اسکائی ها
اقوام سیتی:
یکی از شاخه های قبایل هند و اروپائی که مدت ها بعدتر از دیگران روی صحنه و تاریخ آمده و پسان تر از سائر شعب معروف شده است معمولاً به نام "سیتی" یاد میشود و پاره اقوامی مربوط به خود دارد که در شرق وغرب به اسمای مختلف معروف شده اند. چون اقوام سیتى مجموعاً شاخه از خانواده بزرگ هند و اروپائی را تشکیل میداد در مهد اولیه "ایریانا ویجه" بین حوزه علیای اکسوس و سر دریا با سائر شاخه ها و شعب یکجا می زیست. قراین اکثراً به این دلالت میکند که زمانیکه مهاجرت امواج بزرگ هند و اروپائی بطرف غرب جانب خاک های اروپا و بطرف جنوب جانب حوزۀ سر دریا و آمو یعنی سغدیان و باختر شروع شد اقوام سیتی در مهد اولیه جابجا ماندند. شاخۀ لاتین و سلت وجرمنی و اسلاو و غیره درین فرصت خاک های اروپا را اشغال نمودند و شاخۀ جنوبی به باختر مستقر شده کتلۀ باختری را تشکیل داد و قرار نامی که در قدیم ترین ماخذ ادبی و دینی خویش به خود دادند به نام آریا معروف شدند و از آریانا به دو طرفۀ هندوکش به خاک های هند و فارس منتشر گردیدند. موسیو رو نه گروسه موضوع مهاجرت اقوام سیتی را چنین ترسیم میکند: "در زمان مهاجرت های بزرگ هند و اروپائی بعضی قبایل آریائی که یکطرف باسیتی های اروپا و جانب دیگر با قبایل هندو ایرانی (کتله باختری) ارتباط و خویشاوندی داشتند جلگه های جنوب روسیه را ترک داده چیزی بطرف کوهای اورال پراگنده شده و قسمتی هم بطرف سر دریا رفته ، بعد از عبور کوهای تیان شان وارد علاقۀ کاشغر شدند و از آنجا تمام ترکستان شرقی، وادی های کوتچه وقره چار وتوئن هوانگ را تاکان سو متصرف شدند و با خاک چین تصادم پیدا کردند."
این نظریه را با جزئی تحریفی چنین میتوان تصریح کرد که شاخۀ سیتی با سایر اقوام هند و اروپائی در اراضی بین حوزۀ علیای سر دریا و اکسوس یکجا میزیست زمانیکه مهاجرت های بزرگ شروع شد شاخۀ موج موج پشت هم به خاکهای اروپا منتشر شد و شاخۀ بطرف جنوب در باختر فرود آمد و برخود "آریا" نام نهاد و قبایل سیتى عجالتاً جابجا ماندند. بعد از جنبش های سائر شعب هند و اروپائی که جای نسبتاً فراخ شد آنها مسکن خویش را کلان کرده بجانب شرق حوزۀ سر دریا دامنه های دو طرفۀ کوه های تیان شان و علاقه سنکیانگ یعنی ترکستان شرقی را اشغال نمودند و بجانب غرب اراضی شمال بحیرهٔ خزر وبحیرۀ سیاه را اشغال کرده تا کوهای اورال پیش رفتند و بخاک های اروپای شرقی تماس حاصل نمودند و جنوب روسیه بنام شان "سیتیا" معروف شد.
انتشار اقوام "سیتی" درین علاقۀ و سیعی که شرح یافت دنباله آخرین جنبش های قبایل هند و اروپائی است. ایشان با تاثیر محیط وسیع علف زار قوم سوار کار و بادیه نشینی بار آمدند و زمانیکه کتلۀ آریائی های باختر در شمال هندوکش مرکز مدنی و اولین نظام سلطنتی و تهذیب آریائی را بمیان آورده بود و بعد از ان تا زمانه های نسبتاً تازه تری که اشوری ها در بین النهرین وغرب فارس سلطنت داشتند حتی در زمانیکه مادها و پارسی ها هر کدام بنوبه خود از سلطه آشوری رهایی یافته و به تشکیل حکومت هائی پرداختند اقوام سیتی مشغول گشت و گذار و یغما گری و زندگانی بادیه نشینی بودند و دارای مراکز ثابت و شهرهای بزرگ نشده بودند. وجود اقوام بادیه نشین سیتی و آوازۀ یغما گری های آنها از منابع ادبی و مذهبی آریاهای کتله باختری و از ماخذ آشوری و امادی و پارسو او یونانی بصورت مستقیم و غیر مستقیم معلوم میشود. اوستا اگرچه بصورت "سیت" از ایشان نام نمیبرد معذلک از خلال متن اوستا و از شرح اقدامات جنگی اولین پادشاهان بزرگ "بخدی" یعنی سلاله پارا داتا (پیشدادی) واضح معلوم میشود که ایشان در مقابل قوم بادیه نشینی که آنها هم اصلا آریائی بودند دائماً ترتیبات میگرفتند. پادشاهان سلالۀ "پارادانا" "وکوانی" و "اسپه" با نیروی مادی و معنوی قرنهای متوالی تهذیب آریائی باختری را از تهاجمات آنها حفظ کردند و این رویه را تمام حکمفرمایان باختری و پادشاهان بزرگ آریانا تا زمان ایوتیدم و هلیو کلس جزء مرام خود قرار داده بودند. همین قسم در نقاط غربی آریانا و آسیا، پارسوا، آمادی، آشوری یونانی، هر کدام در نقاطی که از جانب شمال با امواج سیتی مصادف بودند رویه پادشاهان هوشمند بخدی را تعقیب کردند و بدین منوال "سیتی ها" در منطقۀ علف زار جنوب روسیه و شمال آمو و بحیرۀ خزر و بحیرۀ سیاه باقی ماندند.
منابع تاریخی یونانی بار اول در حوالی ۷۰۰ - ٧٥۰ ق م از "سیت ها" صحبت میکند و منابع آشوری آنرا تکمیل مینماید. این تذکار اول راجع به این است که جای سیمیری ها Cimmeriens را در علف زار روسیه جنوبی "سیت ها" اشغال کردند ازین امر واضح معلوم میشود که سیت ها او ل در جنوب روسیه نبوده بلکه قرار یکه ذکر شد، از حوزۀ علیای سر در یا و آموشاخۀ بطرف غرب رخت بربسته و جای سیمیری ها را اشغال نمودند تقریباً ازین تاریخ به بعد سیت ها داخل صحنه تاریخی میشوند و مللی که بانها تماس داشتند از آنها اسم میبرند.
منابع آشوری ایشان را به نام اشکوری Ashkuzai یاد کرده یونانی ها آنها را "سکوتوا" Skuthoi خوانده اند در کتیبه های داریوش اول هخامنشی به اسم ساکا Saka ذکر شده اند و ماخذ چینی از ایشان بصورت "سی" Sai و اشکال دیگر اسم برده اند.
قراریکه از روی تصاویر "یونان و سیتی" قل اوبه Koul-oba و "ورو نیژ Voronej معلوم میشود "سیتی ها" روی هم رفته اشخاص ریش دار بوده و مانند اسکائی ها شاخه دیگرشان که در صحنه های "پرسه پولیس" دیده میشوند کلاهای گوش پتک نوک تیزى به سر میکردند تا از شمال شدید علی زارهای شمال در امان باشند. ایشان یعنی ساک ها وسیتى ها همه لباس فراخی می پوشیدند که مرکب از پیرهن و شلوار فراخ بود. اسپ که حیوان مخصوص جلگه های وسیع علفزار است رفیق دائمی آنها بود و از تیر و کمان خویش جدائی نداشتند. قراریکه رونه گروسه در صفحۀ ٣٦ کتاب "امپیر دستپ" (امپراطوری علفزار) خود تعبیر میکند این کمان داران اسپ سوار شهر نداشتند و اگر هم داشتند شهرهای متحرکی بود مرکب از کراچی ها که زن ها و دارائی خود را در آنها انداخته و از یکجا بجای دیگر نقل میدادند ثروت ایشان بیشتر عبارت از لوازم سوارکاری و بعضی زیورات و قالی بود و به این ترتیب از قرن ۷ تا قرن سوم ق م در جنوب علاقه وسیعی که از تیان شان تا اورال انبساط دارد زندگانی داشتند.
قراریکه پیشتر شرح دادیم درین شبهۀ نیست که اقوام "سیتی" همه شاخه ئی از عناصر آریائی بودند و از لحاظ قرابت زیاد با کتله آریائی باختر جزء این کتله هم بشمار میرفتند تنها اینقدر بود که ایشان به حیات بادیه نشینی و یغما گری خوگرفتند و از تاثیر تهذیب باختر بیرون ماندند چنانچه رونه گروسه درین باب اشاره کرده و میگوید که ایشان از آئین مزد ئیزم تاریخی ور فورم زورا تسنری بی نصیب ماندند.
