32

الرابع السطان جلال الدین (علی بن سام)

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۸ ، بخش غوریان
01 January 1280

چون سلطان غازی معزالدین شهادت یافتن و سلطان بهاالدین (در راه)برحمت حق پیوست وارثان ملک دوقریق ماندند از تخمه شنسبانیان یک فریق سلاطین بامیان و دیگر سلاطین فیروزکوه.چون مرقد سلطان غازی از دمیک(۲)روان کردند ترکان(بندگان سلطان ازملوک)وامرا بزرگ مرقد و خزانه(وافر)و کارخانه(ها)از دست امرا غزنین بیرون کردند و امرا غوری را که در لشکر هندوستان بودند میل بجانب پسران سلطان بها الدین بود وامرا ترک را میل طرف سلطان غیاث الدین محمود بن محمد سام بود که برادر زاده سلطان معزالدین بود و امرا غور آنکه در غزنین بودند، چون سپه سالار خروش(۳)و سلیمان شیش(۴)و جزایشان بخدمت علالدین وجلال الدین مکتوبات نبشتند وایشان را استدعا کردند وایشان بغزنین امدند چنانچه بعد ازین به تحریر پیوندد، در طبقه سلاطین غزنین وجلال الدین چون برادر را به (تخت)بنشاند خود بازگشت و بتخت بامیان بنشست.راوی ثقه چنین روایت کند(۵):که خزانه غزنین قسمت کردند، قسم جلال الدین دویست و پناجه(حمل)شتر زرعین و مرصعینه آمد که آن زر و سیم با خود به بامیان آورد(۶) وکرت دیگر لشکر کشید بطرف غزنین و لشکر غور(ی)و غزوبیغو(۷)از اطراف ممالک چون(۸)جمع کرد بغزنین آمد و گرفتار شد و باز مخلص گشت و ببامیان رفت و عم او سلطان علاالدین در غیبت ایشان تخت بامیان گرفته بود، جلال الدین بازگشت با اندک مردی به مغاضه(۹)سحرگاهی برعم زد و عم را بگرفت.


(۱)راورتی:سلطان جلال الدین علی بن بها الدین سام بامیانی(۲)اصل:دمبل.مط:دمبک.راورتی کذا،برای شرح(ر:۳۵)اخرکتاب(۳)کذا فی الاصل.متن مط:حروشتی.حاشیه مط:خروش.راورتی:خروشتی،خروش،خروشتی،خروسی(۴)اصل:سیس.راورتی ومطکیش.(۵)مط:کرده(۶)مط:شترازمین مرصع و زر وسیم رسید باخود به بامیان برد(۷)در متن مط:بیغواست مانند نسخه اصل. در حاشیه  مانند نسخه اصل.د رحاشیه نوشته که در بعضی نسخ(غزوسقرار اطراف)است راورتی نیز این هردو صورت را مینویسد(۸)مط:خود(۹)مط:مغافضه.






غوریان طبقه(۱۸) (۳۹۱)

و شهید کرد صاحب را که وزیر پدرش بود پوست کشید وملک را ضبط کرد، ومدت هفت سال ملک راند تا سلطان محمد خوارزمشاه از لب آب جورکش(۱)عبره کرد وناگاه بروی زد و او را بدست اورد وتمام آن خزاین که از غزنین آورده بود وخزاین بامیان با آن برگرفت وجلال الدین را شهید کرد وبازگشت وجلال الدین پادشاه بزرگ بود وزاهد(بود)ودر غایت شجاعت وجلادت ومبارزت چنانچه درمدت عمر او هیچ مکر بدهان مبارک او نرسیده بود وبند جامه او بهیچ حرام کشاده نگشته بود(۲)و در رجولیت بحدی بود که هیچ پادشاه زاده شنسبانیان بقوت ودلاوری وسلاح او نبود ودرتیر بیک شست (ازمیدان جنگ)انداختی(وهردو تیر خطا نگشتی)وهیچ (صیدو)خصم از(زخم)تیر او نجستی و در وقتی که ترکان غزنین او را تعاقب کردند؛ درهزار درخت(۳)غزنین یک تیر برتنه درختی زده بود و ترازو کرده(۴)هرترک مبارز که بدان             درخت رسید خدمت کرد(و)بازگشت(وآن تیر زیارت باهی گشت)و با این همه جلادت حلیم و کریم(وغریب نرازو علما دوست و فقیر پرور)بود اما رجولیت با تقدیر بسنده نباشد.چون وقت آمد درگذشت۰حق تعالی پادشاه مسلمانان ناصرالدنیا و الدین را پاینده داراد بمحمد واله اجمعین)والسلام علی من اتبع الهدی.