برید و راهها
مقصد از برید به فتحۀ اول وکسرۀ ثانی اداره ایست که اکنون پست (پوست) نامندو وظیفۀ ان رسانیدن مخابرات و مکاتیب و نامه های مردمست .
وجود برید در ممالک فلات ایران قدیمتر است ، و اصل این کلمه از ویریدوس یونانی گرفته شده . و معنی ان مرکوب چاپار و اسپ او یاپیک بود، و بعدا آنرا براداره و دستگاه چاپار و هم بر منازلی اطلاق کردند، که بین دو مرکز چاپار بود. ۱
در زمان قبل از اسلام سازمان ضبط احوال در قسمت شرقی افغانستان که هیون تسنگ دیده موجود بود وی گوید: که در هر ولایت ماموری باشد که وقایع خوب و بدو آفات و غیره را اطلاع دهد، و این دفتر ضبط و ارسال وقایع رانی لو پی چا گویند. ۲ یعنی خفظیۀ آسمان گون (Bluedeposet)
که باید انرا حفظیۀ مسودات گفت .
در عصر خلفای عباسی ترتیب برید را در سازمان خلافت از سوابق دورۀ ساسانی و اموی گرفتند ولی برید مخصوص امور حکومتی بوده و با مردم تعلقی نداشت . و مقصد از تأسیس اداره های برید این بود ف که بین ولایت و مرکز شاهی و سایل خبر رسانی سریع آسان موجود باشد.
در عصر ساسانی پست را بوسیلۀ مردمان پیاده یا سوار میرسانیدند، و در هر منزل برید، اشخاص و اسپ برای این کار موجود بودند، و در سر زمین های عربی از اشتر کار میگرفتند . در کتاب خسرو و ریدک نام اسپ برید در پهلوی بگدیسی پانیگ
۱دایرة المعارف اسلامی جلد اول .
۲سی یو کی کتاب دوم ۲/۱۳۵ طبع سوسیل گپتا در کلکته ۱۹۵۸ م
بود و نیز در زبان پهلوی ایو بریذ دوبریذ سه بریذ اصطلاحی موجود است، که مقصد از ان قاصدان و پست رسانان تیز رفتار باشند که یک مقصد از ان قاصدان و پست رسانان تیز رفتار باشند، که یک یا دو یا سه اسپ برای رسانیدن پست شاهی با خود بطور جنیبت می بردند و به نوبت از ان کار میگرفتند ۱
یاقوت حموی فاصلۀ برید را در بادیه ۱۲ میل ، و در شام و خراسان ۶ میل می نویسد، و از قول ابو منصور گوید که برید یمعنی رسول است و ابراد (مصدر باب افعال) بمعنی ارسال باشد و عرب گویند الحمی برید الموت یعنی تب قاصد مرگست ، که درینصورت اصل کلمه عربی باشد، در حالیکه برخی انرا برید (قطع کرد) از فارسی معرب دانند۲ و بقول خوارزمی چون دنب اسپ را می بریدند ، آنرا بریده گفتند، و چون معرب شد، برید گردیدف که بر هر دو قاصد و هم مرکب او اطلاق گردید، و مسافه هر برید دو فرسخست. ۳
قراریکه مورخان گویند: ترتیب برید در عصر اسلامی از طرف حضرت معاویه بن ابی سفیان گرفته شد زیرا پیش از و درشام و عراق موجود بود. و چون بعد از ان همین صاحب برید اطلاعات ناحیه و اوضاع مامورین و مردم را هم به مرکز خلافت اطلاع میداد ، این موسسه کسب اهمیت نمود، ومرکز بزرگ ضبط احوال ولایات گردید ، واصحاب برید مکلف بودند ،که اوضاع ناحیت خود رابدر بار خلافت اطلاع دهند .
