پیشگفتار
سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
(حافظ)
این بیت عالی و پر افتخار لسان الغیب حافظ شیراز، حسب الحال سید جمال الدین افغانیست.
بر ما خوب روشن نیست، که خواجه شیراز چه فتنه ها در سر داشت؟ اما جمال الدین مرد آزاده نهضت بخش دانش پژوهی که خودرا:
"الغریب فى البلدان والطر یدعن الاوطان"
گوید، و چنین هم بود فتنه هایی که ما میدانیم در سر داشت وی با شاهان زورمند و مقتدر و استثمارگران جهان خوار و خرافت پرستان روحانی نما پیکار کردی ولی آنقدر استغناء مزاج داشتی، که روز نفی و اخراج وی از مصر چون در نهر سویز بکشتی نشست و پولی هم در جیب نداشت گروهی از سوداگران عجم، برای سفرش زادی نقد فراهم آور دند، مگرسید گفت:
"پول خود را نگهدارید، که شما نیازمند تر بدانید!
ولی شیر هر جائیکه رود طعمۀ خود را همی یابد."
سید از کلکته تا استانبول و از قاهره تالندن، جنبشی مثبت و مقدس، در افکار هزاران جوان شرق، پدید آورد که شاگردانش اصطلاحی دلچسپ بنام "الافکار الجمالیه" برای آن وضع کردند، و بغض و مبارزه آشتی ناپذیر با انگلیس (بزرگترین قوه استعماری عصر) در ادب معاصر عر ب به "بغض الافغانی" تعبیر گردید، که سلیم بک العخوری، یکی از شاگردان مکتب سید، در دیوان "سحر هاروت" گفت:
ترنو الى بمقله غضبی اذا
بصرت بطود سال کالو دیان
فکاء ننى بیکو نسفیلد زمانه
وکاء نها من بغضها الافغانی
سیدر اما افغانان از یک خانوادۀ نجیب مراد مردم، و هم مرد علم و مبارزه و سید صحیح النسب با نجابت میدانیم که اسلافش مدتها در یک گوشۀ افغانستان قدیم از مجاری دریای کابل تا کنر و سوات و دریای سند علیا مراتب بزرگ امارت روحانی داشته و مورد ارادت بی پناه مردم بوده اند. در سیاست و آزادی طلبی و تنبیۀ ملل شرق او را "استاد الاساتید" و از پیشتاز آن مبارزه با استعمار و استبداد و خرافات میدانیم.
ولی در برخی ممالک دیگر با تأسف دیده میشود، که این مرد پاک دامن مبارز و غم خوار شرق راحتی به و ابستگی به سیاستهای خارجی هم تلویم کرده اند و این عادت سیه برخی نویسندگان کج نگر است. ولیس اول قارورة کسرت فی الاسلام.
ولی بانشر اسناد نشر ناشده مانند (نامه حجة الاسلام حاجی میرزا ابو طالب زنجانی که در سنه ۱۳۰۷ ق ۱۸۸۹م به برادر خود نوشته) روشن گردید که، خالد خلیل بیک افندی سفیر کبیر دولت عثمانی بمرحوم حجة الاسلام زنجانی اعتراف کرده، که جریدۀ عروة الوثقی که برضد کفر (انگلیسی) بود، حسب خواهش انگلیس در فرانسه تو قیف شد، و باز که سید از تحصن سر قد حضرت عبدالعظیم به اسؤ حال اخراج گردید، این هم توطۀ انگلیس بود.
بلی ! شخصی که در مقدمۀ "تتمة البیان" خود با خصومت افراطی و وضاحت، انگلیس آنوقت را "الحضجر الذی لم یشبعه ابتلاع مأتى ملیون من الناس ولم تروه میاه الکنک و التیمس. بل فغر فاه لیبتلع بقیة العالم کله و یشرب میاه النیل و الجیحون" میگوید، و در مستعمر مستعمرات وسیع آن جنبشی خطر ناک، بر خلاف او می انگیزد، و باز بشاگرد ترکستان خود، شیخ عبدالرشید تاتاری گوید:
"فرزندم! عنقریب جنازه قیصریت روسیه را
خواهی دید و بعد از آن به تشییع جنازۀ
امپراتوری انگلیسی در هند خواهی پرداخت."
چگونه میتواند، آلۀ دست این و آن باشد؟ در حالیکه بعد از مردنش جز کتابی چند و کاغذ و لباسی اند که کم ارزش ازو ترکه یی نمانده باشد ؟ بلی وی اگر با سیاستها و مراکز نیرومند قدرتهای جهانی آنوقت، تماسها داشت، برای آزادی شرق و اضمحلال استعمار غرب بود، تا از یکی در مقابل دیگر کارگیرد. والا اگر برای مطامع مادی، ناآرام و سرگردان بودى، البته ترکات بزرگ مالی از و مانند ملکم خان و امثالهم باقی ماندی، که چنین چیزی را هیچکس در هیچ جایی ازو ندیده و نه شنیده است چون درباره سیدجمال الدین و زندگانی و آثار و اخبار او کتابهای گوناگون نوشته شده، و تا کنون ۷۰۰ عنوان را در نه زبان بر ماثر او گرد آورده اند، بنابرین مادرین رساله، درینکه او چه کرد، و چه گفت و چه نوشت؟ و نیز در رد اتهامات بدبینان او نمی پیچیم، ولی برخی از مطالبی را که دربارۀ سلسلۀ نسب و اجداد و روابط د و دمان افغانیش با سادات همدان بدست آمده و تا کنون مکشوف نبود، درین رساله می آوریم.
در نوشتن این رساله مراد ما فقط کشف واقعیت عینی بر اساس اسناد و استقر است، و بهر صورت او را شخصیت نافذ عظیمی دانیم، که بتمام ملل شرقی تعلق دارد ولی اگر حقایقی نامکشوف و ناگفتۀ درباره او بدست آید؟ آنرا بدون شایبه تعصب و نظر خاص باید نوشت. و امیدوارم درین رساله این مقصد را مراعات کرده باشم. ور نه اگر خود سید، در بین ما بودی، شاید چنین گفتی:
شایان جنون ما، پهنای دو گیتی نیست
این راهگذر مارا، آن راهگذر مارا