، سرخ زرد نما و جگری هم دیده میشود. نقش های ظروف مذکور عبارت از اشکال هندسی خیلی ساده است که بدون وجود کدام مایع گلی دیگری که روی آنها زده شده باشد مستقماً بالای جدار ظروف رسم شده و عموماً خطوط دائره وی راست یا منحى، مثلث ها و دایره ها کشیده شده است. از دسته تیکرهای رنگه فقط دو قسم ظرف بدست آمده یکی مرتبان های شکم برآمده که تنه آن هموار و گردن آن کشاده است و دیگر یکنوع سرپوش ها که در وسط خود بر جستگی برای گرفتن دارند.
در آبادی نمر دوم از قسم اسلحه بیکان یاسر تیر بشکل برگ بید بسیار دیده میشود که در آبادی نمره اول از ان اثری نبود.
پیکان های سه پهلوهم بدست آمده، تکمه گل کمر بند بن وبازو بند هم کشف شده است. از اطاقهای آبادی نمره دوم تپه سرخ داغ سه چیز طلائی بدست آمده یکی دسته پیش قبض بشکل نکمه محدب که به اطراف خود چهار سوراخ داردا اصلا این دسته از چودن ریخته شده و روی انرا با ورقه طلا گلیت نموده اند و روی آن شکلی بصورت (S) بر جسته معلوم میشود. دوم صفحه ئی که روی آن کدام چیز نصب بوده و تزئینات برجسته بشکل مارپیچ دارد. سوم یک پوش یا قطى کوچک. از اشیای سنگی جزیک هاون کلان و دو دسته آن چز دیگری دیده نشده.
ارتباط خارجی و نتیجه: بیشتر گفتیم که تجسسات در زینه قبل التاریخ در سیستان افغانی تازه شروع شده و حفریاتی هم که در تپه سرخ داغ بعمل آمده ه عین شروع کار را نشان میدهد زیرا از ۳۱ متر بلندی تپه فقط 50/12 متریعنی تقریباً یک ثلت آن حفر شده و ۲۱ متر دیگران باقی مانده تا به سطح جلگه برس و تجربه ثابت نموده که عموماً ابادی های قدیم تر یا یان تر از سطح جلگه میباشد بناء علیه پاره معلوماتی که عجا لنادر دست داریم مربوط به دو آ بادی عجالت و دو عصر اخیر زندگانی تپه سرخ داغ است که بحیات با شندگان زرنج در هزار اول ق م روشنی خفیفی می اندازد بناء علیه هنوز انقدر شواهد در دست نداریم که با افق خارجی مقایسه کنیم و اگر مقایسه هم کنیم مظاهر دو دوره اخیر آبادی سرخ داغ است که قسمت های قدیم آن هنوز دست نخوده معذلک اینقدر میتوان گفت که ظروف گلی ملون آبادی نمره دوم سرخ داغ با ظروف گلی چندین رنگ "انو" قریب مر و شباهت بهم میرساند چنانچه این دو را موسیو گریشمن بهم مقایسه کرده و مستر اندروس بصورت عمومی در تخنیک و رنگ و تزئینات ظروف دوره کلکولى تیک سیستان و "انو" مشابهت های زیادی می بیند قرار نظریه مرسیو گریشمن بعضی ظروف گلی سرخ داغ مخصو صاً ظروف گلی خاکی سیاه و پارچه نوله افتا به که بالا ذکر کردیم به اشیائی که از مقابر نمره B تپه سیا لک نزدیک کاشان پیدا شده شباهت دارد حتی بنظر به او از نقطه نظر اصول معماری هم میان سیالک و سرخ داغ شباهت موجود است.