تاثیر زندگانی مناطق علفزار و تصادم از طرف شرق با "هیوانگ نو" Hiong-nou توکیو Tou Kiue و مغل در عرف و عادات و سبک زندگانی و البسه تمام اقوام سیتی بلا استثنا تاثیر بخشیده و همین تاثیرات ظاهری بود که چندی قبل بعض مورخین را در موضوع اصلیت و عرق و نژاد آنها به اشتباه افگنده بود ولی تیپ نژادی و زبان حقیق مسلمه را بیان آورد. امروز هیچ کسی در اصل و بود آنها جزئی شبهه ئی ندادند. از روی لباس سیت ها با هن ها شباهتی داشتند مخصوصاً حیات مشترک سوار کاری یکنوع شلوار و موزه به آنها داده بود. میگویند که رکاب اولیه یعنی رکابی که از تسمه ساخته شده بود از اختراعات سیت ها است به این ترتیب قسمتی از سیتی که بجانب غرب آسیا رسیده بودند بین ۷۰۰ - ٧٥٠ ق م "سیمزی ها" را از جنوب روسیه کشیدند و جای آنها را اشغال کردند. "هرودوت" وقتیکه در کتاب ٤ فقره ۱۳۰ از مهاجرت سیت ها بطرف اروپا صحبت میکند علت بیجا شدن های آنها را فشارهائی میداند که از طرف شمال یا شمال شرق از جانب اقوام ایسیدون Issédons و "اریما سپس" Arimaspes بر آنها وارد شده بود سیمری های مذکور که در اثر ورود سیت ها بیجا شدند چیزی بطرف هنگری و چیزی هم از راه تر اس Thrace وارد اسیای صغیر گردیدند شاخه گی از سیتی ها دنبال ایشان راه اسیای صغیر را پیش گرفتند ولی قرار اشاره هرودوت راه را گم کردند و بعد از عبور قفقاز از راه "دربند" با آشوری ها تماس حاصل کردند (حوالی ۷۰۰ - ۷۲۰ ق م) چون آشوری هاهم با "سیمری ها" دشمنی داشتند از روسا با شاهان کوچک سیتی و قبایل آنها کار گرفته و ایشان را در سرحدات "کاپادوسیا" بر علیه "سیمری ها" استعمال کردند و قوم اخیرا الذکر را در حوالی ۶۳۸ "در پونت Pont" مقهورو معدوم گردانیدند. تقریباً ده سال بعد یکی از شاهان سیت که هرودوت او را مادیس Madyes میخواند آشوریها را بر علیه تهاجم مادها کمک کرد و آخر بر خود مدیا جمله برد و سیا گزار Cyaxare شاه مادی آنها را عقب کوهای قفقاز به روسیه جنوبی عقب نشاند در اینجا و درین وقت مدت تقریباً ۷۰ سال سیت ها مجدداً خطره ئی برای مدنیت های جنوب آسیا و غرب اروپا فراهم کردند.
زمانیکه قبیله پارسوا جای آشوری ها و بابلی ها و آمادی را گرفت خطره سیت ها محسوس میشد از این رو "سیروس" موسس سلطنت فارس بر علیه "مساجت ها" یعنی سیت های شرقی که در حوالی خیوه بودند لشکر کشید و به بعضی نظریه ها بدست آنها کشته شد حوالی ( ٥٢٩ ق م) همین قسم داریوش در حوالی (٥١٢ - ٥١٤ ق م) بر علیه سیت های اروپا لشکر کشید ولی کامیابی حاصل نتوانست بعد ازین یک سلسله گیر و دارها و جنگ های متعدد سیتی ها طوریکه منظورشان بود از منطقه طولانی که از "کان سو" قریب سرحدات چین تا علاقه "تر اس" "وپونث" اشغال کرده بودند بطرف جنوب آنقدر ها نفوذ نتوانستند و تقریباً سه قرن دیگر هم جابجا ماندند.
بعض اقوام معروف سیتى
سرمت ها Sarmate: غربی ترین قوم سیتی عبارت از سرمت ها است که در قرن ٤ ق م در دامنه های کوهای او رال در علاقه اورانبورگ Orenbourg و پرو خوروکا Prokhorovoka شهرت داشته و بعضی آثار حیات آنها وزیورات و ظروف طلائی و نیزه های آنها از آنجا کشف شده است. نیزه اسلحه ممیزه آنها بود در مناصفه قرن سوم ق م سرمت ها رو دولگا را عبور نموده و سایر شاخه های سیتی را بطرف کریمه راندند. پولیپ Polybe بار اول از آنها و اقتدارشان در حوالی ۱۷۹ ق م صحبت میکند. سرمت ها مانند توده عام سیتی قوم سوار کار بودند وعوض تیر و کمان بیشتر نیزه استعمال میکردند و بجای کلاه گوش پوشک نوک تیز و خود مخروطی می پوشیدند و زره در بر میکردند آثار صنعتی این قوم یعنی تیره های کمربند ها و دیگر اسباب های طلایی و نقره نی از سائبیریای غربی پیدا شده و در خزانه پطر کبیر محفوظ است و معلوم میشود که ذوق مخصوصی در نمایش حیوانات و صحنه های جنگ آنها داشتند از روی جمجمه هائی که جدیداً در سائبیریای مرکزی پیدا شده قرابت نژادی آنها با سائر سیتها و اسکائی ها بر قرار گردیده است.
مساجت ها:
یکی از اقوام دیگر سیتی، "مساجت ها" بودند که هرودوت از آنها و از جنگهای ایشان باسیروس هخامنشی مفصل صحبت کرده. هرودوت آنها را "مساجتی" میخواند و میگوید منحیث عرف و عادات و البسه شبیهه به سیتی ها بودند قرار تشریحاتی که هرودوت داده مساحت ها چیزی سواره و چیزی پیاده می جنگیدند قسمتی از آنها تیر و کمان و قسمتی نیزه و بعضی ها هم تبر استعمال می نمودند طلا و مفرغ در آلات و ادوات آنها مورد استعمال زیاد داشت زیورات بازوبندهای وسینه بندهای طلائی استعمال میکردند.
مساجت ها در شمال رود آمو از حوزه سردریا گرفته تا شمال خزر همه این ساحۀ وسیع را اشغال کرده بودند. پیش ازینکه سیروس بنای سلطنت هخامنشی را گذارد ایشان به رویه خود نظام اداری و پادشاهانی داشتند و سیروس بام که آنها تو میربس Tomyris جنگ نموده و بیک روایت از دست نظامیان او کشته شد مساجت ها با تشریحی که داده شد با سرمت ها شاخه غربی سیتی ها که شرحش بیشتر گذشت شباهت های زیاد داشتند.
ساک ها یا اسکائی ها:
یکی از اقوام معروف دیگر سیتی ساک ها یا اسکائی ها است. این اسم در تلفظ های مختلف آن در منابع چینی و یونانی به اندازه ئی شهرت دارد که بعض اوقات مرادف اسم عام شده و بر تمام اقوام "سیتی" اطلاق میشود. ساک ها یا اسکائی ها نسبت به "مساجت ها" بیشتر به طرف شرق مستقر شده بودند وازین جهت منابع چینی نسبت به ماخذ دیگر معلومات بیشتری راجع به آنها میدهد. منابع چینی ایشان را به نامهای سی Sai) Sse) یا "سیک" Sik وسی وانگ Sai-Wang وغیره یاد کرده اند.
قراریکه رونه گروسه اظهار میکند "ساکا" Sakas یا ساس ها Saces در منطقۀ کاشغر در پای تیان شان و فرغانه و سواحل راست "ایگزارتس" (سردریا) تابه حوالی دریاچه اورال افتاده بودند" دقیق تر اگر بگویم مرکز ثقل "ساکا" در ترکستان شرقی در منطقه "سنکیانگ" و حوزه رود سردریا بود از روی کتیبه های داریوش معلوم میشود که هخامنشی ها ساک ها را خوب میشناختند و در نقاط مختلف پراگنده بودند زیرا به سه تعبیر مجزی از آنها اسم برده شده اول ساکاهو ماوار که Saka Haumavarka که عبارت از همان ساک های میباشد که ما از آنها حرف میزنیم و درین وقت در حوالی فرغانه و کاشعر زندگانی می نمودند.
دوم ساک تیگر اخودا Saka Tigrakhaudals یا ساک های خود مخروطی که انها را در حوالی دریاچه اورال در حوزۀ سفلی سر دریا قرار میدهند.
سوم ساکا تارا درایا Saka Taradraya یاساک های ماورای بحر که ایشان را در جنوب روسیه قرار میدهند و عبارت از سبت های بود که درین قسمت ها مقیم بودند.
