32

در بیان رفتن صاحبان عالیشان طرف چهتر

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان رفتن صاحبان عالیشان طرف چهتر و (۱)فلیجی

و گرفتار نمودن بجار خان (۲)دومبکی و ترک علی جکهرانی و غیره جکهرانیان

ترک سوار فلم تیز رقم در میدان گیر و دار این مدعا چنین تیز رو بیان میشود که: در سنه یکهزار و دو صد پنجاه و شش هجری، عالیجاه کپتان ایمیل صاحب بهادر، از شاه پور تشریف فرمای چهتر گردید. بجار خان دومبکی پیش از رسیدن صاحب ممدوح از مکان مذکور فراری شده، طرف کوهتستان دیرۀ بیبرک (۳) رفته سکونت گرفت. باقی میرحسین خان نو تهانی و بلوچ خان دومبکی در مکان مذکور امده، بسلام صاحب ممدوح مشرف شدند، و مصدر نوازشات گردیدند. دو صد روپیه به بلوچ خان سر کرده طائفه بلوچان دومبکی و مبلغ صد روپیه به میر حسن خان نوتهانی عوض خلعت، 

------------------------------------------------------- 

(۱)چهتر=در ۴۸میلی شمال جیکب آباد.

(۱)ک: دو بیکی [؟] الف: دوبکی ؟ دومبکی قبیله معروف بلوچ است.

(۳)ک: پیرک . الف: بیرک. صحیح آن دیره بیبرک است. آنران سیا اف هم گویند در علاقه هرند ضلع دیرۀ غازیخان واقع است [-تاریخ بلوچستان ۱۰۰] ج: دیره بیبرک.

صاحب ممدوح عطا نمود. و آنها را از خود بسیار خشنودنمود. بلوچ خان دومبکی حلقۀ اطاعت و فرمان برداری سرکار جهان مدار، در گوش جان انداخته. بعد عهد انجام، از خدمت صاحب بهادر رخصت گرفته، جانب مکان لهری ملک خود رفته. و میر حسن خان نوتهانی حسب الحکم صاحب بهادر، معل پیغامات، طرف بیبرک بگتی (۱) روانه و مامور شده، که بگتی (۲) مذکور را هدایت نموده، راغب سلام صاحب معظم الیه نمود.

چنانچه احمد خان خلف بیبرک مذکور باتفاق میر حسن نوتهانی امده، مشرف سلام صاحب بهادر گردید. و عزت و آبروی بسیار یافته، بعده انجام انداختن چهاونی در دیره بیبرک نموده رفت.

درین اثنا میجر بلیمان صاحب بهادر معه پلتن خود و دو عرابه توپ در دیرۀ مذکور رفته دایر گردید. بیبرک نیز بسلام صاحب ممدوح آمده، سر تسلیم بر آستان فرمان برداری گذاشته. و کپتان ریت صاحب بهادر از دیره بیبرک عازم قلعه کهان (۳)شده.

---------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک:بیرک بنکی [؟] الف: بیرک بتکی . نام ای شخص بیبرک خان قوم بگتی بلوچ بود. در سنه ۱۸۴۰ میجر بلمور با  هفت صد سوار بر ایشان تاخت. در جنگ دیره بیبرک ۷۹ نفر بلوچان را کشته و لفتنت کلارک مجروخ شد. تا که بالاخره بیبرک را گرفتار و تا دو سال زندانی کردند و بعد ازان رهائی یافت.

                                        [-تاریخ بلوچستان۱۰۱]

(۲)ک: بنکی . الف: بتکی [؟]

(۳)کهان= در حدود ۷۵ میای شمال شرقی جیکب آباد واقع است.

و شجاعت نشان دوده خان مری معۀ پانصد سواره از قلعه کهان برآمده سلام ریت صاحب بهادر نمود. و گفتگوی انداختن چهاونی در قلعۀ مذکور ما بین صاحب ممدوح و مری مذکور واقع شده. لیکن مری مذکور انداختن چهاونی در قلعه کهان ناگوار دانسته، بجواب صاف (۱) پرداخت. و هماندم روانه گردیده، در اندرون کوه رفتهف طبل متمردی بنواخت.

کپتان ریت صاحب بهادر در قلعه کهان کپتان برون صاحب بهادر را گذاشتهف خود باز در دیرۀ بیبرک امده دایره گردید.چون بیبرک مذکور شنید که دوده خان مری با صاحبان در مقام سلوک نیامده از انداختن چهاونی جواب صاف داده، او هم از قلعۀ خود، تمام سامان و اسباب بطریق اخفا کشیده بوقت شب از دیوار قلعه برامده میخواست که روی در فرار آرد. درین صورت چوکی داران (۲۹قلعه باخبر گردیده بیبرک را گرفتار نمودند. بعد گرفتاری او قلعه را تاراج (۳) نموده، تمام اسباب مغروته (۴) قلعه را لیلام (۵) نموده داخل سرکار کردند (۶).

---------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک: صاحب.

(۲)الف: درینوقت متعینان چوکی قلعه.

(۳)الف: قلعه را وا نموده 

(۴)مغروت-از غارت بمعنی غارت شده.

(۵)الف: نیلام

(۶)الف: گردیدند.

بعده کپتان دونصاحب بهادر معه بازوی بلوچان قیدی باحتیاط تمام از شاه پرو روانه گردیده، داخل شکارپور شده. و بعد از چند روز طامس پوستن صاحب تشریف فرمای شکارپور گردیده. تمام اسپان مادیان و سلاح بلوچان مذکور لیلام (۱) کرده داخل سر کار نمودند. و بجار خان دومبکی و غیره را در قلعه بهکر محبوس نمودند. جانی جکهرانی که پست قامت و حرام زاده بود اورا در شکارپور مقید نمودند. لیکن نامبرده هرگز بهمراه قیدیان بر سر کار نمیرفت، و اگر میرفت باز هم کار نمیکرد.

باوجودیکه محافظین چوکی اورا میزدند، هزارها سخنان فحش بمحافظین چوکی میداد.و اورا زنجیرها در پای و دست و گردن انداخته، سخت عذاب میدادند. باز هم هیچ پروائی نکرده به آدمان سرکار میگفت که : زنجیر ها در تمام اعضای من انداخته اند مگر...... من بی زنجیر مانده است اورا هم 

-------------------------------------------------------- 

(۱)الف: نیلام.

زنجیر بیندازند و .... خود را به آدمان سرکار نشان میداد.

چون جکهرانی مذکور چنین سرکش و بی باک و شوخ بود، ترک علی جکهرانی را معه بیست نفر سوار و محمد خان دومبکی را در سر کار ملازم داشته در خدمت کپتان ایمیل صاحب بهادر مقرر نمودند، که با صاحب ممدوح در خدمات مرجوعه ترک تاز [ی] می نمودند، تا رفته رفته طایفه جکهرانی از مهربانی سرکار جهاندار کامیاب مطالب ما فی الضمیر خود شدند.