پاسخ دوستی که از شاعر پرسیده بود در چه حالست
از کتاب: سرود خون
از من آوارده پرسیدی که من در چیستم
زین ناموجه روز ها بگریستم
حسرتم داغم غمم خون و سرشک و ماتمم
غیر ازین نامی نمی یابم که گویم کیستم
کشورم در اشک و خون من لاف هستی ای دریغ
دوستان من نیستم من نیستم من نیستم
سنگر مردان صلای عام داده لیک من
زیر تیغ اجنبی تا چند باید ایستم