نقشه و میثاق شیر دل خان

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

پسران مرحوم سردار پاینده خان  که در جریان وقایع تاریخی بیشتر به صفت برادران بارکزائی شهرت دارند بعد از قتل پدر و بخصوص بعد از  کشته شدن برادر بزرگ و نامی شان وزیر فتح خان در طی دوره ئی که با سدوزائی ها : شاه محمود و کامران و شاه شجاع در کابل و قندهار و هرات  مجادله داشتند به تدریج رقبای خانوادگی خود را از بین بردند تا اینکه نفوذ آنها تنها در باقی ماند و سایر نقاط کشور از قندهار گرفته تا پشاور و کشمیر تحت نفوذ  بارکزائی ها در آمد . در دوره ئی که اقتدار بطور غیر محسوس از خانواده ئی به خانواده ئی انتقال میافت برادران بارکزائی عموما در اطراف سه نقطه اساس مملکت یعنی قندهار ، کابل و پشاور مجتمع شده رفتند و هر دسته پیرامون شهری بقای تمرکز فعالیت و حکمرانی را گذاشت و این روش طوری مداومت پیدا کرد که جمعی به حیث برادران قندهاری و دسته ئی به صفت بردران پشاوری هم شهرت پیدا کردند و کابل نقطه وسطی میان این دوجا مطمح نظر عده دیگر یا بهتر تر بگویم نقطه آمال و اتکاه دو نفر از متشبث ترین آنها یعنی سردار دوست محمد خان و سردار محمد عظیم خان قرار گرفت چنانچه رقابت و اقدامات متقابله این دو سردار با افتدار در ماحول کابل تحت عناوین مختلف در همین سلسله مقالات شرح یافته است .

بعد از وفات قبل از وقت وغیر مترقبه سردار محمد عظیم خان تصور میشد که موضوع رقابت دو سردار بسهولت وخود بخود به مفاد دیگری منتهی خواهد شد و مردم از گیر و گرفت و تشکیل جنبه و پره و مضار آن که طبعا زاده چنین اوضاع بود آسوده خواهند شد ولی متأسفانه کار به این آسانی ها حل نشد و وفات سردار محمد عظیم خان بحرانی در دستگاه سرداری کابل تولید کرد که اوضاع مغشوش را مغشوشتر ساخت و احراز قدرت و ثروت عظیم که هر دو در میان دیوارهای کابل تمرکز یافته بود و سردار حبیب الله خان و ایوب شاه پسر و شاه انتخابی سردار محمد عظیم خان بدان بازی میکردند جارو و جنجال دیگری بمیان آورد که برادران قندهاری بدان بیدخل مانده نتوانستند در این فرصت سبک ها که بعد از فتح (مچینا ) قوای سردار محمد عظیم خان را شکست داده بودند پشاور را تحت نفوذ خویش در آوردند معذالک به اعطای آن بصورت جاگیر به سردار یار محمدخان و سردار سلطان محمد خان تن در دادند و ایشان به اجرای حکومت درین شهر ادامه دادند . در قندهار سردار پردل خان و شیر دل خان و ساتر برادران قندهاری تمرکز داشتند و میخواستند مقاومت سدوزائی را در هرات هم خاتمه بدهد ولی موفق نشدند .

بدین ترتیب در حالیکه اوضاع عمومی اداری بدین منوال بود قراریکه بالا ذکر شد سردار حبیب الله خان وایوب شاه یکی بصفت پسر و دیگری بصفت شاه منتخبة سردار محمد عظیم خان هر دو خودرا در احراز مقام سرداری کابل و تصاحب تخت آن ذیحق میدانستند بهم در آویختند . طبعاً در چنین فرصت نازک همه سرداران قندهاری و پشاوری مترصد اوضاع و جریانات بودند تا اینکه پر دل خان به اشاره یا بدون اشاره حبیب الله خان خود را به کابل رسانید . با اینکه در نتیجه تصادم شاه ایوب مخلوع و شهزاده اسماعیل پسرش مقتول شد و دودمان سدوزائی در کابل خاتمه پذیرفت و حبیب الله خان بلا رقیب سردار کابل گردید معذالک کارها اساسی ویکسره فیصله نشد بلکه در یک موقع حساسی که هرات و قندهار و کابل و  پشاور با هم تماس اداری و هم آهنگی نداشتند دامنه تشتت وملوک الطوایفی در نفس قرن ۱۹ بیشتر انبساط یافت پردل خان سهمی از ارث مرحوم سردار محمد عظیم خان گرفت و برادر زاده اش حبیب الله خان را به سرداری کابل گذاشت و خود راه قندهار پیش گرفت . سردار کابل با پول سرشار داد عیاشی داد ولی روزگار او را آسوده نگذاشت و سردار دوست محمد خان آنکه با پدرش بر سر کابل جنگها کرده بود چون رقیب که مقتدر قد بلند کرد . این دو رقیب کاکا و برادر زاده بارها کمر به قتل یکدیگر بستند، بارها در میدان کارزار با هم مقابل شدند تا اینکه در اثر طرفداری بعضی از بزرگان چون نواب جبار خان و نایب امین الله خان لوگری پله سردار دوست محمدخان چربی کرد ولی درست در موقعی که غالب قطعی معلوم میشد به درخواست حبیب الله خان و برادرش محمد اکرم خان سردار دیگر قندهاری شیردل خان وارد صحنه کابل گردید .

