قرب زبان پشتو به پارسی باستان
چندی قبل مقالتی مفید بعنوان قطعه ای از بغستان، در مجموعۀ کنجکاویهای علمی و ادبی بقلم دانشمند محترم دوکتور معین در نشرات دانشگاه تهران خواندم. نویسندۀ محترم یک قطعۀ سره مصراعی فرس قدیم را که در کتیبۀ مشهور بیستون از طرف داریوش بزرگ (۵۲۲-۳۸۶ق م) امده، بطور تحلیلی زیر بحث و تبصره آورده و ثابت میکند که گویا سه مصراع مذکور یک قطعه عر لطیف حماسۀ اخلاقیست.
وقتی من آنرا خواندم، بحیرت فرو رفتم زیرا قطعه مذکور با تحریفات اندک، عین پشتوی زنده و مروج امروزه است و اندرین مقالت بر خوانندگان محترم روشن خواهد شد، که چه نزدیکی بین لسانین موجود است و چگونه کلمات باستان و طرز اداء جمله بندی و ترکیب این قطعۀ دونیم هزار ساله با زبان پشتو قرب میرساند که یک نفر پیشتو زبان آنرا عین قطعۀ شعری از زبان خود میشمارد؟
پشتو زبانیست که از حدود هرات تا مجاری دریای سند در حدود ده میلیون نفوس بدان متکلم اند و ادبیان آن هم تا قرن نخستین اسلامی تاریخ مجللی دارد و اشعاری از عصر بومسلم مروزی ازین زبان در دست است، ووقتی مفردات کلمات آن با اوستا و سنسکریت و فرس قدیم مقایسه شود، قدمت آن بدورهای قدیم قبل از اسلام نیز میرسد، که درین سطور من مقایسۀ آنرا با فرس قدیم مورد بحث و تدقیق قرار میدهیم.
برخوانندگان محترم پدیدارست که از زبان پارسی باستان کتابی و اثری مهم نماندۀ و از تمام سنگ نبشته های آن فقط (۳۰۰) کلمه در خطوط میخی ایران و مصر باقی است که اگر این آثار جزوی نبودی، همانا اصل زبان بر ما پوشیده ماندی. از مفرداتیکه ازین زبان باستانی در دست است، میتوان رابطۀ قریب آنرا با زبان پشتو حدس زد مثلا (دروکه) فرس قدیم که در سنسکریت (دروه) بوده در پشتو دروه یعنی دروغ و فریب بوده که مشتقات این ریشه در وهل، در وهنه، در وهونکی، دروهلی زیاد است: کذا (و سپه) در فرس قدیم، و (اشوه) در سنسکریت و (و اسپه) در پشتو بمعنی اسپ، و (پوترا) در فرس قدیم، و (پتره) سنسکریت و پوت (پسر) در پشتو و (پیسو) که در پشتو پیس و پمون یعنی گرگ که در پشتو نیز پمن است، در فرس قدیم مر گه زنه بمعنی زایشگاه مرغ نام یکی از ماههاست که در پتو (مرغه زونه) مستعمل است. کذلک نام ماه اسفند در فرس قدیم وی اخنه بوده که وی (بی) و اخنه (سرما) معنی داشت، جزو اول کلمه در پشتو (یه) و در سنسکریت (اَ) بوده و جز دوم هم (یخنی ) است که معنی سرما و زمستان را دارد و من در بارۀ چنین کلمات در جدول اول تاریخ ادبیات پشتو (طبع کابل ۱۳۲۵ ش) شرح مستوفائ داده ام.
