بی بی سنگی کابلی
در باره این پرده نشین سخنگوی زنان سخنور در جلد سوم ص 64 و پرده نشینان سخنگوی در ص 76 چنیین گفته اند
اسمش مریم است و در سال 1253 هـ ق در کوچه جواهریهای کابل متولد شد پدرش خواجه سنگی محمد نام داشت و به بی بی سنگی مشهور بود مریمه نزد آخند غلام رسول علوم متداول زمان را فرا گرفت و به ابیات و شعر و علاقمند گردید از جوانی به سرودن شعر آغاز نمود در اوایل (شور) تخلص میگرد بعداز ان(بی خود) و بلاخره سیفی تخلص نمود وی را بی بی سیده نیز گفته اند و یا شعرا و ادبای عصر خود رابطه دوستی داشت در بدیهه گویی بسیار ماهر بود و هجویات زیاد داشت دیوان اشعار او در دست نیست و اکثر اشعار او از بین رفته
جز چند بیت ذیل که در پشتنی میرمن نشر شده است
گر نکیر و منکر آید پرسد احوال مرا
یا محمد گویم و گویا شود زبان من
در بغل گیرد مرا قبرای خدا یادست گیر
مثل مادر آن زمین مشفق شود بر جان من
روز محشر چون سر از خاک لحد بالا کنم
یا محمد گویم و روشن شود چشمان من
نامه اعمال من را گر به دست چپ دهند
سمع پیغمبر شنود آن ناله و افغان من
چند مصرع وصف تو گفت دخترت ای مجتبی
این کنیزک را ببخش ای سرور سلطان من
(شور) مسکین را از خاک پای گلبانت شمار
یا محمد گویم و روشن شود ایمان من
از نمونه شعر بالا به این نتیجه متوصل میشویم که بی بی سنگی شاعر چیره دست و زبان آور عصرش نبوده است اشعارش کمتر به زیور سلاست و روانی آراسته شده اند زنان شاعر در این دو سده هم از نظر تعدد و هم از نظر پختگی کلام اندک شمارند زیرا این پرده نشینان نظر به بعضی محدودیت های که قبلا ذکر کردیم نتوانستند چون شاعر مردان بدرخشند و ناگزیر در پهلوی شاعره های بلند بالا چون عایشه و خدیجه و محجوبه از آنها یاد نمودیم زمانی که چشم اندازی به این دو سده صورت گیرد ناگزیر نه تنها از گوینده گان صاحب آثار و اشعار در سطح بالاتر گفتگو صورت گیرد بلکه از شاعرانی که چندین نمونه شعر از آنها باقی است باید در این قطار گنجانیده شوند.