قراریکه از نگارشات اپولو دوروس "وترو گوس" بر می آید سلطنت یونان و باختری در اثر تهاجمات چهار قوم بادیه نشین در شمال هندکش منقرض شد چهار قوم بعقیده موروخ اول الذکر یونانی ازی ئی Asii پاز یانی Pasiani تخاری Tochari وسا کارولی Sacarauli نام داشت "ترو گوس" اگرچه ضمناً "تخاری" را نام میبرد ولی سقوط سلطنت یونان و باختری را به دو قوم Asiani و سارو کی Sauracae نسبت میدهد، در اینجا بدون اینکه داخل تشریحات شویم گفته میتوانیم که اقوام مذکور همه جزء قبایل سیتی می آیند در میان آنها "تخاری" عبارت از تخار ها و سا کارولی محتملااً عبارت از ساک یا از شاخه های نزدیک آن میباشد.
یوچی:
یوچی ها شرقی ترین تمام اقوام سیتی است که از ترکستان شرقی وحورۀ تارم هم گذشته در وادی های کوتچه و قره چارو "توئن هوانگ" و کان سو اقامت داشتند و شرقی ترین قوم سیتی و شاخۀ هند و اروپای بشمار میروند که با چین و عالم زرد پوست در تماس بودند ایشان بعد از بیجا شدن ها و حرکت بطرف غرب تا زمانیکه در شمال امو دریا بودند به همین نام یوچی یاد میشدند بعد از عبور آمو دریا و تشکیل سلطنت و اختلاط با "تاهیا" باشندگان باختر به اسم کوشان معروف گردیدند و در فصل آینده که مخصوص آنها است مفصل در این باب صحت خواهیم کرد.
علت و ورد اقوام سیتی در آریانا:
در سر فصل اشاره نمودیم که با وجودیکه ماخذ قدیم ادبی و مذهبی آریانا مثلااً اوستا بصورت مستقیم و بنام سیت از قبایل اقوام سیتی اسم نمی برد از خلال قسمت های مختلف آن مخصوصاً از تذکار کارنامه های جنگی دودمان های باستانی بخدی واضح معلوم میشود که در مناطق شمالی در مجاورت حوزۀ سر دریا با اقوام اریائی نژاد ولی اریائی بادیه نشین و یغما گرد دائماً تصادم و مقابله داشتند و اسم "توریا" بلا شبه اشاره به همین اقوام سیتی میکند بهر حال مقصود ما از تذکار این مطالب این است که بیش ازینکه تاریخ واضح و اسم گرفته با سنه و تاریخ تهدید و تهاجم وبلاخره ورود اقوام سیتی را در باختر تذکار کند تا جائی که خاطره ها کمک میکند دولت باختر همیشه با ساختن سدها و دقلعه های مستحکم در امتداد سر دریا وامو از ورد قبایل سیتی ممانعت نموده و مقابله بین اقوام خانه بدوش شمال و باشندگان اراضی حاصل خیز باختر العکاس عمیق در داستانهای رزمی و ادبیات کشور ما نمودۀ است چون اقرام سیتی قراریکه شرح یافت سوار کار بودند به تندی در جلگه های شمال اموو بحیره اورال او بحیره خزر در هر طرفی گشت و گذار داشتند بعضی مدققین به این خیال اند که شاخه از اقوام سیتی با اسکائی پیش از سقوط دولت یونان و باختری در جنوب هندوکش در علاقه در انجیان آمده و در انجا به نام امور چیزی Amuregise مستقر شده بودند این نظریه راموسیو فوشه و برخی دیگر تصدیق میکنند ولی تاریخ و راه آمدن آنها تصریح نشده و گمان غالب برین است که از حوزه سفلی اکسوس (امور دریا) از حوالی مرو و هرات بطرف جنوب آمده و در منطقه در انجیان مسکن گرفته باشند بهر صورت تعداد آنها آنقد زیاد نبوده و معلوماتی هم بیش ازین درباره آنها نداریم ورود دوم اقوام سیتی در آریانا که منجر به سقوط دولت یونان و باختری در شمال هندوکش میشود و به نام های اسکائی و تخاری و کوشانی به سائر شاخه های اریائی باشنده گان آریانا مخلوط شده اند واقعۀ بسیار بزرگی است و علت آنرا دریک سلسله جنبش های بزرگی باید تجسس نمود که از قلب چین یکطرف تا وسط اروپا و جانب دیگر از راه آریانا بطرف جنوب حوزه سفلی اندوس اقوام آسیای مرکزی را به غلیان و حرکت آورده است.
قومی که باعث این جنبش بزرگ شد "هوانگ - نوها" یا هن ها است که امپراطور آن چین در مقابل آنها دیوار بزرگ چین را ساخته بودند تا مملکت خود را از حملات و تهاجمات آنها نگه داری کنند در عقب این دیوار بزرگ و کوه هائی که حصه ولایت "کان سو" را تشکیل میداد طوریکه بیشتر ذکر شد شرقی ترین شاخه قبایل "سیتی" یعنی یوچی ها زنده گانی میکردند. هن ها در ١٦٥ ق م به یوچی ها حمله کرده و آنها را شکست دادند و از جا بیجا کردند یوچی ها در نتیجه از دیار بومی خود بر آمده بطرف عرب تغیر محل دادند و چون عده آنها تقریباً بیک ملیون نفر یا بیشتر میرسید در اثر جنبش و بیجا شدن های آنها طبعاً بی نظمی مهمی در میان باشندگان ترکستان شرقی یا "سنکیانگ" بمیان آمد و دیگر عناصر سیتی که در حوزه سر دریا و امو زیست میکرند همه در اثر فشار یک بردیگر مجبور به تغیر محل شدند بعض واقعات اوائل این جنبش ها را تا سال های ٢۰ و ٤٠ ق م مورخین چینی ذکر نموده اند چنانچه مینگارند که در حوزه رود خانه "ایلی Illi" که فعلااً موسوم به "کولجا Kulja" میباشد یوچی ها به قبیلۀ دیگری "ویوزون Wu-sun" بر خوردند و این ها را پا ساخته پس و شاه ایشان را کشتند و باز حرکت خود ر ابطرف غرب ادامه داده به حوالی دریاچه "ایسیک کول" Issi-Kul رسیدند در اینجا قبایل تازه وارد به دو حصه تقسیم شدند:
یکی که بعدها به "یوچی های کوچک" موسوم شد بطرف جنوب رفته در حوالی تبت مستقر شدند و دیگری بنام یوچی های بزرگ ناجائی بطرف غرب آمدند که به شاخه دیگر سیتی بر خوردند و آنها را چینائی ها سی Sai) Sse) یا "سیک Sik"خوانده اند و عبارت از ساک ها یا اسکائی های میباشند که در سنکیانگ و حوزه ایگزارت (سردریا) بود و باش داشتند. یوچی ها چون جای و مسکن اسکائی ها را اشغال کردند ایشان طبعاً تغیر محل داده رود آمو را گذشته وارد تخارستان و باختر شدند چنانچه منابع چینی بصورت مجموعی ومورخین یونانی مانند "اپولو دو رس" و "ترو گوس" ، با تذکار اسمای قبایل آنها "ازی ئی"، "پازیانی"، "تخاری" و ساکارولی" به ورود آنها به باختر و تخارستان شهادت میدهند.
در سال ۱۳۸ ق م که ووتی Wou-Ti امپراطور چین ( ٨٧ - ١٤٠) ق م از دست گزند و حملات متوالی "هیوانگ نوها" به تنگ شد درصدد شد در صدد بر آمد که از دشمنان آنها یوچی که درین وقت در شمال آمورسیده بودند کمک بخواهد و به این عزم ایلچی بنام "چانگ کین" در سال ۱۳۸ ق م نزد یوچی ها فرستاد حین ورود او در میان یوچی ها وضعیت هنوز طوری بود که بالا شرح یافت یعنی یوچی ها در مسکن اسکائی ها در حوزه سر دریا و قبایل مختلف اسکائی به جنوب رود "وی" یا آمو منتشر شده بودند. پیشتر متذکر شدیم که پادشاه "ووزون ها" در جنگ یوچی ها کشته شد پسر این شاه را طوریکه "ریسن" در کمبریج هستری آف اندیا میگوید قبایل من نزد خود نگاه کرده و وقتیکه بزرگ شد در میان قبایل خودش پادشاه ساختند. این شاه بکمک هن های محافظ و معاون خودبه یوچی ها حمله برده و آنها را به اراضی جنوب رودخانه وی یا اکسوس یا آمو در باراندند.
