32

بقایای کوشانیان و ظهور هپتالیان

از کتاب: تاریخ مختصر افغانستان (جلد ۱) ، فصل نخست ، بخش افغانستان تاریخی قبل از اسلام
23 August 1967

خلاف کنیشکه تا حدود ٢٢۵م حکم راندند و آیین بودایی هم درین دو قرن در نهایت رواج و انتشار بود.  ولی روحیۀ منفی و فنایی این آیین با روش عسکری کوشانیان و نیرویی که بر قدرت لشکر و مفتوح اتکاء داشت سازگار نیامد.  و علت شکست کوشانیان در مقابل قوای ساسانی گردید.  بنابرین مردم ازین دین برگشتند و واپس به آیین برهمنی گرویدند.  و حتا بقول اگنی پورانه،  مفکران هند و پذیرفتن کیش بودایی را برای کوشانیان موجب زوال سلطنت دانسته بودند. 

در سنه ٢٢۶م اردشیر بابکان نواسه ساسان سلطنت بسیار قوی را در پارس بنیاد نهاد،  و بعد از درگذشت او در سنه ٢۴۰م پسرش شاپور جانشینش گردید،  و چنین بنظر می آید که حدود سلطنت ساسانی تا پشاور رسیده و این شهر ارد شیر در حدود ٢٣۰م فتح کرده باشد.  در کتیبۀ شاپور که بین ٢۶۰-٢٧٣م در نقش رستم پارس کنده شده است،  شهر پسکی باوره (پشاور) نهایت مرز شرقی شاهنشاهی ساسانی و کلمه ابگان  ذکر شده که جز همین افغان کنونی چیز دیگری نخواهد بود.  چون کتیبه واسودیوه __از سنه ٢٢۶م هم بدست آمده و ازین نام دلالت بر برهمنی او میکند پس معلومست که بقایای کوشانیان پس بدین برهمنی برگشته بودند،  و در همین اوقات نفوذ ساسانی تا پشاور رسیده بود،  که به تعبیر ایشان در آنوقت سرزمین تحت نفوذ ساسانی افغانستان را "کوشان شهر "گفته اند و این سلطۀ ساسانی در حدود ٣۶۵م تا هنگامی دوام داشت که هونان سپید از تخارستان فتوحات خود را به جنوب هندوکش تا زابل و وادی سند و کشمیر توسعه داده اند. 

اما شهزادگان که به بقایای نسل کوشانی منسوبند،  بعد از عصر واسودیوه (۱٧۵-۱۴۵م) در کوهساران و وادیهای دور دست آریانه حکمرانی داشتند،  که برخی تا اوایل دورۀ اسلامی نیز موجودیت خود را درین سرزمین حفظ کرده اند،  و یکی از ایشان دختر خود را به هرمزد دوم ساسانی (٣۰۱-٣۰٩م) بزنی داده بود.  و مطابق منابع هندی دیوه پوتره، شاه شاهانو شاهی کوشانی تحایف نفیسی را به سمودره گوپتای هندی فرستاده بود (حدود ٣٢۵م) یکی ازین شهزادگان بقایای کوشانی بنام کیداره KIDARA در اواسط قرن چهارم میلادی بر گندهاره تا کشمیر حکم میراند (عکس نمبر ٣۴) که بهمین نام چند نفر دیگر هم شناخته شده اند. و بنابر منابع چینی پایتخت ایشان هم پشاور بود که به نام چینی کی-تو-لو خوانده می شدند،  وبا قبایل ژوان ژوان جنگ داشتند،  و از باختر بر آمده در کابل و گندهاره سلطنتی را تشکیل داده اند، صنعت شیشه سازی در عصر ایشان بوسیلۀ سوداگر آریانه در چین ترقی کرده بود . از مسکوکات کیداره چنین معلوم می شود،  که در آغاز تحت اثر سساسانی بوده

وپسانتر مستقل شده اند،  و پادشاه دوم این سلسله را بنام پیرو خوانده اند. 