گویند روز یکه طاهر پوشنگی برمنبر خراسان نام خلیفه مامون را از خطبه براند انداخت ، صاحب برید اوراعتاب کرد ، ولی طاهر گفت : فراموش کردم وسهواً نگفتم ، بنابرین اطلاع این امررابما مون مده! صاحب برید جواب داد: خلیفه حتماً بوسیلۀ مراسلات سودا گران ازین امر مطلع می شود ، وچون این خبر بدون وسیلۀ من بدورسد ، سبب زوال نعمت منست . طاهر این سخن بشنید وبه صاحب برید خراسان
۱کریستن سین در ایران عهد ساسانیان ۱۶۷ بحوالت تاریخ تمدن شرق در عهد خلفاء از فان کریمر ۱/۱۹۵ و خسرو وریدک طبع او نو الا و مقاله گایگر در مجلۀ علوم شرقی و یانا ۳۰۹ ببعد طبع ۱۹۱۵ م
۲معجم البلدان ۱/۳۵
۳/مفاتیح العلوم ۴۲
اجازت داد، که اطلاع انرا به حضور خلیفه نویسد.
پس درین صورت اصحاب برید ف ناظران اعمال و مفتشان دولت بودمد. و اگر کسی در ولایتی علم خو مختاری بر می افراخت رابطۀ بریدر را با مرکز خلافت قطع می نمود. چنانچه مامون در هنگام سکونت خراسان ، چون نام برادرش امین را از خلافت بر اخداخت رابطۀ بریدخراسان را هم باو برید.
اهمیت صاحب برید در دستگاه خلافت انقدر بود، که منصور خلیفۀ عباسی گفتی: در بار من به چهار تن ضرورت دارد: قاضی که در راه خدا از دشنام مردم نترسد، دوم صاحب شرطه که ناتوان را از توانا نگهدارد . سوم خراج گیریکه بر رعایا ستم نکند. چهارم صاحب بریدیکه اخبار این سه بدرستی بمن نویسد. اصحاب برید همواره مردم معتمد در بار مقرر می شدند، و ایشان راههای برید را از راه هزنان حفظ میکردند ، و جواسیس خویش را بهر سومی فرستادند، و اطلاعات لازمه را از راه کوتا و اسرع مراکب ارسال میکردند. دولت عباسی ۹۳۰ راه پوسته رو داشت که مصارف برید تا چهار ملیون درهم بود. ۱
بهر صورت ادارۀ پست در عصر خلفای عباسی در تمام کشور ایشان و مخصوصا در خراسان موجود بود ، و ما وجود آنرا در عصر امویان نیز د خراسان می یابیم .
بدین معنی که در سنه ۸۰ هـ ۶۹۹ م هنگامیکه رتبیل شاه سیستان و زابلستان در مقابل فاتحان عرب مقاومت داشت ، عبدالرحمن بن محمد با سپاه عرب برین کشور بتاخت، و رتبیل بایشان ده بده و قلعه به قلعه جنگ می کرد، و پس می نشست . ولی عبدالرحمن پیش میرفت، و در هر شهریکه که میگرفت، عاملی را با همکارانش می گماشت ، ودر بین شهر تا شهر دیگر برید ها را تأسیس میکرد. ۲
ازین روابت طبری ظاهر است ، که در سنه ۸۰ هـ هم بین فاتحان عرب وضع برید
۱تاریخ تمدن اسلامی ۱/۱۸۰
۲طبری ۳/۱۴۱
رسم بود، و درین موقع طبری گوید: ووضع البرد فیما بین کل بلد وبلد، که برد به ضمتین جمع برید باشد .و در اواسط قرن اول هجری نیز و جود ان در سیستان و زابلستان ثابت است .
