گوهر شاهوار
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
لاله رخسار یار را ماند
سبزه خط نگار را ماند
سرو بستان که دلکش است و بلند
قامت گلعذار را ماند
وان بنفشه دمیده بر لب جو
کاکل مشکبار راماند
جعد پر پیچ سنبل اندرابغ
زلف مشکن یار را ماند
تیر مژگانت ای کمان ابرو
خنجر آبدار را ماند
خال مشکینت ای پری رخسار
حبش زنگبار را ماند
چشم مخمور فتنه انگیزت
نرگس پر خمار را ماند
عقد دندان گوهر آگینت
لؤلؤ آب دار را ماند
نظم « محجوبه » در هوای رخت
گوهر شاهوار را ماند