32

در بیان گریختن کار پردازان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان گریختن (۱) کار پردازان امیران سندهـ از ملک شکارپور [و]

مواضع [متلعۀ آن] خود بخود، آمدن رعایای غزبان شکارپور و غیره مواضعات آن بحضور شاه، جهت داد رسی خود و تعین حاکمان از سر کار اشرف بر دیهات (۲) شکارپور، و امدن لشکر میر صاحبان خیر پور واقعۀ سکهر (۳) [وواقعۀ جنگ سکهر, از چنگ قلم عجب نغمۀ رنگین سرائیده شده است.

تیر قلم راست رقمف از کمان مدعا چنین نشانه بر هدف بیان می زند که : در سنه یکهزار و دو صد و چهل و هشت (۱۲۴۸) هجری کار پردازان امیران سندهـ ملکهای متعلقۀ شکارپور از خوف جان خود گذاشته فراری شدند هماوقت تمام رعایای ملکها به پیشگاه اولیای دولت امده بعرض رسانیدند[که] کار داران امیران خود بخود ملکها را گذاشته رفتند و ملک ها از حاکم 

---------------------------------------------------------------- 

(۱)ک: گرفتن.

(۲)ک: بروالیان شکارپور ؟ 

(۳) ک : تا اخر همین فصل بجای سکهر سهکه است که تصحیف کاتب  خواهد بود

وقت خالی افتاده اند. و طایفه بد کاران رهزنان اگر چه پیش ازین هم در تاخت و تاراج ما غربای رعایاف قصوری نداشتند الحال که ملک ها خالی دیده اند، شب و روز ترکتاز و دست برد می نمایند. هر گاه از سرکار اشرف حفاظت و نگهبانی غربای رعای بعمل آید بهتر و الا طعمه کام نهنگ بلوچان بد کاران خواهیم شد.

امیران سند چون دیدند، که آدمان اولیای دولت، در ملکها رفته نشستند، از بس حدت (۱۹ غصه مانند دیگ در جوش، و چون موج در پیچ و تاب امدند. اولا امیران خیر پور قدری لشکر جمع نموده بسر کردگی عالیجاهان میر مبارک خان و میر زنگی خان مامور [وارد لوهری ]گردیده، لشکر را حکم عبور دریا دادند. که در سکهر (۲) فروکش شدندف و در بحر تدبیر شناوری مینمودند، که بتجویزی و تدبیری ، رفع اولیای دولت از شکارپور نموده شود.

از انجا که التقدیر یضحک علی التدبیر – (۳) فقیر 

------------------------------------------------------------------- 

(۱)حدت=تیزی.

(۲)ک: سهکه ؟

(۳) مقولۀ عربیست بمعنی = تقدیر بر تدبیر می خندد.

عالم خان مری، که چند سال از مواید خوان نعمت حکومت شکارپور شیرین کام گردیده بود، هرگاه یاد مواید حکومت شکارپور می نمود، از حسرت آن نهایت تلخ کام شده، دست تغابن وافسوس چون مگس مالیده بر فرق (۱) خود میزد. و از سوز حکومت شکارپور و مفارقت پری رویان (۲) ولولیان شکارپور سپند وار در مجمر سوز و گداز میسوخت. و آه آتشناک از دل سوخته میکشید، و هی شکارپور هی شکارپور میگفت.

آخر مری مذکور، بلا فرصت معۀ جهان خان خلف خود و لشکر متعینه عبور دریا نسوده وارد سکهر(۳) شده. دمبدم از هوای شکارپور نعرها (۴۹ می زدند. روز دیگری مری مذکور از سکهر سوار شده بتاخت و تاراج رعایای غربای ده جعفر آباد و قریه آباد(۵) و غیره دهات پرداختند، و هیچ رحم، بحال مردم غربا نکردند.

حاجی هدایت الله خان که از سرکار اشرف ، در محال گوسرجی (۶) مامور بود، بدریافت این خبر، از گوسرجی معۀ چند نفر سواران سوار شده در مقابله مری مذکور امده. هر چند بنا بر عدم ایذای رعایا به مری مذکور هدایت نموده، لیکن

--------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: بر حسرت خود.

(۲)الف: پری رویان دیو خصلتان شکارپور.

(۳)ک: سهکه 

(۴)الف: نعر های دم بهاء الحق از نفیر دهان خود میزدند.

(۵)این دو قریه در حدود پنج میی بر راه سکهر و شکارپور واقع اند.

(۶)ک: کونرجی ؟

باز نیامده بی محابا مرتکب فتنه و فساد گردیده از انجا که جمعیت لشکر مری مذکور بسیارف و از عالیجاه مذکوربسیار و از عالیجاه مذکور چند نفر سوار بودند لاعلاج از کار رخ تاب نشده، در میدان مقابله ثابت قدم گردیده. تا از قضای کردگار گوله تفنگ بجان مری مذکور که سر کرده جنگ و جدال بود خورده، از اسپ حیات، بر زمین ممات افتاده رخ نهاد منزل اخرت گردیده.

بعد قتل مری مذکور جهان خان پسرش از سوز گداز پدر خود عنان اختیار بدست بی صبری داده، چون فیل دمان بر عالیجاه مذکور جلو ریزی نموده (۱) بضرب تفنگ اورا روانۀ اخرت نمود(۲) و دیگر سواران عالیجاه [مذکور] پیاده وار (۳) در شندر گریز مات شدند جهان خان مری سر عالیجاه مذکور چون سر قلم بریده در عام علم ساخته، مثل دار بازان می گردایند، و به لگد بی رحمانه سرش می کوبید (۴) و تف ها بر رویش می انداخت. و از انتقام پادشاه علی الاطلاق غافل که وزیر تقدیر در چه تدبیر است!

از انجا که در هر سری سری است عالیجاه مذکور یکی بزویور علوم آراسته، دوم دیدۀ آرزوی خود را بکحل الجواهر لقای زیارت فی بشارت حرمین الشریفین زاد هما الله شرفا و تعظیما منور نموده بود.سوم از طرف پادشاه اسلام، 

---------------------------------------------------------------

(۱)الف: جلو ریزی کرده.

(۲)ب: اورا زوار کعبه اخرت نمود. 

(۳)ک: پیاده وارد ششدر . (۴) ک : می کوبند..

برای (۱)حق نمک و محض برای خیر خلق الله [رعایا, کشته شده ببینید که سر این سر کجا می کشد نظم:

هر یکی را رنگ وجهی داد سلطان ازل 

هر سری را سر نوشتی کرد دیوان ازل 

احتیاط ما چه سنجد، پیش تقدیر اله 

چون ترا چون گوی چوگان کرد چوگان ازل 

هر چه کاری در بهاران تیر ماه آن بد روی 

تا چه تخم انداخت اول دست دهقان ازل 

------------------------------------------ 

(۱)الف: براه حق .