سند دیگریکه برای وجود برید در خراسان میتوان نوشت ایسنت که در سنه ۹۹هـ ۷۱۷ م جراع بن عبدالله حکمی از جانب عمر بن عبدالعزیز ، حکمران خراسان و ماوراء النهر بود، که دیواستی دهقان سمر قند باو نامه یی بزبان عربی نوشته ، و این نامه را خارو شناس شوروی فریمان در سنه ۱۹۳۳ م با اسناد دیگر سغدی و عربی از کوه مغ تاجیکستان یافته است. درین نامه دیواستی از امیر جراح خواهش میکند تادابة من دواب البرید را بفرستند. ۲
سلسلۀ برید رسانی اعراب در عصر هارون الرشید در خراسان و سعت یافته بود و هنگامیکه مامون در خراسان بود، عاملان او بر کابل تصرف کرد و سلسلۀ برید خراسان را با کابل اتصال داده بودند. ۳
در عصر عباسیان در خراسان بر هر دو فرسخ (۶میل) رباط برید مو جود بود، و دلیل این قول تصریح البشاری مقدسی است که گوید:
«میل ثلث فرسخ است و اما برید مختلف است . در بادیه و عراق ۱۲ میل و در شام و خراسان ۶ میلست . و بنابرین در خراسان بفاصلۀ دو فرسخ رباطی را ساخته اند،که کارکنان برید در ان سکونت کنند»۴
برای رسانیدن اطلاعات در رباطهای مخصوص ، اسپان تیز رفتار رانگاه میداشتند وهنگامیکه حامل برید از رباط سابق برباط لاحق میرسید، اسپ خود را که تیز دویده و خسته بود ماند،
۱طبری ۵/۱۴۱
۲حواشی سعید نفیسی بر تاریخ بیهقی ۳/۹۷۳ بحوالت متون سغدی ۵۵ طبع لینن گراد ۱۹۳۴ م
۳لتوح البلدان ۴۹۵
۴احسن التقاسیم ۶۶
و ازین رباط اسپ تازه دمی را تارباط دیگر می گرفت . و مسافت برید در عراق چهار فرسخ و هر فرسخ سه میل بود. و گویند اصل کلمۀ برید فارسی (برید دم است . زیرا دمب اسپ برید را برای امتیاز از دیگران می بریدند. ۱ و اهمیت برید بدرجه یی بودف که عبدالملک بن مروان امر داد. که در هر فرصت و زمانی که عامل برید بخواهد بحضورش امده می تواند. ۲
ترتیباتی که برای سرعت برید گرفته بودند دران از سریع ترین و سایل خبر رسانی ان عصر کار گرفته می شد. ودور ترین مراکز لشکری عرب را با مرکز حکمرانی حکام اعلای خلافت ربط و پیوستگی میداد. مثلاً هنگامیکه محمد بن قاسم فاتح نو جوان اموی در سواحل بحر هند به فتح شهر دیبل (حدود کراچی کنونی ) مشغول بود(حدود ۹۲هـ۷۱۰م) وی در هر سه روز اوضاع جنگ و فتوح خویش را به حجاج که در واسط عراق بود خبر میداد و رأی اورا در بارۀ کارها و اقدامات خویش طلب می نمود و جواب نامه هایش هم از انجا درمدت سه روز میرسید. ۳
فاصله بین سواحل سند وواسط عراق ، چه از راه خشکه و چه از طریق بحر کمتر از هزاز میل نیست که پیمودن آن در سه روز بوسیلۀ برید سوار هم محل تعجب است در قسمت های شرقی ماورای خاک خراسان یعنی سند نیز آثار برید و انتظام پیوسته بوسیلۀ پیک و قاصد دیده می شودف مثلاً در حدود ۵۰ هـ۶۷۰م بین حکمرانان محلی سند در امور صلح و جنگ نامه بری و ارسال نامه برو قاصد جاری بوده است. ۴
تشکیلات دیوان برید خلافت عباسیان که در خراسان هم رواج دات ، بموجب شرحیکه قدامه بن جعفر یمی از مامورین دیوان خراج عباسی( حدود ۳۰۰هـ۹۱۲ م) میدهد چنین است :
دیوان برید یکنفر امر بنام صاحب برید داشت، و از هر طرف که خرایط برید به وی
۱آداب السلطانیه الفخری ۱۰۱
۲تاریخ الاسلام السیاسی ۱/۳۵۹ بحوالت صبح الاعشی ۱۴/۳۶۷
۳ فتوح البلدان ۵۳۵ و تحفة الکرام ۳/۱۳
۴ چچ نامه ۴۰ ببعد
میرسید، انرا بمنزل مقصود میفرستاد، آنچه از اصحاب برید( پوست ماستر ) و اصحاب اخبار (مامورین ضبط احوال )باو میرسیدف عین ان با خلاصه را به حضور خلیفه ارسال میداشت مامورین پوسته که در تحت اداره صاحب برید کار میکردند عبارت بودند از :
۱/پروانه یا حامل خرایط برید، که اورا در عربی فروانقی (جمع : فروانقیین یا فرانق میگفتند و این معرب همان پروانۀ فارسیست.
