ملاقات یوسف قدر خان با سلطان محمود رحمة الله
چون قدرخان که سالار همه ترکستان بود، و خان بزرگ او بود، خبر یافت از گذاره شدن یمین الدوله از جیحون. از کاشغر برفت و قصد التفاء امیر محمود کرد که تا بیاید و باوی دیدار کند و عهد تازه کند. پس از کاشغر برفت، سوی سمرقند آمد، و از آنجا پیشتر آمد بر سبیل صلح و دوستی . تا بیک فرسنگی سپاه امیر محمود رسید، و آنجا فرود آمد، وسرای پرده بفرمود تا بزدند، و رسولان بفرستاد، و امیر محمود در ارحمة الله از آمدن خویش خبر داد، و اشتیاق نمود بدیدار او . امیر محمود همچنان جواب نیکو داد، و جای مسما کرد که آنجا دیدار کنند.
پس امیر محمود رحمة اله با سواری چند و قدرخان با سواری چند آنجا آمدند و چون یکدیگر را بدیدند، هر دو پیاده شدند. و امیر محمود رحمة الله یکتا گوهر پیش بها با دستار بخزینه دار داده بودند فرمود: تا در دست قدرخان داد. و قدر خان همچنین گوهری آورده بود، از رعب و فزع که بدور رسید فراموش کرد. و چون از پیش محمود باز گشت یادش آمد، بدست کس خویش بفرستاد، و عذر خواست و باز گشت. و چون روز دیگر بود، امیر محمود رحمة الله بفرمود، تا خیمۀ بزرگ از دیبای منسوج بزدند و کار بساختند میزبانی راه، و رسول فرستاد، و مرقد خان را مهمان خواند.