موسیو گریشمن در اخیر را پورت خود راجع به سرخ داغ چنین اظهار نظریهمیکند: "قسمتی که تاحال حفریات شده فقط شواهد زندگانی دود ورۀ اخیر این تپه را وانمود میکند که هر دو مربوط به هزار اول ق م میباشد در تپه ئی که ۳۱ متر ارتفاع دارد و از آن جز50ر12 متر حفر نشده امکان دارد که آبادی های قدیمی تر از سطح فعلی جلگه پایان تر باشد چنانچه در تپه های فارس اغلباً این نظریه به حقیقت پیوسته است. چون هنوز ۲۰ متر دیگر حفر نشده فقط از روی رقم ۲۰ متر به جرئت فرض کرده میتوانیم که در طبقات تحتانی معلوماتی راجع به ظروف تیکری سه هزار و چهار هزار سال قبل پیدا شده و مسائل ارتباط آن با تیکرهای تپه های فارس و وادی سند روشن تر گردد"
از روی چند سطر فوق معلوم میشود که با وجودیکه این قبیل تحقیقات تازه شروع. شده معذلک ارتباط مدنیت دوره کلکولى تیک وادى سند و بلوچستان و مناطق شمال اکسوس و اراضی بین خزر و خیلج فارس و دور تر تاسوزیان و عیلام در بین النهرین به وادی هلمند وحوزه ها مون سیتان تعلق دارد "سرا ورل استن" اظهار نظریه میکند که حوزه هیرمند وسیستان همه دوره های مدنیت کلکو لى تیک را دیده و سپری کرد. موقعیت سیستان و رولی که در این زینه بازی کرده مخصوصاً توجه مدفق انگلیس را بخود جلب کرده و می نویسد که موقیت سیستان بین "سوز" در غرب و "انو" در شمال و بلوچستان و حوزه سفلی اندوس بطرف جنوب شرق
خیلی مهم است و همه این نقاط از یک مدنیت قبل التاریخ مستفید بودند سراورل استن در باب تشابه مظاهر این مدنیت هم عمیق شده و میگوید "معلوم نیست که قرابت مظاهر مدنیت در اثر مهاجرت بمیان آمده یا فتوحات یا مراودات دوستانه دران دخیل است چزیکه واضح است عمومیت مدنیت است و از حوزه سند (موهنجو ویرو) جنوب پنجاب (هرپه) بلوچستان (نال) آثاری بدست آمده که از پهلوهای مختلف یکطرف با مدنیت قبل از سومری بین النهرین ومدنیت هاى یک ودوم سوز و از طرف دیگر با مدنیت ماورای بحیره حزر(شمال اکسوس) شباهت زیاد دارد. چون سیستان در میان این همه نقاط متذکره راه طبیعی بود از امکان بعید نیست که در ارتباط نقاط مذکور به رنگی از رنگها دخیل نباشد "اگر روی نقشه دیده شود دلتای هیرمند تقریباً بیک فاصله پنصد میلی از "انو" و "موهنجو دیرو" افتاده بین ظروف تیکرى قبل التاریخ دورۀ انه اولى تیک یا (کلکوتیک) سیستان چه در شکل و چه در تخنیک و چه در رنگ وظروفی که هیئت امریکائی یو میلی از (انو) کشف کرده شباهت زیاد است چنانچه این نظریه از طرف مستر اندروس Mr. Andreuss هم تصدیق شده است."
پس از روی بیانات فوق واضح معلوم میشود که با وجودیکه تحقیقات قبل التاریخ در دلتای، هیرمند و سیستانی افغانی تازه شروع شده و هنوز در کل صفحات مملکت ادامه نیافته باز هم چه از روی همین تحقیقات مقدماتی، چه از روی کشفیاتی که در حوزه اندوس و شمال اکسوس و به واشی سرحدات تاریخی آریانا تماس دارند و از روی نظریات عمومی مدققین بزرگی که در طی مطالعات فوق از آنها نام گرفته شد بدون چون و چرا خاک آریانا نه تنها در صحنه بزرگ مدنیت کلکولى تیک که از حوزۀ سند تا وادی نیل انبساط داشت شامل بود بلکه هسته مرکزی وعامل ارتباط پهلوهای مختلف آن شمار میرفت و با مثال کو چکی دریں زینه بیشتر روشنی می اندازیم.
لاجورد و رول آن در مراودات آریانا: در مراوداتی که آریانا در زمانه های قبل التاریخ و اعصار قدیم تاریخی با کشورهای کهن جهان داشته یک چز بصورت محقق روشنی می اندازد و هیچ کس از وجود آن منکر شده نمیتواند و آن لاجورد استقرار شهادت مورخین قدیمه معدن لاجورد در زمانه های باستان به استثنای شمال شرق آریانا یعنی بدخشان در هیچ یک نقطه دیگر زمین پیدا نمیشدو محصول طبیعی بو د منحصر به کشور ما این معدن، قیمت بهادر دره یمکان بدخشان در نز دیکی راه "کران" و حوالی قریۀ "فرگامو" وجود دارد و هنوز هم استخراج و صادر میشود.
مدققین در مطالعات خویش چه در زمانه های قبل التاریخ و چه در اعصار قدیم تاریخی هر جا که اثری ازین سنگ قیمت بها یافته اند نتیجه چنین گرفته اند که مراودات تجارتی و رفت و آمد میان همان نقطه و گوشۀ شمال شرقی کشور ما بر قرار بود اینک در سطور ذیل اول نقاط و طبقاتی را که لاجورد از آن پیدا شده باذکر تاریخ آن خاطر نشان نموده و بعد در اطراف آن تبصره میکنم:
(1) تپۀ سیالک نزدیک کاشان. ازین جا اشیای کوچک لاجوردی از طبقه سوم به بعد پیدا شده و تاریخ آن به مناصفۀ اول هزار چهارم ق م نسبت میشود.
(٢) سرزمین سومر. اینجا از مقبره های شاهان سلالهٔ "ایور Ur" (حوالی اخیر هزار چهارم ق م) یکعده زیاد اشیای طلائی و نقره ئی بدست آمده که در آن قطعات و نگینه های لاجورد نصب است، هکذا از آبده ئی موسوم به "علم" ارغنون هائی بدست آمده مزین که در آن صحنه های میتولوژی و داستانی را با صدف و عقیق سرخ و لاجورد زینت کرده اند.
(۳) در بین النهرین در اوائل دورۂ ظهور رسم الخط (حوالى 3000-3500ق م) از طبقه ئی که آنرا "جمدت نصر" گویند اشیای لاجوردی کشف شده است.