۲/موقعین: که ایشان را اسکدار هم میگفتند و اصل این کلمه بقول خوارمی در مفاتیح العلوم از کوداری بود، یعنی از که و از کجا داری؟ این شخص همواره مدرجی داشت ، که دران عدد خرایط پست و نامه های وارده و صادره و نامهای صاحبان آنرا می نوشتف و بمنزلت کتاب ثبت مراسلات امروزه بود، که همین مدرج و کتاب ثبت را هم اسکدار می نامیدند.
۳/مرتبین : مامورین دار البرید که پوسته خانهای فرعی را اداره میکردند و آمران ان بوده و رواتب معین داشتند.
صاحب بریدکه آمر بزرگ برید و لایات شمرده می شد، همواره معتمد خاص خلیفه بود، زیراوی علاوه بر لیاثت اداری ، دارای صفات ثفت و امانت و حفظ اسرا هم بودی و از اوضاع راههای و رباطهای برید اطلاع کامل داشتی، چنانجه اگر کدان وقتی خلییفه بسمتی میرفت و یا لشکرکشی می نمود باید احوال راه را صاحب برید با تمام و کمال پیش خود مهیاد داشته و تقدیم میکرد.۱
راههای برید
در کشور خلفاهء و از ان جمله خراسان خطوط سیر پوسته معین بود، و درموارد لازمه باطهای سکونت پروانه و اسکدار و ستوران حامل پوسته ساخته بودند، که این رباطهای در خراسان از یکدیگر فاصله شش مل داشت.
۱کتاب الخراج و صنعة الکاتب ۱۸۵
قدامه بن جعفر که یکی از مامورین در باره خلفای بغداد بود بموجب اسناد رسمی خطوط برید تمام کشور ضبط کرده و ما ازبین ان راههای برید خرسان و اطراف آنرا که در عین زمان راهها تجارتی هم بوده ووضع جغرافی آندوره را روشن می سازد می آوریم :
راهی از بغداد مرکز خلافت بطرف خراسان میرسید از واسط به بصره و از بصره به اهواز و یراز و سیرجان و سیستان میگذشت ، و راهی دیگر از بغداد به حلوان و کرمانشان و همدان وری رسیده بود، که بغدادرا با خراسان پیوستگی میداد بدین موجوب :
از ری تا نشاپور
از ری به مفضلا باد ۴ فرسخ =۱۲میل
از مفضلاد باد به افریذین (ابن حوقل: افرندین ) ۶ فرسخ =۱۸ میل
از افریذین تا کاسب ۸فرسخ = ۲۴ میل
از کاسب تا خوار ۶ فرسخ =۱۸ میل
از خوار تا قصر الملح ۷ فرسخ = ۲۱ میل
از رأس الکلب تا سرخ ۴ فرسخ = ۱۲ میل
از سرخ تا سمنان ۴فرسخ = ۱۲ میل
از سمنان تا آخرین ۹ فرسیخ =۲۷ میل
از اخرین تا قریۀ دایه ۴ فرسخ = ۱۲ میل
از دایه تا قومس ۴ فرسخ ۱۲ میل
از حداده تا کوزستان (مقدسی : کورستان ) ۴ فرسخ =۱۲ میل
از کوزستان تا بذش ۳ فرسخ = ۹ میل
از بذش تا میمد (مقدسی : میمذ)۱۲ فرسخ =۳۶ میل
از میمد تا هفتدر (ابن خرداذبه هفتکند. اصطخری و حوقل و مقدسی و ابن رسته : هفدر ۷فرسخ = ۲۱ میل.