تاهیا:
پیش از اینکه اسکائی و توده متراکم یوچی به اصطلاح چینی ها از رودخانۀ "وی" عبور کنند میخواهیم پاره معلوماتی راجع به صفحات شمال هندوکش و قسمتی از باشندگان آن بدهیم زیر اقراریکه گفتیم معاصر همین زمان ایلچی چین "چانگ کین" در ۱۳۸ ق م تا کنار رود آمو نزد یوچی ها آمده و معلومات خوبی از نقطۀ نظر جغرافیا و تاریخ داده است. چانگ کین اولین مسافر چین است که به اصطلاح خودش معلوماتی راجع به "ممالک غربی" به دیار چین برده و یادداشت های او چندی بعد از خودش دردو ماخذ چین یکدفعه در سال ۹۱ ق م در نگارشات مورخ چین موسوم به "سو - ما - تسین Seu-nna-Tsien" و بار دیگر در سالنامه های دودمان "هان" گرفته شده که تحریران در ٢٤ مسیحی تمام گردیده است ممالک غربی او تا اندازه زیاد خاک های آریانا را در بر میگیرد و اینجا اول از "تاهیا" یعنی باختر و قدری پایان تر از قلمرو "کی پن" یعنی حوزه ارغنداب و اراکوزی که باسیر مسافرت اسکائی ها بیشتر ربط دارد کمی صحبت میکنیم:
ماحذ فوق الذکر چین رود خانۀ اکسوس یا آمو دریا را بنام مخصوص "وی" یاد کرده اند و قراریکه موسیو "کریشمن" بمن یاد داشت داده است اسم "وی" مخصوصاً از سرچشمه تا آن قسمت جریان رودخانه را در بر میگرفت که سرحد شمالی موجوده افغانستان را تشکیل داده است.
اراضی جنوب رود خانۀ وی نزد چینی ها بنام تاهیا یاد شده و این تاهیا از حدود سر چشمه رودخانه تا جائیکه سرحد موجوده شمال افغانستان را تشکیل میدهد نام باختر را در بر میگرفت منابع فوق اظهار میدارد که "تاهیا" بیش از دو هزار (لى) بطرف جنوب غرب تایوان (پامیر) به جنوب رودخانۀ "وی" افتاده بود. به جنوب شرق تاهیا رودخانۀ "سنتوخ" (یعنی سند) و قوع داشت و به این ترتیب بعضی علاقه های جنوب هندوکوش هم شامل آن شده بود.
چانک - کین با رسیدن کنار رود خانه وی با اهالی تاهیا ملاقات کرده و چنین معلوم میشود که با دلچسپی زیاد پاره معلوماتی راجع به "تاهیا" بدست اورده است چنانچه میگوید "..... اهالی اینجا عصا از چوب بامبو (نی) و پارچه های شو Chou دارند و چون سوال نمودم که این مواد را از کجا بدست می آرید جواب دادند که تجار ما از "شن تو" Chen-Tou (سندهو - اندوس - هند) میخرند "شن - تو" یا "سند توه" عبارت از علاقۀ سند (هند) است که به جنوب شرق تاهیا به فاصله هزاران (لی) افتاده و اهال آنجا مانند مردمان "تاهیا" زمین دارو مسکون بودند. قوای عسکری آنها ضعیف است و در شهرها و قریه ها به قوانین و رسومات ملی خود زندگانی میکنند.."
قبایل مختلف اسکائی: پیشتر اشاره نمودیم که مورخین یونانی کسانی را که بنام اسکائی وارد باختر شده اند به نام های جداگانه یاد میکنند اپولو دوروس از "ازی ئی، پازیانی تخاری، ساکالرولی" اسم می برد و تر و گوس دو قوم یا قبیله آزیانی و سا رو کی راند کار میدهد در اطراف اسما ی این اقوام وتعین هویت آنها جر و بحث های زیاد شد و ه و اینجا به ذکر بعضی نکات برجسته آن اکتفا میکنیم.
ازی ئی Asii و از یانی Asiani:
ازی ئی قومی است که اپولو دو روس ذکر کرده و "آزیانی" قبیلۀ است که "تر و گوس" اسم می برد میگوید که این هر دو عبارت از یک چیز اند و آزیانی شکل صفتی بخود تارن گرفته است. مشارالیه توضیح میدهد که از ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۶ معمولاً این عقیده عمومیت داشت که منابع آسیای مرکزی قومی موسوم به اری Ari را اسم برده که "تخری" یا تخاری حرف میزند و عبارت از همین (ازی ئی) منابع یونانی میباشند بعضی ها ازی ئی ها را یوچی هم تعبیر کرده اند لیکن به حقیقت مقرون نیست.
تخاری:
در اوائل وهله حتماً نام یکی از اقوام سیتی سنکیانگ بوده با ترقی و اهمیت قوم مذکور مفهوم بزرگ تری پیدا کرده طوریکه بعضی ها آنرا مرادف کلۀ "سیت" و "سیتی" قرار داده و اقوام سیتی را اقوام تخاری هم خوانده اند همین طور در مورد تعین زبانهای سیتی یا اقلاً شاخۀ آن کلمه تخاری را استعمال نموده و از آن شاخه های بنام تخاری الف و ب میان آورده اند و بهمین منوال مدنیت و تهذیب بزرگی را که تمام سنکیانگ حوزۀ ایکزارت وحوزۀ امور را در بر میگرفت بنام تخاری یاد کرده اند. مقصد این است که کلمۀ تخار که اینقدر مفهوم بزرگ پیدا کرد ابتدا نام قوم یا قبیله ئی بیش نبود بطلیموس از قوم تکوروا Thagouri اسم می برد و قرار معلومات او روی معبر بزرگ ابریشم شهری بنام "تو گارا" Thogara داشتند. منابع چینی از بقایای قوم تو گارا Togara در قرن دوم ق م در علاقه "کان سو" یاد دهانی میکنند هکذا مضامین تبتی چنین اسمی را در احوالی کان سو خاطر نشان میکنند و حتی استاد اسکائی که در حوالی ۸۰۰ از ختن پیدا شده از تو گارا Ttaugara نام شهری در کان سو یاد آوری می نماید ازین بیانات معلوم میشود که تخارها شاخه دیگری از اقوام سیتی تا (کان سو) شرقی ترین نقاطی که اقوام سیتی بدان رسیده بودند منتشر گردیده و با جنبش اقوام اسیای مرکزی با یوچی ها بطرف غرب آمده اند تا اینکه به شهادت مورخین یونانی وارد جنوب رود خانۀ "وی" (امو دریا) شدند و اراضی حوزۀ علیای امو بنام شان تخارستان معروف شد و تا اخر قرون وسطی این اسم معمول و مروج
بود قبایل تخاری چه از نقطه نظر مسکن قدیمه و چه از روی عرف وعادات و شاید زبان با یوچی ها شباهت زیاد داشتند و با آنها یکجا بطرف حوزۀ آمو دریا تغیر محل داده و طوری بهم متصل و هم رنگ بودند که اکثر منابع مخصوص ماخذی هندی یوچی ها را ام از خورد و بزرگ بنام "تخارا" یا "تخاری" یاد کرده اند بطلیموس از روی یادداشت های "مارینوس" از تخاری ها در چندین نقطۀ مختلف بین "کان سو" و باختر اسم برده و اینجاها نقاطی است که یا یوچی در آن مسکن داشتند و یا از آنها عبور کرده اند. این نام اگرچه در نقاط مختلف جزئی اختلاف تلفظ دارد ولی تسلسل آن در خط حرکت تخارها روشنی خوبی می اندازد بهر حال بطلیموس در علاقۀ "کان سو" از "تا گوروا Tahgouri" در شمال ایما اوس از تا کوری وا Tak raioi نزدیک دریاچۀ اسیک کول از تا گوری وا Tagouraioi در سغدیان از تا خوروا Tachoroi و در باختر از تخاروا Tocharoi اسم می برد چون یوچی ها عیناً از کان سو تا باختر همین نقاط را طی کرده اند بعضی ها یوچی های منابع چینی و تخارهای منابع یونانی هر دو را یک چیز میدانند چنانچه ماخذ هندی درین مورد فرقی نمیبیند بلکه عوض کلمه یوچی تنها تخاری را در هر جا استعمال کرده اند.
بهر حال تخارها اگر همین یوچی بوده یا نبوده شاخه وموجی ازان بشمار میرفت و بحیث دسته پیش قراول با دوسه قبیله دیگرسیتی یعنی ازی ئی ، پازیانی و ساکار ولی به باختر وارد شدند و بیش از بیش در حوزه های علیای رودخانه هائی که از پامیر پایان میشود در قطغن و بدخشان امروزه منتشر و مسکون گردیدند و آهسته آهسته این علاقه بنامشان به تخارستان "مسکن تخارها" شهرت یافت و این نام از قرن ٤ ق م تا ۸ مسیحی معروف بود هکذا کلمه "توخرى" یا "تخاری" در اسنادی که اخیراً از آسیای مرکزی پیدا شده بحیث اسم زبان اسکائی یا کوشانی تخارستان استعمال گردیده و هیوان تسننگ حین ورود خود در قرن ۷ مسیحی از "توخری" "تو- هو- لو" ساخته است.
