32

تعمیۀ تاریخ وفات جامی

از کتاب: تاریخ گویی به تعمیه در اشعار قدیم دری

باوجود یکه در عصر مولانا جامی تاریخ سرایی به تعمیت متروک بود.‌ولی وی بر ادب قدیم  دری تسلط کامل داشت و تمام محاسن آنرا در کلام فراهم آورده بود معین اسفزاری که دانشمند معاصر و مخلص ارداتمند اوست داستان وفاتش را که از عجایب و شگفتی های روز کاراست چنین نقل میکند: 

«از عجایب وقائع.. آنکه در وقتی که تحریر این اوراق بدین محل رسید که تاریخ وفات حضرت شیخ الاسلام احمد قدس سره مسطور شد که یوم الجمعه ثامن عشر محرم الحرام سنه ثمان و ستین و ثمانمائه بود.. حضرت حقایق پناهی مولانا نور الدین عبدالرحمن جامی روح الله روحیه.. داعی صدق یاایتها النفس المطئنة ارجعی الی ربک .... را لبیک زنان اجابت نموده غسل کرد و کفن پوشید و احرام بسته روان گشت لمولانا جامی : 

ای صفات تو نهان در تتق وحدت ذات 

جلوه گر ذات تو از پردۀ اسما و صفات  

ماگرفتار جهت از تو نشان چون یابیم؟ 

ای سرا پردۀ جلال تو بیرون ز جهات 

از ندایی تو در افتاد صدای بحرم 

خاست صد نعرۀ لبیک ز اهل عرفات 

مشرب زهد کجا چاشنی عشق کجا؟ 

آن یکی ملح اجاج آمد وین عذب فرات 

ما ندارم مشامی که توانیم شنید 

و رنه هردم رسد از گلشن وصلت نفخات 

بوفای تو در آمیخت چنان آب گلم 

که دهد بعد وفات از گل من بوی وفات 

مرد جامی بسر تربت او بنویسید: 

«هذه روضة من حل به العشق فمات» 

(روضات الجنات ۲ر۲۳۵ دیوان جامی ۸۶ طبع تاشکند ۱۳۲۳ ه‍ ق حضرت جامی که ذوقی از عرفان و دانش و ادب داشت بعیدیست که چنین مرگی داشته باشد و با نفس مطمئن که خاصه اهل صحو و معرفت است در حالت رضأو تسلیم کامل و ایمان قوی و انوار معرفت پروردگار به بهشت برین بخرامد و چنین غږلی را برای لوح مرقد خود در آخرین لمحات حیات بسراید .

حضرت جامی در مصرع اخیر که بزبان عربیست سال وفات خود را مطابق سنت قدما به تعمیت و ابهام گنجانیده و خود گوید که برتربتش بنویسد. 

درین مصرع اصول مقومۀ معما عبارتند از : 

روضه۹۱۱+حل ۳۸+عشق ۴۷۰=۱۴۱۹

خود فعل حل دلالت میکند که عشق حلول کرده و ارزش ابجدی آن از مقوماتست و اشاره هذه میرساند که کلمه روضه را هم دران بشماریم .

بعد از این ماضی مطلق غایب مفرد (مات=مرد) اصل متمم است و اشارات صریح به موت و فرقت دارد و ارزش عددی آن (۵۲۱) است که از مقومات پیشین تفریق میشود. ۱۴۱۹-۵۲۱=۸۹۸ ه‍ ق که سال وفات اوست. 

این غزل در دیوان غزلیات جامی نیز جای دارد باید بر حسب وصیت او «بسر تربت او بنویسد» بر لوح مرقدش نوشته باشند. ولی چون  بعد از وفاتش بر هرات و هراتیان طوفانی از یورشهائی بیگانگان گذشت و حتی عظام رمیم اورا در کنار خاک آرام نماندند، پس ممکن است این لوح آرامگاه او هم آسیب دیده باشد. 

           (رحمت الله علیه تتري)

در پایان این مقال باید افزود که نحوۀ تاریخ گویی قدمأ خصوصیتی داشت که آنرا باشارت و اجمال و الهام در لف کلماتی که باسباق و سباق بیت و موضوع شعر سازگار بودی گفتندی و درین مورد، کمال مهارت سخن گویی و نیروی کلام خود را نشان دادندی. تا کسی بصراحت ملتفت ادای مطلب (یعنی تاریخ واقعه) 

نگردد و در کلام ابهام و پیچیدگی باشد. ولی بعد از قرن هفتم هجری این فن بنابر غایت  دشواری، رفته رفته متروک گردید و در موضوع تاریخ گویی از صراحت کار گرفتند. و هم شاعر در عین منظومۀ خود تصریح میکند، که وی نظم خود را به مقصد تعیین تاریخ فلان واقعه ساخته است و در این مورد هم فقط ارزش ابجدی حروف را در نظر داشت، نه سازگاری معنوی کلمات یاسیاق شعر . و حتی گاهی اگر حروف مرکب یا کلمه یی معنی هم نداشتی ، ناظم از استعمال آن حذر نکردی . مانند سال غفج=۱۰۸۲ که بارد ترین نحوۀ تاریخ گویی بحساب جمل است این رساله که بر شرح مسئله نوی در تاریخ ادبیات دری مشتمل است، روز جمعه ۱۲ حوت  ۱۳۵۶ ش در جمال مینه  کابل، در حال علالت مزاج خاتمه یافت. 

والحمدلله رب العالمین، الذی فهویهیدن . و اذا مرضت فهویشفین، والذی اطمع  ان یغفرلی خطیئتی یوم الدین.