هزارسم

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

از دوره قدیم  حجر تا دوره اسلامی 

درامتداد راه کاروان رو قدیمی که بلخ رابه بامیان و کابل وصل می کرد؛ درقسمت شمالی آن درشمال هندوکش نقطه بسیار مهمی داشتیم که اهمیت آن را موقعیت جغرافیائی انشعاب راه های کاروان رو بقایای سموچ ها وجود (مگالیت) (سنگ های بزرگی که درروی زمین گورمی کردند و نشانی از آبادی های قدیمه بشری است) افزارسنگی دوره حجر پارچه های تیگر رنگه لعاب دار نشان می دهد.

این نقطه (هزار سم ) نام دارد و چون (سم) مخفف (سموچ) است آنجا را هزار سموچ  میتوان خواند.

از نقطه نظرموقعیت جغرافیائی (هزارسم) دوره فرعی است که به قسمت های سفلی دوره خلم مربوط می باشد و روی راه کاروان روی که ذکرکردیم بین دومرکزمهم بودائی تخت رستم ایبک یا سمنگان در شمال و بامیان درجنوب هندوکش نقطه وسطی است که دردل این سلسه کوه بزرگ جای دارد. (هزار سم) نامی است که خاطره آبادی های این دوره را بحیث یک (شهر بودائی ) هم یادمی آورد و سموچ هائی که قطار قطار درامتداد دره تا بحال باقی مانده رهایشگاه مردمان بودائی بود چنانچه آثار بعضی نقاشی های رنگه آن عصرهنوز هم در بعضی ازآن ها از بین نرفته است.

"هزارسم " پیش از عصر بوائی ( از حوالی قرن یک تا اوسط قرن ۷ م ) و بعد ازآن آبادی ها و باشندگانی داشته و بقایای آن دوره ها قابل تشخیص است.

قرارتحقیقاتی که هیئت باستان شناسی ایطالوی درخزان (۱۹۶۱) در آنجا بعمل آورد چنین معلوم میشود که (هزارسم) و دره های فرعی آن از دوره های قدیم حجر تا دوره اسلامی پیش از مغل یکی ازمراکز مهم و آبادان هندوکش بشمار میرفت. از نظر مطالعات زندگانی غارنشینی دوره (باله اولی تیک) با دوره قدیم حجر (هزارسم) با (قره کمر) چه منحیث قرابت ساحه جغرافیائی وجه من حیث موقعیت غارهای درارتفاعات مشابهت زیاد دارد و وجود افزار سنگی چقماقی بشکل تیغ های دودم و افزار نوک تیز و افزار کوچک نسبتأ مدور



 دندانه دار نشانه هائی از زندگانی عصر (پلیستوین) مربوط به دوره قدیم حجر است.

هیئت ایطالوی معتقد است که غارهای علیای" هزارسم" برای رهایش مردمان این دوره و برای شکارحیوانات بسیار مساعد بود زیرا غارها در ارتفاعات قرار داشت و باشندگان آن از حمله ناگهانی حیوانات در امن بودند و حیوانات وحشی برای شکار در گردو نواح ان به کثرت پیدا میشد.

در دامنه ها نزدیک غارها بعضی افزار سنگی مخصوص سوراخ کردن و بریدن استخوان با چوپ بنظر میخورد که محتملأ به دوره جدید حجر تعلق داشته وا رتباط ان با غاز دوره مفرغ هم بعید نیست از روی این ملاحظات چنین برمی آید که غارنشینان شکاری هندوکش بعد از سپری نمودن دوره قدیم سنگی ازغارهای مرتفع پایان آمده و بالاخره درته دوره مفرغ به کشت و کار در یاچه زمین هائی کوچک که آبیاری آن آسان بود شروع کرده اند.

بعقیده دانشمند ایطالوی (هزارسم) از وقتی شکل دهکده یا شهر بخود گرفت که کاروان ها در دو طرف هندوکش راه هائی برای خود باز کرده و از قلب کوها بطرف اسیای مرکزی و هند بطرف شمال و جنوب بحرکت آمدند.

پیشتربه موقعیت هزارسم روی انشعاب راه های کاروان رواشاره کردیم ازهزارسم راه های بطرف تخت رستم، سرخ کوتل، بغلان و قندوز از تخت رستم یعنی سمنگان بطرف خلم و بلخ و از هزارسم بطرف بامیان کابل میرفت این راه ها وراه های دیگراز پیچ و خم دره ها و کوتل های هندوکش گذشته به راه های کاوران رو قدیم بین هندو چین وصل میشد.

ایطالوی ها(هزارسم) را دردوره بودائی بحیث یک شهربزرگ شناخته اند که با دره های فرعی ساحه هائی به وسعت (۳۵۰۰۰۰) مترمربع را دربرمی گرفت.چون آثار زندگانی دوره های مختلف بصورت غارهای طبیعی (مگالیت) یا سنگ های بزرگ طبیعی ولی چیده شده بشکل دایره درزمین سموچ ها به تعداد صدها و شاید هزارها و محوطه های بزرگ با دیوارهای سنگی و بالاخره آبادی های پخته گلی هم دراینجا موجود است؛ مراتب زندگانی را از دوره های قدیم وجدید حجرگرفته تا دوره مفرغ و سپس زندگانی زمین داری و بازشدن راه های کاروان روو انبساط آئین بودائی و دوره اسلامی همه را در آنجا مطالعه می توانیم تا اینکه هجوم چنگیز رونق آن را ساقط کرد.

۵/۱۷/۳۷