سا کارولی یا سارو کی:
در میان اقوامی که باتخارها ودیگر عناصر سیتی در قرن دوم ق م به باختر منتشر شده اند "ساکارولی" یا "ساروکی" هم شامل است که از اولی "اپو لودوروس" و از دومی "تروگوس" اسم برده است. این دو اسم عبارت از یک چیز است و در اولی آن واضح کلمۀ "ساکا" موجود است و ایشان را عبارت از "سا کاهو ماوارگ" یا "ساک های ماورای اکسوس" میدانند که در زمان داریوش اول در جنوب "ایگزارت" زندگانی داشتند. بطلیموس این اسکائی ها را بنام ساکاروکی Sacaraucae یاد کرده و مسکن آنها را درست در جای معین آن در جنوب ایگزارت قرار داده است شبهه ئی نیست که سالنامه های دودمان "هان های" چین میگویند که در اوائل مسکن اسکائی ها علاقۀ "ووسون" بود این علاقه را ماخذ خودشان به شمال شرق "تایوان" یعنی پامیر قرار میدهند و ازین معلوم میشود که چینی ها هم درست مسکن اولیه اسکائی ها را در حوزۀ ایگزارت قرار میداند. این راهم باید متذکر شد که تسمیۀ "سی و انگ"Sai-weng چینی را هم در مورد آنها نسبت میدهند. "ساکارولی ها" در اثر فشار اقوام یوچی و تخاری و غیره از حوزۀ ایگزارت آهسته آهسته بطرف جنوب غربی در امتداد شمالی رود خانه آمو در فرغانه فرود آمده و از انجا چیزی به باختر پایان شدند و چیزی هم در امتداد سواحل راست امو بطرف حوزه سفلی آن جانب مرورفتند و از دو طرف رودخانه با پارت ها مصادف شدند. اسکائی ها در اثر ورود یوچی ها به فرغانه باز تغیر محل داده به باختر ریختند.
و چون یونانی های باختر در جنوب هندوکش سلطنت داشتند و سد طبیعی جبال هندوکش هم مانع ورود آنها بطرف جنوب بود در صفحات با ختر بطرف غرب پیش رفتند و چون در دوره اخیر سلطنت "هلیو کلس" پارت ها از گرفتاری های دولت یونان و باختری به فتوحات هند استفاده نمود هومنطقۀ اریا (ولایت هرات) را در حوالی ۱٤۰ ق م اشغال نموده و تا حوالی میمنه و حتی پیشتر پیش آمده بودند، اسکائی ها در سیر خود بجانب غرب به ایشان بر خوردند. قراریکه مورخین یونانی متذکر میشوند بین ساک ها و پارت ها جنگ های سختی واقع شد چنانچه فرهانس Phraathes دوم بقول "استرابن" از دست قبایل تخاری در ۱۲۸ ق م وارتبان Artaban در ١٢٣ ق م بقتل رسید و مقصد از قبایل تخاری اسکائی هائی است که با ایشان یکجا واردباختر شده بودند به این ترتیب اسکائی ها از حوزۀ میمنه تا حوزۀ هری رود پیش رفتند و متری دات یا (مهرداد دوم) مانع حرکت آنها پیشتر بطرف غرب شد لذا اسکائی ها مجبوراً سمت حرکت و انتشار خود را تغیر داده و به جنوب وادی هری رود متوجه شدند و بطرف حوزۀ های هتو منت (هیرمند) و ارغنداب فر و د آمدند.
بیشتر متذکر شدیم که "امور جیزی ها Amurgisi " شاخه از قبایل اسکائی خیلی پیشتر که وقت و صورت آمدن آنها معلوم نیست به حوزۀ هیرمند پراگنده و مستقر شده بودند. اسکائی های تازه وارد هم به ایشان متصل شدند و همان قسمیکه حوزۀ های علیای امو به نام تخارها به تخارستان معروف شد حوزۀ هیرمند و علاقۀ هامون که تا این زمان "در انجیان" نام داشت به اسم اسکائی ها به ساکاستانا Sakasthana یعنی "مسکن اسکائی ها" مرسوم شد و ازین نام مورخین عرب در قرون وسطی "سجستان" ساختند و ازین کلمۀ اسم موجوده سیستان بمیان آمد اسکائی ها در حوزۀ های هیرمند و ارغنداب و اراضی اطراف هامون وسواحل رودخانۀ پهن و پراگنده شده و با عناصر محلی مخلوط گردیدند و اقوام سکزی جزء همان ساک های قدیم اند. حالا که بصورت عمومی مهد اولی اسکائی ها و علت مهاجرت آنها در نقاط مختلف اریانا و شرح حرکت آنها از باخترنا سیستان شرح یا فت موضوع را مختصراً بانگاه خصوصی تر از نقطۀ نظر سنجش عقلی معاینه میکنم. قراریکه موسیو هاکن در کتاب نتیجه ده ساله حفریات فرانسه در افغانستان شرح میدهد "بیش از مهاجرت های عمرمی یا تهاجم بزرگ اسکائی های بادیه نشین یکه پر در باختر آمده نزد یو نزد نانی ها بقسم سرباز نو کر میشدند" چون شاهان یونان و باختری برعلیه در ودمان "سلو سی" به تقویت خویش احتیاج داشتند به استخدام آنها راضی بودند به این ترتیب اسکائی ها اهسته اهسته وارد باختر شده و در مسلک نظام دولت یونان و باخترى در آمدند و با حسن خدمتگذاری بعض روئسای آنها به مقامات بلند ملکی و عسکری رسیدند چنانچه از آنجمله یکی "هرایوس" Heraius است که به تقلید آخرین شاهان یونان و باختری سکه زده و سکه او را موسیو هاکن از تا شقرغان بدست آورده و در حقیقت از خرابه های "شهر بانو" که به ۱۸ کیلو متری شمال تاشقرغان و شمال غرب خلم قدیم واقع است کشف شده است این رئیس دستۀ قبایل کوچی اسکائی حتماً از طرف دولت یونان و باختری به کدام امارتی رسیده بود.
اسکائی ها پس از اشغال باختر بعلت ورود قبایل یوچی آنقدر وقت کافی در شمال هندوکش نماندند که به تشکیل سلطنت بپردازندبناء علیه به شرحیکه دیدیم در اثر ورود و فشار یوچی ها بطرف غرب رفتند و پس از تصادم و جنگ ها با پارت ها از حوزۀ هری رود به سمت جنوب به حوزۀ های هیرمند و ارغنداب فرود آمدند و چون این علاقه ها از نفوذ اداری شاهان یونان و باحترى هندوکش و پارت های غربی نسبتاً منزوی افتاده بود به تشکیل سلطنت پرداختند.
کی - پن Ki-pin: یکی از اسمای ماخذ چینی که در مورد قطعه ئی از خاک کشور ما اطلاق میشد و دارای شهرت و همیت زیاد بود همین کلمه "کی پن" است. این کلمه را "چانک - کین" ایلچی چین که در ۱۲۸ ق م وارد تاهیا (باختر) شده بود نمی شناخت. "سوما نسین" مورخ چین که نگارشات مولفه او موسوم به (شی کی) Shiki در حوالی ۹۰ ق م تمام شده است هم از آن تذکاری نمیدهد. بناء علیه گفته میتوانیم که پیش از ۱۰۰ ق م چینائی ها این اسم را نمی شناختند و پانکو Pen-ku بار اول آنرا در قرن اول مسیحی استعمال نموده است.
