خبر شدن فغفور از کشته شدن جرماس و وقلا
و زان روی جماس و جنگی قلا
چوناندند بیجان به چنگ بلا
زهر در خبر نزد فغفور شد
دژم گشت و ز آرام دل دور شد
جنگ گرشاسب با سالاران فغفور
همی هر سوی از حمله بر پشت پیل
بینباشت از چینیان رود نیل
بر آمد ز کوس و تبیره غریو
ز بیم آب شد زهزه نره دیو
آمدن فغفور به جنگ نریمان
سوی لشکرش پهلوان رفت باز
بیکار فغفور بر کرد ساز
و ز انسوسپه را چه فغفور شاه
فرستاد زی پهلوان کینه خواه
هزار وصد و شصت شه پیش اوی
بدند از سپاهش همه خویش اوی
نه از مرگ شان با کنز تیغ تیز
نه از آب بیم و نه زا تش گریز
بجوشید گردون بپوشید ماه
بشورید قلب و بجنبید شاه
نریمان چپ و راست اندر نبرد
همی تاخت بر گرد گردان چو گرد
گر غرغښت به فغفور چین نامه ارسال کرد و همان نظریه سابقش را تکرار کرد یا باژ و یا جنگ - فغفور چین در بن وقت در جنداق" پایتخت خود بود که نامه برایش رسید : چنان گشت فغفور از آن تند که از حدتش گشت الماس کند سپس پسر فغفور وارد میدان شد. نبرد شدید بمیان آمد . نریمان بغاویت دلاوری جنگ میکرد . و پسر فغفور چین کشته شد .
همه کاخ و بتخانه ها گشت پست
شکسته بت و سرنگون بت پرست
چو از شهر جز خاک چیزی نماند
نریمان دگر روز لشکر براند
نریمان از شهر بر آمد و عقب او جز از سوختگی و ویرانی چیزی دیده نمیشد ، و یک ماه در راه گذرانید . نریمان آهسته آهسته اسپ میراند تا خستگی راه زایل شد ، تا اینکه وارد شهر فغنشور شد .
به شهر فغنشور شد با سپاه
بزد خیمه گردش هم از گرد راه
شد از بیم چشم شه تیره هور
بدل گفت با این که شورد بزور
در آنگه فرستوه را داد باز
کشیدند زی شهر با کـام و ناز
بالاخره در طی آخرین جنگ فغفور چین خودش شخصا حاضر شد :
سوی لشکرش پهلوان رفت باز
بپیکار فغفوربرگرد ساز
در آمد ز چپ ارفش کابلی
سوی راست آذرخش زابلی
گریزندگان نزد فغفور باز
رسیدند با رنج و گرم و گداز
به بت خانه بود فغفور چین
نهاد هسر از پیش بت بر زمین
بدین صورت آخرین نبرد چین به فتح و پیروزی تمام شد. از دیار چین بسیار اسباب و آلات طلا و جواهر و اسپ و قالین گرفت ، و فغفور چین به شیوه قدیم باژ و خراج را قبول دار شد . پس گرشاسب برای فریدون نامه نوشت و مژده فتح چین را خبر داد . آنگاه نریمان بوطن بازگشت تا بحضور فریدون باریاب شود و مژده پیروزی را بر فغفور چین شخصاً تقدیم نماید و نامه گرشاسب را بوی رساند .
برو باژوسا و همه چین نخست
نبشت و ستد عهدی از دی درست
گرشاسب و نریمان به دیار خویش بازگشتند .
و را کرد ربدود و برگشت شاد
جهان پهلوان سرسوی ره نهادیم
بهمین ترتیب نریمان وارد سیستان شد و یک ماه استراحت نمود و چون فریدون به وی وعده داده بود که از چین چون برگردد وی را زن خوهد داد . پس برای ایفای عهد نزد فریدون رفت .