(٤) در سوز و طبقه چهارم تپه سیالک (قریب کاشان) از طبقه ئی که پارچه های گل با نوشته های قبل التاریخ بدست آمده زیورات زیاد مزین بالا جور د کشف شده.
(ه) در مصر از مقبره توتان خامون Toutankhammon که تاریخ آن به حوالی ١٤٠٠ قدم نسبت میشود اشیای زیادی از سنگ لاجورد بدست آمده.
(٦) درعیلام از خزانه شو شیناک Chouchinak (حوالی ۱۱۰۰ ق م) آثار لاجورد یافت شده.
از روی پاره ملاحظات فوق معلوم میشود که لاجورد حصص منتها الیه شمال شرقی آریانا در ٤ هزار سال ق م یعنی ٦ هزار سال پیشتر از امروز در تمام کشورهای غربی آسیا از خاک های فارس گرفته تا وادی نیل انتشار یافته بود. در سرزمین سومرو بین النهرین و اراضی جنوب سواحل خزر و خلیج فارس کا زیر نفو ذعیلامی آمده و در سه هزار ق م کولتور عیلام در انجاها قوت گرفته بود لا جورده عروف و عمومیت داشت و پیش ازینکه رسم الخط در بین النهرین در حوالی ۳۰۰۰ و ۳5۰۰ ق م ظهور کند اشیای لاجوردی در طبقات مدنیت آنجاد یده میشود.
لاجورد و زیورات و اشیای لاجوردی در خاک های فارس و حوزه های دجله و فرات یعنی خاک سو مرو عیلام محدود نمانده بلکه به سر زمین فراعنه هم رسیده است. چنانچه طوریکه اشاره کردیم از مقبرۀ "توتان خامون" که تاریخ آن به ١٤٠٠ ق م تست میشود اشیای زیادی از سنگ لاجورد یافته اند.
پس لاجورد بدخشان و وجود آن در نقاط مختلف آسیای غربی حتی در 6 هزار سال قبل دلیلی است قاطع و آنچه در زمینه مدنیت هاى قبل التاریخ عصر"الکولى تیک" آریانا و ارتباط آن با کشورهای غرب اسیا و عمومیت این مدنیت بزرگ از حوزه اندوس تا حوزۀ نیل نوشتیم همه را بصورت بارز وروشن تائید میکند این را هم پیشتر مستند به نگارشات سراورل استن گفتیم که سیستان و حوزه هیرمند با موقعیت مساعد جغرافیائی خود رول عمده ئی در اعصار قبل التاریخ در انتشار پهلوهای مختلف مدنیت کلکولى تیک این ساحه بزرگ بازی کرده است. لاجورد و انتشار آن در نقاطی که ذکر رفت با صراحت تمام نشان میدهد که شش هزار سال قبل راهای رفت و آمد و تجارت حتی در نقاط صعب المرور و حصص خیلی کهستانی آریانا که بدخشان باشدهم و جو دداشت و این راه طبیعی از یکطرف به جلگه فراخ باختر و حوزه های شاداب و مدنیت پرور رودخانه های حصص غربی آریانا مخصوصاً حوزه هیرمند و سیستان وصل بود و از انجا قرارا کثر احتمالات از مجاورت نقاطی که ذکر کردیم به سواحل دریای سفید و وادی نیل منهتی میشد. "بار تولد" در جغرافیای تاریخی خود از وجود لاجورد در ابنیۀ قدیم مصر و اشور صحبت کرده و به این نتیجه میرسد که در قدیم ترین از منه تاریخ میان آریاهای باختری و ساکنین کشورهای غربی اسیا و باشندگان سواحل دریای سفید روابطی برقرار بود. مستند بر تاریخ هایی که بیشتر بصورت محقق معین کردیم گفته میتوانیم که نه تنها در قدیم ترین زمانه های تاریخی بلکه حتماً در دورهای قدیم تر که جزء زمانه های قبل التاریخ شود روابط میان آریاهای باختری و کشورهای غرب آسیا بر قرار بود آریاها قرار یکه در فصلهای اینده شرح خواهیم داد قدیم ترین عنعنات تاریخی، ادبی حماسی خویش را در باختر و سایر نقاط آریانا بمیان آورده و در حوالی ق م بنای مهاجرت را بطرف شرق (هند) و غرب (فارس) گذاشتند. شرح این مطالب با تفصیل در فصل و موقع معینه اش می آید اینجا مربوط به تجیسسات قبل التاریخ همین قدر متذکر میشویم که قرار کشفیاتی که در تپه سیالک نزدیک کاشان در خاک فارس بعمل آمده آریاها در حوالی ۱۰۰۰ ق م در اراضی ماورای صحرای لوط ظهور کرده اند و ایشان طوریکه در فصل های اینده دیده خواهد شد مهاجرینی هستند که در حوالی (۱۹۰۰ - ۲۰۰۰ ق م) از باختر از راهای درۀ هر یرود و هیرمند و سیستان بدان طرف حرکت کرده اند.