مدققینی که در اطراف این کلمه تحقیقات نموده اند نظر به ماخذی که این نام در ان استعمال شده و تشریحات مربوطۀ آن موقعیت آنرا به کشمیر و نورستان وکاپیسا و اراکوزی قرار داده اند و قراریکه گفتیم نظر به زمان وماخذ مختلف هر کدام از نقاط "فوق کی پن" را در بر میگرفت ولی با این هم کشمیر و نورستان بیش از بیش در نگارشات مدققین جدید از مفهوم جغرافیائی "کی پن" بر آمده و کاپیسا و اراکوزی عمومیت یافته است. در این مورد اگر کمی دقت بیشتر بعمل آید واضع میشود که هر دوی این محل بنام کی پن یاد شده اند ولی در دو عصر معین (کی پن) زایر چین هیوان سنگ که یادداشت های او مربوط به قرن ۷ مسیحی است بدون شبهه و تردید همین علاقۀ "کاپیسا"، یعنی کوهستان و کوهدامن است ولی ان "کی پن" که ما خذ قدیم تر ذکر کرده و آنجا را محل تشکیل سلطنت اسکائی ها قلمداد کرده اند عبارت از حوزۀ هیرمند و ارغنداب میباشد پاره معلوماتی که ماخذ مذکور راجع به "کی پن" داده اند قرار آتی است:
این علاقه دور دست هموار و دارای آب و هوای گرم است. بعض درختان هندی در آنجا بار می آید مزارع گندم و کشت زارهای برنج و باغ های مثمر زیاد دارد. کشتزارها با آب جوی یا آب باران آبیاری میشود. اهالی اینجا در هیکل تراشی و کنده کاری روی فلزات ماهر بودند، در سبک معماری، بافت پارچه خامک دوزی، طبخ طعام، کارهای دستی فلزی ذوق مخصوصی داشتند. روی مسکوکات آنها تصاویر انسان و در چپۀ آن سوار کاری دیده میشود، حیوانات و پرندگان آنجا عبارت انداز: "گاو کوهان دار، شادى، فیل، طائوس وغیره. جواهرات و سنگ های قیمتی زیاد دارد.."
در این شبهه نیست که قرار تعریف فوق حاشیه از خاک حوزه سفلی اندوس هم داخل "کی پن" آمده و چون پادشاهان اسکائی از حوزۀ ارغنداب آنجا ها را تسخیر کردند بعضی ها این نظریه را هم میدهند که "کی پن" تمام حوزۀ سلطنت شاهان اسکائی را در بر میگرفت شاهان اسکائی پس از اینکه در حوزۀ ارغنداب به تشکیل سلطنت پرداختند دامنه سلطه ونفوذ خود را بطرف جنوب تا حوزه سفلی اندوس انبساط دادند و از همین جهت این علاقه بنام آنها در ماخذ یونانی به "هندوسیتا" Indo Scythia و در ادبیات هند بنام ساکا دراپا Caka-drapa یعنی سرزمین رودخانه اسکائی ها معروف شده است روشن شدن مفهوم جغرافیائی "کی پن" حین ورود و استقرار اسکائی ها در تاریخ قدیم افغانستان خیلی مبهم است زیرا "کی پن" در یادداشت های چندین زائر چین در دوره های مختلف اسم برده شده و در هر دفعه مفهوم جغرافیائی آن نظر به عدم معلومات زائرین یا ایجابات دیگر فرق کرده است. چیز مهم تری که روشن شدن "کی پن" این عصر را ایجاب میکند این است که قرار یکه اشاره شد اسکائی ها بعد از یک گردش طولانی حرکت خود را از تخارستان و باختر تا حوزه ارغنداب بشکل خط نیم دایره ئی ادامه دادند، در اینجا مستقر شده و به تشکیل سلطنت پرداختند و کانون سلطنت آنها اصلاً حوزه ارغنداب بود و بعد از تشکیل سلطنت باقی اقدامات آنها بطرف حوزه سفلى اندوس جنبه کشور کشائی داشت که با آن قلمر ونفوذ آنها ومفهوم جغرافیائی "کی پن" و سمت پیدا کر دو کی پن این وقت در چوکات آریانا و لایت اراکوزى ومناصفۀ "جدروزیا" را تا حوزه سفلی اندوس فرا گرفت.
پیشتر متذکر شدیم که اسکائی ها حین حرکت خود از تخارستان و باختر بطرف غرب در حوزه هری رود با پادشاهان پارتی مواجه شدند و بالاخره راه جنوب را پیش گرفتند تا در حوزه سفلی هیرمند رسیدند و اینجا بنا م شان "ساکستانا" معروف شد درین وقت در حاشیه غربی آریانا از پارتی هائی که شرحش در حصه اول این فصل گذشت مردمان زیادی زندگانی داشتند و درین مناطق حکمرانان پارتی حکومت می نمودند. اسکائی ها با پارت های حوزۀ هیرمند و ساکستا نا مخلوط شده و این اختلاط آنها در عرق و نژاد و امور مملکت داری اثرات زیاد بخشیده است. رؤسا و حکمرانان پارتی از روزیکه مرکز ولایت پارت در کنار دجله انتقال یافت بفکر تشکیل سلطنت مستقل افتاده و ورود اقوام ستیی مخصوصاً اسکائى ها وممزوج شدن آنها بهم عزم ایشان را در مورد تشکیل سلطنت مستقل و جداگانه محکتر ساخت چنانچه اکثر مدققین گذارشات و وقایع این عصر تاریخ افغانستان قدیم را بنام عصر مشترک و سلطنت "سیت و پارت" یاد میکنند و بعضی دیگر سلطنت مستقل پارت های هیرمند و اراکوزی را دودمان "پهلوا" خوانده اند. اگر چه اسکائی ها و پهلوانها از خود سلاله ها و شاهان علیحد دارند و ما هم در قسمت ۲ و ۳ این فصل حتی المقدور آنها را از هم جدا کردیم معذا لک متذکر میشویم که آمیزش حتی در امور مملکت داری به اندازه ئی میان وجود داشت که جدا کردن آنها کار آسانی نیست مدققین در اطراف تفکیک شاهان "سیت و پارت" یا "اسکائی و پهلوا" که تقریباً کمی به اختلاف زمان در علاقه هیرمند و اراکوزی و سیستان و حوزۀ سفلی اندوس سلطنت نموده اند کوشش زیاد بخرج داده و نظریات مختلفه بمان آورده اند خصوص "رپسن" "در کمریج هستری آف اندیا" درین راه زحمات زیاد کشیده است ولی چون مدرکی جز مسکوکات و بعض کتیبه های کوچک برای روشن کردن این مطالب در بین نیست. با وجود کوشش هائی هم که بعمل آمده موضوع شاهان سیت و پارت و روابط آنها هنوز در تاریکی است و در اکثر مدارک جدید هنوز هم آنها را جزء یک خاندان شاهی حساب کرده اند چیزیکه واضح است این است که اسکائی ها و پهلوا ها تقریباً معاصر هم یا یکی بعد دیگر در دو گوشه جنوب غرب آریانا در حوزه هیرمند سیستان وحوزه های ارغنداب و اندوس سفلی به سلطنت رسیده و به وادی کابل هم نفوذ پیدا کردند و بالاخره در هند هم فتوحاتی نموده و زمانی خودشان بصورت مستقیم و زمانی هم حکمرانان آنها در نقاط مختلف هند حکمرانی نموده است بهر حال برای اینکه مطلب در ذهن خوانند مغشوش نماند بعد از ذکر پارت ها تا جائی که در تاریخ آریانا ارتباط داشتند اینک در اینجا به تذکار شاهان اسکائی می پردازیم و پهلواها یا پارت های مستقل سیستان و اراکوزی را در حصۀ سوم این فصل شرح میدهیم:
موئس (۷۲ ق م ):
اولین پادشاه اسکائی که در "کی پن" حوزه ارغنداب واندوس سفلی به سلطنت رسیده پادشاهی است که مسکوکات او را بنام موئس خوانده و در کتیبه قاب مسی که از تا گزیلا پیدا شده به اسم "شاه کبیر موگا" یاد گردیده است تاریخ این کتیبه با تذکرنام یک ماه پارتی سال (۷۸) است. مدققین در اطراف این سنه تحقیقات نموده بعضی آنرا کدام عهد "پارتی" و بعضی "سیتی" خوانده و میگویند که مبدأ آن سال ١٥٠ ق م یعنی سالی میباشد که پارت های سیستان یا پهلواهای سیستان و قندهار از ازپارت های غربی خویش را مجزا کرده و سلطنت مستقلی پهلوا را بنا نهادند و چون ۷۸ از ۱۵۰ کم شود ۷۲ باقی میماند که یکی از سال های سلطنت موئس است پس از روی کتیبۀ قاب مسی که از تاگزیلا کشف شده و با تذکار نام "موگا" (موئس) سنه ئی هم دارد و از روی شرح سنۀ مذکور به ترتیب فوق معلوم میشود که موئس اولین پادشاه اسکائی در حوالی۷۲ ق م سلطنت میکرد. مورگان سکه شناس معروف فرانسه در صفحۀ ٣٧٤ کتاب "مسکوکات شرقی" خود موئس را پادشاه پارتی تاگزیلا بصورتی میخواند که در مقابل این جمله علامۀ سوالیه گذاشته. بناء علیه در نظریه خود تردد داشته. پس مطالبی که اول ذکر شد در مورد موئس صحیح تر به نظر میخورد و اصلاً پادشاه اسکائی بوده و ۷۲ ق م یکی از سال های سلطنت او است. چون موئس در ضرب مسکوکات سکه های شاهان یونانی گندهارا را تقلید نموده چه از روی این مسئله و چه از روی کتیبه قاب مسی تاکزیلا معلوم میشود که موئس از "کی پن" بنای فتوحات را در امتداد اندوس بطرف شرق هم گذاشته در آریانای شرقی گندهارا را تا تاکزیلا بدست آورده است و به این منوال ارتباط احفاد شاهان یونان و باختری را که در کابل هنوز سلطنت داشتند با آنهائیکه در پنجاب شرقی حکمفرمائی می نمودند قطع نموده است چنانچه حقیقت این مسئله از روی مسکوکات ازس Azes اول و از پلیزس Azilises جانشینان او هم معلوم میشود زیرا آنها نه فقط مسکوکات موئس را که بذات خود از روی مسکوکات احفاد یونان و باختری این علاقه تقلید شده بود تقلید کرده اند بلکه از روی مسکوکات شاهان یونان و باختری که در آنجا پیش از موئس سلطنت داشتند چیزهائی اتخاذ کرده اند و مخصوصاً سکه ئی بیشتر تقلید شده که در سمت چه آن "اتنه پر و مکوس AthenePromecos" ضرب زده شده بود و مختص به خانواده "اپو لوتودس" و "مناندر" در پنجاب شرقی بود.
