بر آرامگاه بابر، هندال، حکیم میرزا کشتار و فروش راجپوت ها

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

اولین کار جهانگیر این بود که به همان روزهای اول ورود خود بکابل جمعه اول خرداد (۲۶ شعبان) به آرامگاه بابر رفت و بر مزار میرزا هندال و محمد حکیم میرزا عمش فاتحه خواند.

تزک جهانگیری در زمان اقامت جهانگیر بار دوم بکابل از واقعه تصادم راجپوت ها  و سپاهیان کابل در شکارگاه معروف شهر موسوم به (چلکه) بحث میکند، فهمیده نشد که چلکه چه کلمه ایست و کجا بوده (۱۵۰) قضیه چنین آمده که چلکه که از شکارگاه های معروف کابل ،است جهت شکار پادشاهی قرق شده بود و راجپوت ها در آنجا رفته به ممانعت سپاهی ها توجه نکرده و اسپ های خود را به چرا بستند و یکی از سپاهیان را کشتند و در نتیجه زد و خورد بزرگ میان دسته احدیان و راجپوت ها در گرفت که در آن تقریباً ۸۰۰ یا ۹۰۰ راجپوت بقتل رسید و در حدود تقریباً ۵۰۰ نفر دیگر را مردم کابل و هزاره جات زنده ربوده به ماورای هندوکش برده و فروختند متن تزک این قضایا را چنین شرح میدهد د:(۱۵۱)

"... جمعی از راجپوتان در چلکه که از شکارگاهای مقرری کابل است رفته اسپان خود را بچرا گذاشته بودند چون چلکه را بجهت شکار پادشاهی قرق ساخته به چندی از احدیان حواله نموده بودند یکی از آنها مانع آمده کار به درشتی گذرانید و راجپوتان بی محابا آن بیچاره را بزخم تیغ پاره پاره کردند چندی از خویشان و برادران او و احدیان دیگر بدرگاه رفته استغاثه و دادخواهی نمودند حکم شد که اگر او را شناخته میباشند نام و نشان او معروض دارند تا بحضور اشرف طلبیده بازپرس فرمائیم و بعد از اثبات بسزا رسد احدیان را باین حکم تسلی نگشته برگشتند راجپوتان نیز قریب به آنها فرود آمده بودند روز دیگر احدیان مستعد رزم و پیکار شده همه یک جهت و یک رو بر سر دائره راجپوتان آمدند و چون احدیان تیر انداز و توپچی بودند باندک زد و خوردی راجپوت بسیار کشته شد و چندی را که مهابت خان از فرزندان حقیقی گرامی تر می دید علف تیغ انتقام گردیدند تخمینناً هشتصد و نهصد راجپوت بقتل رسیده باشند و احشام کابل هزارجات هر جا راجپوتی را در اطراف و نواحی یافتند از کوتل هندوکش گذرانیده فروختند و باین طریق قریب بپانصد راجپوت که بیشتری از آنها سردار قوم بودند و به شجاعت و مردانگی اشتهار داشتند بفروخت رفتند و مهابت خان از شنیدن این خبر سراسیمه و مضطرب سوار شده بکمک نوکران خود شتافت و در اثنای راه نقش را طور دیگر دیده از بیم و هراس که مبادا در ین آشوب کشته شود برگشته خود را در پناه دولت خانه انداخت و بالتماس او حبشیان و کوتوال خان و جمال خان خواص را حکم شد تا این فتنه را فرونشاندند."