اما قطعۀ شعر سه مصراعی که در کتیبۀ بغستان نوشته شده و دارای وجهۀ اخلاقی و شعریست چنین است :
مصراع اول ، دارای ۶ هجا:
Naiy a rai Ka a ham
هم آ که ری اّ نی
مصراع اوم ، دارای ۶ هجا:
Naiy diau ja na a ham
هم آ نه جه درو نی
مصراع سوم دارای ۶ هجا:
Naiy Zur a Ka ra a ham
هم آ ره که زور (ه) نی
سه مصراع فوق که بقول آقای دوکتور معین، شبیه مصراعهای شش هجائی رسالۀ پهلوی یاتکار زریرانست، در پشتو چنین خوانده میشود:
(۱)نئ اریکه اومه، نه با کسی مغرص بودم
(۲) نئ درو جنه اومه ، نه با کسی دغا باز بودم
(۳) نئ زور کره اومه، نه بر کس ستمگار بودم.
اکنون تحلیل کلمات را بصورت علیحده ملاحظه فرمائید:
(۱)نئ (نه ئی ) که مخفف آن (نی) است عبارتست از (نه) حرف انکار و نفی که با (ئی) ضمیر فاعلی و مفعولی غایب چسپیده و بصورت مخفف (نی) یک هجا را تشکیل داده است و این (نه یی) که اصلا دو هجاست، در ترانهای پشتو به (نی) یک هجائی تخفیف میشود مانند این ترانه:
نی در کوم نه یئ پریژ دمه دزره له داغد می سور گل گوره مینه یعنی گل سرخ داغ دلم را ای یار ببین که آنرا بهیچ کس نمیدهم.
درین ترانه (نی) اول مخفف یک هجائی است، ولی (نه ئی) دوم دو هجا دارد.
(۲)اریکه که آنرا بدشمنکام و آربغ و دشمن ترجمه کرده اند در پشتو بهمین شکل و (ر) مفخم مستعمل و از آن کلمات زیاد دیگر هم ساخته شده مانند (ار) اره (غرض) اریکه (غرض و مرض) اریکی (پای بند و مانع مضر) اری ارون ، ارتیکا (مشکلی و احتیاج) که همه از یک ریشه است و اریکه معانی مضر ) اری، ارون، ارتیکا (مشکلی و احتیاج) که همه از یک ریشه است و اریکه معانی مضر و مانع و پای بند و مغرض مخالف و عدو را افاده میکند و کلمه ایست جامع معانی متعدده مختلف که اکنون هم زنده است.
(۳)سجع مشترک هر سه مصراع (آهم) است که این فعل در پشتو به لهجات مختلف (وم ف ومه اوم، اومه ، اوهم) معنی (بودم) فارسی را میدهد، که لهجۀ اوهم آن دو هجا دارد و فقط (آ) به (او) تبدیل شده و گاهی در قلب مکانی (هـ) به آخر میرود (اومه).
(۴)در مصراع دوم درو جنه را مترجمان به دروغگو و دروغزنی تعبیر کرده اند که اصل آن در پشتو اکنون (دروه) بوده بمعنی فریب و دغا و حیلت، که بآخر آن (جنه) یا (جن) از اوات مطرد نسبت پشتو می پیوندد، که معنی فریب کار و دغا باز و حیال را بدهد، از همین ریشه کلماتی مانند در وهل (فریقین) درو هنه (فریب) در وهلی (فریب خورده) در هونکی (فریبنده دهنده) نیز مستعمل است.
(۵)کلمه زور کره که ریشۀ آنرا با زاوری اوستا، و جوس سنسکریت و زوار پهلوی مشترک یافته اند، در پشتو اکنون (زور ) است، بفتح اول که ما سوای کلمۀ زور بضم اولست، و معنی آزار و جور و جفا و فشار و اعمال قدرت و ستم را دارد این کلمه در ادبیات پشتو با جور (ستم) و زور (قوت) در معنی و شکل تفاوتی است باین معنی که بالای حرف اول آن یک همزه می نویسند و صورت آن را هم بین (ز-ج) ادا کنند درین دو بیت عبدالقادر خان ختک زور و جوررا بمعانی مختلف آورده :
نه به ستاد شایست تل وی هسی دور
نه به زره وی د عاشق مدام په زور
چی داد واره بقا نلری تیریژی
بیهوده هو مره ستم گری هومر جور
در بیت اول زور بفتح اول با جور (ستم) بیت دوم قافیت شده ولی در معنی آن تفاوتیست که نخستین (زحمت و آزار) باشد و ثانی الذکر جور و ستم.