وی پسر کیداره است،  که در تحت اقتدار ساسانی سکه میزد،  و مسکوکات او به خط برهمی و پهلوی هردو موجود است،  و ازین برمی آید،  که نفوذ مدنیت ساسانی هم درین اوقات پهن شده بود و خط پهلوی عصر ساسانی رواج داشت. 

مارکوارت محقق المانی به حوالۀ یک صاحب منصب رومن گوید: که شاپور دوم ساسانی بین ٣۵۰و ٣۵٨م با خیونیان و کوشانیان که در کابل و زابل و تخار و باختر بودند،  جنگها و آویزش ها داشت،  و سردار بزرگ این قبایل گرومباتس GRUMBATES  بود،  که شاپور در ٣۵٨م با او صلح کرد،  و این قبایل با شاپور در جنگ با رومن ها کمک میکردند،  و چنین تخمین میتوان کرد،  که در حدود ٣۵۶م کابل در تصرف شاپور آمده بود،  زیرا در همین سال "سلوک" قاضی القضاة کابل در تخت جمشید کتبه یی را نوشته و در آن دعا میکند که شاپور به سلامتی بکابل برگردد. 

و ازین بر می آید،  که در این سال شاپور ساسانی با کیداریان در ولایت گندهاره می جنگید، که قبل از ٣۵۶م این سرزمین را گرفته بودند،  و کیداره در گندهاره سکه زده است،  که در سال ٢٣٩ عهد کنیشکه مقارن حدود ٣۶٧م باشد. 

نفوذ کیدارن تا تالقان وادی مرورود رسیده بود،  که درینجا با شاه ساسانی یزد گرد دوم پسر بهرام (۴٣٩-۴۵٧م) جنگ کردند و او را عقب راندند،  و این پادشاه تا ایام آخر عمر خویش درین پیکار گرفتار ماند.  و پس از او پسرش پیروز (۴۵٩-۴٨۴م) کوشید تا کیداریان را مطیع گردانید،  ولی ایشان مقاومت کردند،  درین وقت شاهی به کنگ خاس KUNGKHAS پسر کیداره رسیده بود،  که شاه ساسانی ازدواج خواهر خود را با صلح باو پیشنهاد کرد،  ولی موفق نشد . و کنگخاس هم به گندهاره مراجعت کرد،  و پایتخت کیداریان در اوایل کاپیسا بود، که بعداً بسبب فشار قبایل دیگر به پشاور منتقل گشت،  و مسکوکات سیمین و مسی ایشان بدست آمده است،  که بر تاج کیداره ماه نو دیده میشود،  و ریش ندارد،  گوشواره در گوش های اوست.  و برسم الخط برهمی بران "کیداره کوشان شاه "نوشته است. و طرف دیگر سکه آتشکده با دو محافظ شمشیر بدست دارد. 

شاه دیگر کیداری که در پشاور بر تخت شاهی نشست (حدود ٣٧۵م) همان پیرو است که در سکۀ او تصویر نیم تنه و فیته علامۀ شاهی با دو شاخ کج بر است و چپ دیده میشود، بروتهای خورد دارد،  و بموی ریش او مروارید آویزانست گوشواره و گلوبند و سرشانه هم پوشیده،  و برسم الخط برهمی (پیروشا) بران نوشته اند.  و بر پشت سکه آتشکده با دو محافظ شمشیر دار منقوش است.  و از تمام مسکوکات مکشوف کیداریان بر می آید،  که ایشان بودایی نبودند،  بلکه کیش آتش پرستی داشته اند و هم از کلمات( پیروشا) پیداست که زبان ایشان همان دری قدیم کتیبۀ  مکشوفه از معبد بغلان بود ((تصاویر نمبر ٣۵دیده شود) .

بعد از پیرو پادشاه دیگر کیداری ورهران VARAHRAN (بهرام) هم حکم رانده که مسکوکات او عینا با سلفش شباهت دارد. و احتمال قوی میرود که شیران بامیان و شاران غرستان که تا عصر اسلامی در قلب افغانستان حکم رانده اند،  از بقایای همین خاندان کیداری باشند،  آنجا که ناصر خسرو قبادیاننی هم در عصر غزنویان گفت:

اساده بد به بامیان شیری

بنشسته بعز در بشین شاری