شیر دل خان با تصمیمات جدی تر آمده بود و از وضع و حرکات واقدامات اوچنین معلوم میشد که نقشه های پیش خود دارد و میخواهد با تعمیل آن خواهشات هر دو جانب متخاصم و رقیب را خنثی سازد و حکومت کابل را در دست خود بگیرد واقعاً در موقعیکه اوضاع کابل و کل مملکت آشفته بود نظریات شیر دل خان به نفع کشور و به سود سرداران تمام میشد زیرا او میخواست دست هر دو رقیب از کابل کوتاه شود و برای همه سرداران جا گیر و حوزه های حکومتی معین گردد و شیرازۀ امور هم بسته شود و هم در مقابل تهدیدات خارجی کاری نتوانند . بهر حال اقدام آخر شیر دل خان چنین بود که سر دار حبیب الله خان و دوست محمد خان هر دو را در بالا حصار مجبوس ساخت و بعد اولی را به لوگر تبعید نمود و دومی را با اعطای یک لک روپیه از میراث سردار عظیم خان وتفویض حکومت کهستان وغزنی و میدان خوشنود ساخت ولی با وصف این همه باز حل امور بوجه رضائیت بخش صورت نگرفت و میان او و سردار دوست محمد خان مدتی در پیرامون بالاحصار و شاه شهید و بنی نیزار و تپه مرنجان جنگ شد و در حالیکه صفوف طرفداران طرفین در میدان مشغول زد و خورد بودند برادران در خیمه نواب محمد زمان خان جمع شده و بعد از مذاکرات طولانی فیصله امور را به نواب صمد خان محول نمودن  و بعد از یک سلسله گفت و شنید سردار شیر دل خان به  ریاست برادران بارکزائى پذیرفته شد و برای برادران و دسته های خصوصی آنها حوزه های نفوذ و جاگیر به اساس ذیل تعین گردید :

چون پشاور و توابع آن برای پنج نفر از برادارن یعنی : یار محمد خان ، سلطان محمد خان ، عطا محمد خان ، سعید محمد خان ، پیر محمد خان کفایت میکرد چنین فیصله شد که سه نفر اخیر الذکر از حکومت شهر مذکور و توابع آن مستفید شوند و دو نفر سردار اول الذکر بکابل منتقل شوند . علاقه بین کهستان و غزنی به سردار دوست محمد خان و برادر عینی او سردار امیر محمد خان سپرده شد به نحوی اولی حاکم کهستان و دومی حاکم غزنی باشد . نواب جبارخان بحکومت لغمان و نواب اسد خان به حکومت حصۀ باقی ماندۀ دیره جات تعین گردیدند شیر دل خان و برادران عینی اش پردل خان ، کهندل خان ، مهر دل خان بحکومت قندهار و برادر پنجم ایشان رحمدل خان بحکومت سند نامزد گردید . نواب زمان خان پسر نواب صمد خان بحکومت جلال آباد و بالا خره حبیب الله خان پسر سردار محمد عظیم خان آنکه از طالع نا ساز و بی کفایتی او این همه غوغا برخاسته بود به حکومت لوگر تعین شد. سردار شیر دل خان بعد از طرح این نقشه و عقد میثاقی که باید آنرا میثاق شیر دل خان خواند بقندهار مراجعت کرد و در ماه محرم سال ١٢٤٢ (١٨٢٦) وفات نمود وفات او و وفات بعضی از سرداران دیگر چون سردار یار محمد خان و سردار رحمدل خان و پاره قضایای دیگر ایجاب نمود که در ١٢٤٢ هجری قمری میثاق دیگری بمیان آید.