الرابع السلطان جلال الدین ملکشاه
بعد از پدر بتخت ایران نشست، و توران و جبال عراق و دیلم و طبرستان و روم و مصر و شام و دیار بکر و ارمن و سیستان و فارس همه در ضبط آورد و بر منابر کل اسلام خطبه بنام او شد، و سکهاء درم و دنانیر بالقاب او مشرف گشت و او بذات خود پادشاه قاهر و ضابط و شهم و شجاع و عادل بود به همه اوصاف پادشاهانه و ملک داری مزین بود ممالک ترکستان تمام در ضبط آورد و ممالک روم بگرفت، و شحنگی بغداد بخدمت دارالخلافه او را مسلم شد و با طراف ممالک ترک و روم غزو و جهاد بسیار و بهر طرف از ممالک شرق و غرب ملکی از دست خود نصب فرمود، و ممالک روم را بیک برادر خود داد ، و بعد از برادر به پسر خود محمود بن ملک شاه داد ، تا بدین تاریخ آن ممالک بر فرزندان او مسلم است چنانچه بعد ازین در قلم آید . انشاء الله تعالی.
و در منتخب تاریخ ناصری که یکی از اکابر حضرت غزنین کرده است در نظر آمد: که وقتی از اوقات سلطان ملک شاه ، نظام الملک وزیر خود را گفت: که استعداد لشکر کن ! که عزیمت بلاد مصر مصمم است. نظام الملک بوجه عرضه داشت گفت: پادشاه را درین عزیمت تامل شافی باید کرد که در ان سر زمین جماعت قرامطه و بد دینان باشند، واز خیانت اعتقادات ایشان بسمع پادشاه سنی رسد ، بنده روا نمیدارد ، که آن شناعت بر خاطر اعلی گذرد . سلطان ملک شاه فرمود: که باستعداد آن سفر مشغول باید شد که فسخ آن عزیمت امکان ندارد، نظام الملک استعداد تمام مهیا گردانید سلطان با لشکر گران بدان طرف خرامید، چون بنزدیک مصر رسید، اهل مصر شرط خدمت استقبال بجای آوردند. سلطان به هیچکس التفات نفرمود و نظر نکرد، تا بدر شهر مصر رسید، بمعبر مصر و شط نیل چون عبره کرد پرسید: که قصر فرعون کدام است ؟ چون معلوم شد، روی بدانطرف نهاد.
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۵ )
لشکر را فرمان داد ، تا همانجا توقف کنند . سلطان ملک شاه تنها با یک رکابدار بدان موضع رفت، و از اسپ پیاده شد، و بدان موضع که تختگاه فرعون بود، دو رکعت نماز گذارد، پس روی بخاک نهاد و مناجات کرد : که خداوند ! بنده یی را ملک مصر دادی ، دعوی انا ربکم الاعلی ( ۱ ) کرده برین موضع ، این بنده ضعیف را ممالک شرق و غرب کرامت کرده یی ، آمدست و روی بر خاک نهاده میگوید : سبحان ربی الاعلی ، سزد از کرم و فضل ، که برین بنده رحمت کنی ! سر از سجده بر داشت و مراجعت فرمود ، و در شهر مصر نرفت و بخراسان باز آمد.
این حکایت از حسن آن پادشاه غازی و عادل آورده شد. یک حکایت دیگر از ان پادشاه در منتخب تاریخ ناصری آورده است: که جماعتی از قهستان بنزدیک نظام الملک عرضه داشتی نوشتند : که یکی از مالداران در گذشته است ، و جز یک خواهر زاده هیچ وارث دیگر ندارد ، و مال بسیار مانده است ، بیت المال را شاید . نظام الملک این معنی بفرصت بر ملک شاه عرضه کرد هیچ جواب نیافت تا سه کرت ، پس ملک شاه بفرمود فردا جواب بگویم ، دیگر روز بشکار رفت ، نظام الملک از حرص توفیر بیت المال در عقب برفت، ملک شاه را گذر بر سر بازار لشکر افتاد. چون از شکار گاه باز گشت یکی را از خواص خود فرمود: که گرسنه ام ، و در بازار تتماج ( ۲ ) دیدم، مرا آرزو شد برو چندانچه یابی جمله بخر و بیار ! چون به لشکر گاه نزدیک رسید بر بالاء زمینی بر امد و فرونشست، تا آن تتماج را بیآوردند. جمله ملوک را فرونشاند تا بخوردند،و طبق بزرگ بود،و زیادت پنجاه کس از ملوک و امرا ء و خدام ایشان را بس کرد، چون برخاست پرسید که بچند خریده بودی ؟ روی بر زمین نهاد و گفت: به چهار دانگ و نیم زر. پس پرسید که جمله سیر شدید ؟ گفتند: سیر شدیم از دولت شاه . سلطان ملک شاه از خاصگی خود زر داد قیمت آن بشنید، روی بنظام المک کرد و گفت بنده ضعیف چون ملک شاه و وزیری چون تو نظام الملک و چندین لشکر، به چهار دانگ و نیم سیر شدند اکنون در مال یتیمان طمع کردن بی مروتی باشد، هر که مال الفخت ( ۳). )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱) قرآن ، النزعت. ( ۲ ) بضم اول نام آش چهار پاره معروف ترکی است ( دیوان لغات الترک و لطایف )
( ۳ ) بمعنی اند وخت ( برهان
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۶ )
و حرام و حلال جمع کرد، بدان سبب که بعد ازو باولاد و اتباع رسد ، به آنچه بظلم ما بستانیم [ یکسانست ] . از سر این سخن در گذر، و پیش مگو ! رحمه، الله خوانند گاه ( ۱ ) او را بدعا ء خیر یاد دارند.
و از آثار آن پادشاه در جهان بسیار خیر و فضل باقیست، یکی از آن آنست که استقامت علم نجوک بدولت او تازه شد، و آن چنان بود که بسبب کبیسه ماههای قمری تفاوت بسیار در رصد ( ۲ ) ظاهر شده بود، و حسابها غلط افتاده و احکام اصحاب تقویمات منحرف گشته . سلطان ملک شاه فرمان داد : تا استادان علم نجوم و محاسبات کامل رصد تازه بستند، و ایام شهر را بقرار باز آوردند( ۳ ) و روز اول ار ربیع که نخست دقیقه حمل باشد، نوروز جلالی بلقب این پادشاه معین شد، و نظام الملک طوسی که در جهان آثار خیر او باقیست و وزیر او بود، و شیخ ابو سعید ابو الخیر و امام غزالی در عهد او بودند و مدت ملک او بیست و شش سال بود، و در سنه احدی و اربعمائه ( ۴ ) برحمت حق پیوست . و الله اعلم و الله احق ان یبقی و السلام ، و الله اعلم.