از هقدر تا اسد آباذ ۷ فرسخ = ۲۱ میل
ا نوق تا خسرو گرد ۶=۱۸ میل
از خسرو گرد تا حسنیاباد ۴ فرسخ = ۱۲ میل
از سنگردر تا بیشکند (ابن رسته و ابن خرداذبه و مقدسی : یکند) فرسخ = ۱۵ میل
جلمه فاصله از ری تا نشاپور ۱۴۰ فرسخ = ۴۲۰ میل. ۱
از نشاپور تا مور
از نشاپور تا بغیس ۴ فرسخ = ۱۲ میل
از بغیس تا حمراء۶ فرسخ = ۱۸ میل
از حمراه تا نومثقب ملوس ۵ فرسخ = ۱۵ میل
از مزدوران تا گینه (ابن خرذابه : آبگینه) ۸ فرسخ = ۲۴ میل
از اوگینه تا سرخس ۶ فرسخ = ۱۸ میل
از سرخس تا قصر نجار ۳ فرسخ = ۹میل
ازینو گرد تا شهر مرو ۵ فرسح = ۱۵ میل
جمله فاصله از نشاپور تا مرو ۷۰ فرسخ = ۲۱۰ میل. ۱
از مرو تا آمل
از مرو شاهجان تا کشمیهن (اصطخری و مقدسی و یعقوبی : کشمان ) ۵ فرسخ = ۱۵ میل از کشمیهن تا پوسته خانه دیوان (ابن خرداذبه : دیواب ) ۶ فرسخ = ۱۸ میل
از طهملج تا منصف (پوسته خانه ) ۴ فرسخ = ۱۲ میل
از مصنف تا احساء(پوسته خانه ) ۸ فرسخ = ۲۴ میل
از احساء تا پوسته خانه نهر عثمان (ابن خرداذبه و مقدسی : بئر عثمان )۳فرسخ = ۹ میل
مجموع فاصله از آم تا بخارا ۲۲. _۲/۱ فرسخ = ۷۶._۲/۱ میل .
از بخارا تا سمرقند
از شهر بخار تا شرغ (ابن خرداذبه و اصطخری و ابن حوقل : جرغ ) ۴ فرسخ = ۱۳ میل
از شرغ تا طوایس ۳ فرسخ =۹ میل
از کوک تا کرمینیه ۴ فرسخ = ۱۲ میل
ار کرمینیه تا ربنجن( اصطخری و مقدسی و ابن خرداذبه و حوقل : اربنجن) ۵ فرسخ = ۱۵ میل
از بنجت تا زرمان ۶ فرسخ = ۱۸ میل
از قزرمان تا سمر قند ۲ فرسخ = ۶ میل
مجموع فاصله از بخار تا سمرقند ۳۷ فرسخ = ۱۱۱ میل ۲
از بلخ تا تخارستان
از بلخ تاو لاری ۵ فرسخ = ۱۵ میل
از ولاری تا سواحی ۳ فرسخ = ۹ میل
از سواحی تا بهار ۷ فرسخ = ۲۱ میل
از بهار تا بکیانول ؟۵ فرسخ = ۱۵ میل
از بکبانول تا قارض عامر (این خرداذبه ک قارض عام = کاریز عام ) ۷ فرسخ = ۲۱ این کاریز در میان کوهساری بفاصله ۱۸ فرسخ از دریای امو واقع بود. ۲
از سیرجان به سیستان
راهیکه از اهواز به شیراز و به سیرجان میگذشت و لایت سیستان با مرکز بغداد ربط میداد. و این راه جنوبی به مکران وولایت زابلستان و سند هم میرسید ، و بموجب شرح قدامه بن جعفر از سر جان به سیستان چنین بود:
از سیرجان به قهستان ۶ فرسخ =۱۸ میل
۱قدامه بن جعرف در کتاب الخراج ۲۱۱
۲ همین کتاب ۲۱۲
از راثین به دارجین (اصطخری و ابن خرداذبه و مقدسی : دیروزین ) ۸ فرسخ = ۲۴ میل
از دارچین تا بم ۱۲ فرسخ =۳۶ میل
از بهم تا نرماسیر (این خرداذبه و مقدسی و اصطخری ک نرماشیر ) در صحرا ۸ فرسخ =۲۴ میل
از نرماسیر تا سیستان ۱۰۰ فرسخ = ۳۰۰ میل
دین ترتیب طور از سیر جان مرکز کرمان تا سیستان ۱۸۸ فرسخ = ۵۶۴ میل راه در بیابان بود، که د برخی موارد جاده هم داشت . ۱
راهها دیگر
آنچه قدامه بن جعفر شرحی را از راههای برید خراسان داده قرار فوق اقتباس شد. ولی شرح راههای دیگر افغانستان در همان عصر چنین است که از منابع جغرافی دیگر درینجا تلخیص می شود تا این موضوع با استفاء گفته آید و نیمه نماند.