جزو دوم کلمه کره یا کر است، که در اوستانیز کار بوده و در پشتو نیز کرو کره است به (ر) مفخم که کلمات دیگری مانند کرل (کردن) کرنه کرونکی کری از ان برامده و به سکون اول و فتحۀ مماله دوم خوانده میشود، بمعنی (کردن) پس زوره کره آزار دهنده و ستمگار باشد چون کارا را دو هجا شمرده اند بنابران عدد هجا های مصراع سوم هفت است که درین مورد آقای دوکتور معین زیادت یک هجارا به تسامح و ضرورت وزنی حواله داده اند در حالیکه به تلفظ پشتو چون (ک)اول ساکن است بنابران یک هجا شمرده میشود، و مصراع نیز قطعا ش هجائی است.
تقطیع وقافیه- درپشتو نیز مانند اکثر السنۀ آریائی هجا سیللابی مدار وزن شعری بوده و تمام اقسام اشعار و سرودهای آن برین اساس متکی است و ما میدانیم که سرود های ویدی و گاتها و برخی از پهلویات نیز در بین نثر پروس قطعات موزونی دارد، و حتی که این سنت ادبی قدیم در کتیبه های شاهان نیز اثر کرده و قطعات لطیفی از اشعار موزون اندران مندرج است.
این سنت ادبی که یادگار اسلافست در سرود های پشتو بشکل بارزی بنظر میاید که مصراعهای اشعار را بحساب هجاهای معین میآورند ولی قافیه ریمی باتمام قیود و اصول آن که در کتب بلاغت است در سرودهائی پشتو کاملا مراعات نمیشود، و میتوان گفت که این سرودها اسجاعیست موزون که تکرار سجع نیز بر سنت ادبی قدیم، اندران جایز است. برای نمونه این قطعۀ سلیم زمینداوری کافی است:
پر تامین زه خوار و زار یمه
داد هجران په غمو بار یمه
په سر تور سر په یبلی در پسی خواریمه
جانانه زه پر تامین یمه
از روی قواعد معموله در چنین اشعار مصراعین اول و دوم چهارم همو زنند دارای ده هجا اما مصراع سوم چهارم هجای زیاده دارد، که سجع یمه (هستم از ریشۀ همان آهم= اوهم ) در اخر هر چهار مصراع تکرار شده و بمنزلت (اهم) قطعۀ تاریخی بغستانست و نظیر آن در زبان دری قطعۀ معروف موزونیست که الاانی نقل کرده:
آبست و نبیذ است
عصارات ز بیب است
سمیه رو سپید است
با این کلمات مسجع (بلک مقفی) خواجه عبدالله پیر هرات.:
اگر بهوا پری مگسی بای و اگر برآب روی خسی باشی دل بدست آرتا کسی باشی و چنین مسجعات در کتب (۶۰۰۰) سال اخیر پشتو خیلی زیاد است ، بلکه سبک نثر نویسی مسجع ، سبک معمول نویسندگان قدیم پشتو است که کتب معروف آن تذکرۀ سلیمان ما کود (تالیف ۶۱۲هـ) و خیر البیان پیر روشن بایزید انصاری (حدود ۹۸۰هـ ) است.
اگر قسمت های نثری آثار پیدا شدۀ پارسی باستان بچنین صورتی تحلیل و تجزیه گردد یقین است که بسی از تاریکیها و ابهامات آن بمدد پشتو حل خواهد شد زیرا قرب لسانین ازین مقالت کوچک بخوبی پیداست.