موئس تا زمانی که در "کی پن" در حوزۀ ارغنداب وحوزه سفلی اندوس سلطنت داشت بعنوان شاه یاد میشد و بعد ازینکه به فتوحات فوق نایل شد خویش را "شاه بزرگ" و حتی "شهنشاه" خواند. مسکوکات او رویهمرفته از روی مسکوکات شاهان یونان و باختری مخصوصاً از روى مسکوکات "اپولودوتس" و "مناندر" امرای دمتریوس پادشاه مقتدر باختر که در پنجاب شرقی از طرف دولت یونان و باختری امریت داشتند تقلید شده است واله دو پوسن فرانسوی حتی به این نظریه است که دامنۀ نفوذ شاهان یونانی پنجاب شرقی یعنی امرای دو دولت یونان و باختری این علاقه بدست موئس خاتمه یافته است پروفیسر ولسن تایکزمانی فقط فقط هفت نوع سکۀ مختلف موئس را میشناخت
سپس کپطان کننگهم دو رقم دیگر را نیز خاطر نشان نمود. مورگان در صفحه ٣٧٤ "رسالۀ مسکو کات شرق" جلد دوم هفت رقم معروف آنرا با جزئیات و نوشته های یونانی و خروشتی آن تعریف میکند وتصویر دو نوع یکی مربع و دیگر مدور آنرا داده است. کمبریج هستری اف اندیا جلداول. در آخر کتاب لوحۀ ٦ شکل (۹) عین سکۀ مربع رسالۀ مسکوکات شرق مورگان و در شکل (۲) و (۱۲) دو تصویر سکه های مدور دیگر او را داده است و "وایت هد" در سکۀ کتلاک مسکوکات موزیم پنجاب لاهور ٣٥ نوع سکه او را شرح داده و بصورت نمونه چند رقم آنرا شرح میدهیم:
(۱) سکۀ مدور نقره ئی:
در روی آن زوس به پهلوی چپ ایستاده و عصای بلندی در دست چپ گرفته و بازوی راستش بیرون بر آمده بزبان و رسما و رسم الخط یونانی اسم و لقب او بر دورادور حاشیه سکه چنین نوشته شده: "بازیلوس بازیلون ملااوس مایوس" یعنی شهنشاه کبیر "موئس" یا "موآ".
پشت سکه رب النوع فتح نیکه Nike به پهلوی راست ایستاده و مضمون فوق به لهجه پراکریت "راجانی راجا سامهاتا سامو آسنا" و به رسم الخط خروشتی به سه طرف نوشته شده.
(۲) سکۀ مدور مسی:
در حاشیۀ دور روی سکه اشکال مدور و بیضوی حلقه بسته در وسط کله فیل به نیم رخ راست طوری معلوم میشود که خرطوم را به هوا بلند نموده نوشته ندارد.
در پشت سکه "کدوسس Caduceus" یعنی دو مار به هم حلقه بسته و بصورت عمومی بزبان ورسم الخط یونانی "بازیلوس مایوس" یعنی "موئس پادشاه" نوشته است.
(۳) سکۀ مدور مسی:
در روی سکه ارتمیس Artemis به نیم رخ راست طوری ایستاده که بدور صورتش هالۀ نور معلوم میشود. مضمون نوشتۀ یونانی قرار سکۀ اول. در پشت سکه گاو کوهان دار رخ راست بطرف چپ ایستاده ومضمون نوشته روشتی قرار سکه نمره اول است.
(٤) سکه مسی مربع:
در روی سکه ربة النوع ماه روبه رو میان اشکال دوستاره که بقسم تزئینات بکار رفته ایستاده مضمون یونانی در سه طرف چپ ور و بالای سکه نوشته شده و عبارت آن این است: "بازیلوس بازیلون ملااوس مایوس" یعنی شهنشاه بزرگ موئس.
در پشت سکه تصویر "نینکه" رب النوع فتح با بال هایش به پهلوی چپ دیده میشود. نوشته خروشتی که در سه طرف سکه بضرب رسیده قرار آتی است. "راجاتی راجاسامها ناسا مو آسا" یعنی شهنشاه کبیر موئس.
قراریکه از روی مطالعه مسکوکات معلوم میشود موئس ودودمان او که بعدها خواهیم دید فقط در نقره و مس سکه بضرب رسانیده اند و مسکوکات طلائی ندارند.
ازس Azes حوالی (۵۸ ق م):
ازس دومین پادشاه معروف اسکائی است که از روی نام به قبیله "ازی Asi" یا "ازی یونی Asioni" شباهت دارد و این یکی از قبایل اسکائی است که در اخراج شاهان یونان و باختری از با ختر باسایر قبایل سیتی متفق بود.
ازس یکی از پادشاهان یا شهنشاهان بزرگ اسکائی است که از "کی پن" تا پنجاب شرقی و گندهارا حکمفرمائی نموده است معمولا مدققین به این نظریه اند که قلمر و سلطنت اسکائی نسبت به عصر موئس در عصر زمامداری ازس بیشتر کسب و سعت نموده است. مشار الیه در مسکوکات خود از موئس و از امرای یونان و باخترى مثل مناندر و "اپولودوتس" احفاد دمتریوس شاه باختر که در پنجاب شرقی سلطنت میکردند تقلید نموده و مخصوصاً هیکل "اتنه پروما کوس" را که ربة النوع حامی این خاندان بود روی مسکوکات خود به ضرب رسانیده. بناء علیه هیچ شبهه ئی نیست که مانند پادشاه متقدم خودموئس اوهم بر پنجاب شرقی نفوذ و حاکمیت داشت. انواع وعده مسکوکات ازس به اندازه ئی زیاد است که مدققین را وادار به تبصره های گوناگون نموده بعضی به وجود دو "ازس" اول ودوم قایل شده اند و برخی برانند که اصلا دوازس تقریباً معاصر هم وجود داشته یکی در حوزه ارغنداب واراکوزى به حیث نایب السلطنه "اسپالریزس" دودمان پهلواو دیگر "ازس" که بعد از موئس به سلطنت رسیده و حوزه سلطنش بیشتر پنجاب شرقی و گندهارا بوده. علاوه برین چیز دیگری که به وجود دو ازس دلالت میکند اشتراک نام "ازس" و "ازیلزس" است که در یکعده مسکوکات به ترتیب ذیل بمشا هد. رسیده است: اول یکنوع مسکوکاتی در بین است که نام "ازس" در نوشته یونانی ونام ازیلیزس در قسمت خروشتی چپه سکه بضرب رسیده. دوم یکنوع سکه دیگری ی در دست است که در ان ترتیب نام معکوس میباشد یعنی "ازیلزوس" در نوشته یونانی روی سکه و "آیاسا" یعنی ازس در رسم الخط خروشتی پشت آن اسم برده شده اند مستر "ونسنت سمیت" با مطالعه این مسکوکات به ملاحظه میرساند که ازیلزس پیش ازینکه بصورت مستقل بر تخت شاهی جلوس کند نایب السلطنه مطیع ازس نام بوده و ازس نامی باز نایب السلطنه مطیع "ازیلیزس" و به این ترتیب این دو ازس یک نفر نبوده و حتماً دو نفر ازس نامان به سلطنت رسیده اند. مستر ونسنت سمیت این را هم بملاحظه میرساند که مسکو کانی که تنها به نام ازس بضرب رسیده و تعداد آن خیلی زیاد است شامل دو دسته میباشد یکی آنهائیکه در ضرب آنها کوشش بخرج رفته و مضمون رسم الخط یونانی آن خوب است و دیگر آنهائیکه نوشتۀ یونانی آن خوب نیست و حتی در مضمون آن تغیراتی پیش شده پس ازس دومی که پیشتر وجود او را اشاره نمودیم نواسه ازس اول و پسر ازیلیزس بوده که بعد از ازس اول به سلطنت رسیده و از او پایان تر صحبت خواهیم نمود. این هم بی تذکر نماند که بعضی عوض دو ازس به وجود دو "ازیلزس" اول و دوم قایل میباشند ولی طرفدار این نظر کمتر است. انواع مسکوکات از س خیلی زیاد است و "وایت هد" در کتاب مسکوکات موزیم پنجاب لاهور در حدود ۲۷۰ نوع آنرا شرح داده مشارالیه مانند موئس سکه طلائی ندارد و هر چه هست در نقره و مس سکه زده مسکوکات او به دو زبان یونانی و پراکریت و به دو رسم الخط یونانی و خروشتی نوشته دارد و نوشته های آنها عموماً بخوبی خوانده میشود. ازس تقریباً در تمام مسکوکات یکنوع عنوان برای خود اتخاذ نموده که عبارت از: "بازیلوس بازیلون ملا اوس ازوس" است و معنی آن (شهشاه کبیر ازس) میباشد. مرادف این عنوان و مضمون در پشت سکه هایش در پراکریت و رسم الخط خروشتی چنین نوشته میباشد: "بهاراجاسار اجار اجاسامها تاسا ایاسا" که معنی آن بشرح فوق است. پیشتر گفتیم که نام ازس در مسکوکات یکی با "اسپالیریزس" دودومان پهلوا بضرب رسیده و دیگر با "ازیلیزس" که شاید پسر و جانشینش و یا اقلا جانشینش بوده این مثله جز اینکه همین قدر تذکار شود هنوز به اثبات نرسیده که دو ازس یکی در حوزه ارغنداب نایب السلطنه اسپالیریزس بوده و دیگری جانشین موئس در پنجاب غربی و گندهارا چیزیکه اینجا بحیث نتیجه استنباط میتوانیم این است که "ازس" همین ازس اسکائی جانشین موئس یا ازیلیزس که بعدها به مقام شاهی میرسد در امر مملکت داری شریک بوده و این موضوع را بعضی مسکوکاتی نشان میدهد که بصورت مشترک از طرف هردوی آنها بضرب رسیده و هر دو در آن عنوان شهنشاه کبیر اتخاذ کرده اند اما با اینهم بلندی مقام و اهمیت ازس بر شریک شاهانه اش معلوم میشود زیرا روی سکه را با نوشته یونانی خودش اشغال کرده و در پشت سکه نام ازیلیزس به پراکریت ورسم الخط خروشتی بضرب رسیده. طبیعی این نتیجه به ازس اول راجع است زیرا در مورد از دوم مسئله معکوس است یعنی روی سکه و رسم الخط یونانی را "ازیلیزس" اشغال کرده و نام ازس که (ازس دوم) گفته شود در پشت سکه تذکر رفته است شرح بعضی نمونه های مسکوکات از س قرار ذیل است:
(۱) سکه مدور نقره ئی:
در روی سکه پادشاه تاج بر سرو سوار اسپ به نیم رخ راست معلوم میشود و نیزه ئی در دست دارد مضمون یونانی آن قرار آتی است "بازیلوس بازیلون ملا اوس ازوس" (شهنشاه کبیرازس) در پشت سکه زوس رخ بطرف چپ ایستاده و عصای درازی در دست گرفته و بازوی راستش بیرون برآمده مضمون پراکریت آن به رسم الخط خروشتی قرار آتی است: "مهارا جاسا راجا راجا سامها تاسا آیاسا" یعنی (شهنشاه کبیر ازس)
(۲) سکۀ مدور مسی:
در روی سکه پادشاه بالای توشک چهار زانو نشسته و روی خود را بطرف چپ گردانیده و شمشیر یا گرز را روی زانو گرفته، بازوی راستش بیرون بر آمدهو مضمون نوشته یونانی مانند سکه اول میباشد. در پشت سکه هرمس Hermes در حال رفتار بطرف چپ میباشد و عصائی که از پیچ خوردن دو مار تشکیل شده در دست دارد. مضمون نوشتۀ پراکریت به رسم الخط خروشتی قرار نمره اول میباشد.
ازیلیزس (حوالی ٤٠ - ٤٥ ق م):
از بلیزس با شرحیکه در بالا ذکر رفت پیش ازینکه بر تخت سلطنت جلوس کند با "ازس" در امر مملکت دارى شریک بود. مورگان او را با علامۀ سوالیه پسر ازس اول گفته و در جلوس اوبجای ازس اول تردیدی ندارد و عصر سلطنت او را حوالی بین ٤٠ و ٤٥ ق م قرار میدهد. "رپسن" می نویسد: از روی شهادت مسکوکات معلوم میشود که "ازیلیزس" بعد ازینکه بحیث شاهنشاه مستقلى هم شناخته شده بایکنفر ازس نام در اداره امورات کشور شرکت داشته. باین ترتیب پیش از اعلان سلطنت و بعد از ان با ازس نامان در امر مملکت داری شریک بوده تنها به این فرق که قبل از اعلان شاهنشاهی در پشت مسکوکات و بعد از تاریخ اعلان شاهنشاهی در روی آنها اسم برده شده و احتمال دارد که ازس اولی پدر و دومی پسرش باشد و چون مسکوکات بنام ازس از روی عده و انواع خیلی زیاد است حتما ازس دیگری که او را ازس دوم باید خواند هم ازین خاندان بمیان آمد. چنانچه این مطالب تحت عنوان ازس هم شرح یافت پس قراریکه مسکوکات شهادت میدهد عصر ازیلیزس میان دورۀ زمامداری دو پادشاهی واقع بود که هر دو "ازس" نام داشت و احتمال دارد یکی پدر و دیگری پسر او بوده، با یک ازس خودش در پشت سکه اسم برده شده و با دیگری نام ازس در پشت سکه آمده. مسکوکات او مانند پادشاهان متقدم این دودمان همه اش نقره ئی و مسی است و طلائی ندارد. انواع مسکوکات او زیاد و تا چهل رقم آن در کتلاک موزیم پنجاب لاهور شرح یافته و چون اول با ازس مشترک و بعد تنها سکه زده چند نمونه مختلف آنرا شرح میدهیم:
(۱) سکۀ مشترک ازس و از یلیزس، سکه مدور نقره ئی:
در روی سکه پادشاه به نیم رخ راست براسپ سوار است و نیزه در دست گرفته مضمون نوشته یونانی: "بازیلوس بازیلون ملااوس ازوس" یعنی (شهنشاه بزرگ ازس). در پشت سکۀ ربة النوعى رخ بطرف چپ ایستاده در دست راست شعله و در دست چپ شاخۀ برگ خرما را که بانواری بسته شده گرفته. مضمون نوشته خروشتی قرار آتی است:
"مهاراجاسا راجاراجا سامها ناسا ائی لی زاسا" یعنی (شنهشاه بزرگ ازیلیزس) قراریکه ملاحظه میشود در پشت این سکه در رسم الخط خروشتی "ازیلیزس" نام برده شده ولی عنوان او مانند ازس پادشاه "شهنشاه بزرگ" است که دروی سکه دیده شد.
این طور سکه ها هم دیده شده که در نوشتۀ یونانی روی آن عوض (ازوس) یعنی ازس، (ازیلیزوس) یعنی ازیلیزس تحریر است و در پشت سکه در رسم الخط خروشتى عوض (ایاسا) یعنی از س (ائی لیز اسا) یعنی ازیلیزس اسم برده شده است و از روی ترتیب محل نام ها عکس سکۀ فوق الذکر میباشد.
(۲) سکه ازیلیزس تنها نقرۀ و مدور:
در روی سکه شاه بالای اسپ سوار و رخ بطرف راست معلوم میشود در دست راست نیزه را گرفته و عقب سرش کمانی معلوم میشود مضمون نوشتۀ یونانی آن قراراتی است: "بازیلوس بازیلون ملا اوس ازیلیزوس یعنی (شهنشاه بزرگ ازیلیزس) در پشت سکه زوس به نیم رخ راست استاده در دست چپ عصای بلندی را گرفته و دست راستش بیرون برآمده مضمون نوشته خروشتی آن قراراتی است:
"مهارا جاسا راجاتی راجاسا مهاتاسا ائى لى زاسا " یعنی ( شهنشاه بزرگ ازیلیزس)
(۳) سکۀ مربع مسی:
در روی سکه پادشاء بالای اسپ سوار و در دست راست نیزه را گرفته نوشتۀ یونانی آن مانند سکۀ نمبر ۲ است در پشت سکه نر گاو به نیم رخ چپ دیده میشود. به چهار طرف حاشیۀ سکه مضمون پراکریت قرار شرح نمره (۲) بضرب رسیده