خراسان
از نشاپور تا بوزجان ۴ مرحله از بوزجات تا پوشنگ ۴ مرحله
از پوشنگ تا هرات یک مرحله از هرات تا اسفزار ۳ مرجله
ا ۱
۱کتاب الخراج ۱۹۶
ز اسفزار تا دره اآخر هرات ۲ مرحله از دره تا سیستان ۷ روره راه
از نشاپور تا طوس ۳ مرحله از نشاپور تا نسا ۶ مرحله
از نسا تا فراوه ۴ مرلحه از نشاپور تا قاین قوهستان ۹ مرحله
از قاین تا هرات ۸ مرحله از مرو تا مرو رود ۶ مرحله
از مرو تا نسا ۴ مرحله از هرات تا سرخس ۵ مرحله
ازبلخ تا اندارب ۹ مرحله از بلخ تا بامیان ۱۰ مرحله
از بامیان تا غزنه ۸ مرحله از بلخ تا بدخشان ۱۳ مرحله
از خلم تاوروالیز (ولوالج ۲ روز از وروالیز تا طایقان ۲ روز
ازطایقان تا بدخشان ۷ روز از اندارب تا جاربایه ۳ روز
از جاربایه ؟ تا بنجهیر (پنجشیر ۱ روز از عسکر پنجشیر تا پروان ۲ مرحله
از بلخ تا بغلام ۶ مرحله از بلخ تا مذر (مدروموی ) ۶ مرحله
از مذر تاکه (کهمرد) ۱ مرحله از که تا بامیان ۳ مرحله
از بلخ تا شورقان ۳ مرحله از شبورقان تا فاریاب ۳ مرحله
ز فاریاب تا طالقان ۳ مرحله از تالقان تا مرو رود ۳ مرحله۱
راههای سیستان و زابل
از سیستان بهرات مرحله اول کرکویه ۳ فرسخ از کرکویه تا بشتر ۴ فرسخ
ازبشتر تاجوین ۱مرحله
ازجوین تابا شتروذ۱ مرحله
ازباشتروذ تاکنجر ۱مرحله
ازکنجر تاسرشک ۱مرحله
ازسرشک تاپل فره۱مرحله
ازپل فره تاسرشهر فره۱مرحله
ازفره تادره ۱مرحله
ازدره تاکوستان آخرسیستان ۱مرحله
ازکوستان تاخاستان اسفنزار۱مرحله
ازخاستان تاکریزسری۱مرحله
ازکاریزسری تاسیاه کوه ۱مرحله
ازسیاه تاجامان ۱مرحله
ازجامان تاهرات ۱مرحله۲
ازسیستان یه بست:
اززرنج تازانبوق ۱مرحله
از زانبوق تاسروزن ۱مرحله
ازسروزن تاحروری ۱۳مرحله
ازحروری تادهک یک رباط
ازرباط بیابان تارباط آب شور۱منزل
ازآب شور تارباط کرودین۱۴منزل
ازکرودین تارباط قهستان ۱منزل
ازقهستان تارباط عبدالله۱منزل
ازرباط عبدالله تابست ۱منزل
(ازدهک تایک فرسخی بست همه بیا بانست)۵
۱مسالک الممالک اصخری ۲۸۲ببعد
۲همین کتاب ۲۴۸
۳جهان نامه: حذوری . مقدسی: حروزن وحروری نهر نیشک وپل شختی بود .
۴اد ریسی : کرورین . مقدسی : کروین جهان نامه : کرود .
۵اصطخری ۲۵۰
از بست به غزنه :
از بست تافیروز قند ۱ منزل از فیروز قند تا رباط میغون یک منزل
از میغون تا رباط کبیر۱منزل ازرباط کبیرتاشهررخج یعنی پنجوای۱منزل
از پنجوای تا تگین آبادیک منزل از تگین آباد تا خرسانه ۲ یک منزل
از اوقل تا جنکل آباد ۱ منزل از جنگل آباد تادیه غرم ۵ یک منزل
از جومه تا خا بسار ۸ اول حد غزنه ۱ منزل از خشباجی تا رباط هزار ۱ منزل
از هزار تا غزنه ۱ منزل ۹
از پنجوای تا بالس (بلوچستان کنونی )
از پنجوای تا رباط حجریه ( دبری کنونی ) ۱ منزل
از حجریه تا رباط جنکی ۱ منزل از جنکی تارباط بر ۱ منزل
از رباط بر تا اسفنجای ۱ منزل از اسفنجای تا سیوی ۲ مرحله
در وادی هلمند:
از سیستان تا جزه ۳ مرحله از جزه تا فره ۲ مرحله
۱ادریسی و جهان نامه : معون .مقدسی : میعوف؟
۲مقدسی: حرساده . جهان نامه : خراسان .
۳ شاید سراسپ کنونی .
۴ادریسی : اوق . جهان نامه : اوفی مقدسی : اوز
۵ادرسی حومه . جهان نامه : خوست.
۸ جهان نامه : خوابسار مقدسی : حاشان
۹ اصطخری ۲۵۲
۱۰ همین کتاب و همین صفحه
از نه تا فره ۱ مرحله از کش تا سیستان ۳۰ فرسخ
از سیستان تا طاق ۵ فرسخ از قرنین تا خواش ۱منزل
از بست تا سروان ۲ مرحله از پنجوای تا کهک ۱ فرسخ
از سروان تاتل زمینداور ۱ مرحله از تل تا در غش ۱مرحله
از تل تا بغنین ۱ روز از بغنین تا بشلنگ جنوبی بغنین ۱ مرحله ۱
جغرافیانویسان عربی فواصل و منازل راههای خراسان را تا بامیان و غزنه طوریکه در سطور سابق ذکر رفت اورده اند . چون کابل ولایات شرقی افغانستان تا مجاری سند در اوایل عصر عباسی رسما داخل سرزمین خلافت نبود، بنابرین جغرافیانویسان عرب که مأخذ معلومات ایشان منابع رسمی خلافت بغداد بوده ، از تفصیل برید و راههای ولایات شرقی خاموش اند، و ما این مطالب را برای تتمیم مباحث از توضیحات البیرونی می اوریم :
از لوهارو (لاهور۹ تا نهر جند راهه ۱۲ فرسخ (هر فرسخ ۴ میل)=۴۸ میل.
از جند راهه تا جیلم ۸ فرسخ =۳۲ میل از جیلم تا ویهند پایتخت گند هارا (قند هار ) بر کنار غربی دریای سند ۲۰ فرسخ = ۸۰ میل ازویهند تا پرشاور (پشاور) ۲۴ فرسخ = ۹۶ میل از پر شاور تا دنبور (جلال آباد وادینه پور بابر) ۱۵ فرسخ = ۶۰میل از دنبور تا کابل ۱۲ فرسخ =۴۸ میل. از کابل تا غزنه ۱۷ فرسخ۶۸ میل . ۲
۱اصطخری۲۵۲
۲کتاب الهند ۱۶۵