32

در بیان گرفتار شدن وزیر فتح خان بدست شاهزاده کامران

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان گرفتار شدن وزیر فتح خان بدست شاهزاده کامران و کشیدن چشم وزیر مذکور و فرار شدن برادران [وزیر مذکور]


نوک نشتر قلم تیز رقم، چنین رگ زن چشم مدعا میشود: که بعد از چند روز شاهزاده کامران، در باغ شاهی که بیرون قلعۀ هرات است، اساس جشن و بزم آرائی برپای نمود، لولیان گلرخان بعد زیبائی و رعنائی دران مجلس حاضر آمدن ، و نوازندگان ساز عیش و عشرت موجودشدند، و مجمعه های کباب و شیشۀ پر شراب مهیا نمودند، و بازار تماشای ناچ (۱) سر گرم گردید. 

بعد حکم بر احضار وزیر و برادرانش داده، اشرف الوزراء معۀ برادران هر یک سردار پردل خان و سردار کهندل خان، بموجب حکم شاهزاده کامران، در باغ آمده، بی پروا قدم نهاد مجلس جشن و محو تماشای ناچ لولیان پری وشان خوش خوان شدند، و از بس باده خواری طافح (۲) گردیده، چنانچه طائر هوش وزیر مذکور، از آشیانۀ دماغ پریده، مست و مدهوش دران مجلس افتاده. 

شاهزاده کامران اگر چه پیشتر ساز گرفتاری وزیر ممدوح.

--------------------------------------------------------------------------- 

(۱)ناچ= رقص                       (۲)طافح=بکسرۀ فا، بدست.

با حریفان هم راز، کوک ساخته بود، و در وقت بیهوشی وزیر مذکور، حریفان بزم نشینان، بموجب اشار شاهزاده کامران از جای جسته، وزیر[مذکور] را گرفته، دست و پای وزیر، بکمند[قهر] بسته، بعد بصد گونه نوک نشتر، می بصارتش از ساغر دیده اش بر خاک (۱)  ریختند. سردار پردل خان را باینهمه پردلی در حبس بردند، و سردار کهندل خان از روی کوه دلی از مجلس دارگیر برامده، روی در فرار نهاد، و سردار شیردل خان که در خیام های خود با لشکر فروکش بود، از شعله افروزی این واقعه هایله یکبارگی در لشکرش شرارۀ تفرقه (۲) افتاده، لیکن از شیر دلی مستعد محاربه گردیده، و با عملۀ جوانان پهلوان خود، حملات دلیرانۀ بسیار نموده، لیکن صورت تفریق لشکر خود دیده، پای استقرار در میدان رزم نگرفتهف طوعا و کرها عنان تاب گردیده، تاب مقاومت نگرفته و روی فرار بجانب قلعۀ گرش (۳) ملک خود نهاد. 

شاهزاده کامران، بعد کوری وزیر مذکور، و گرفتاری پر دل خان، شادان و فرحان از باغ برآمده، داخل اندرون قلعۀ هرات شده، بر تخت سلطنت هرات جلوس فرمای، و منادی دور دور حکمرانی و جلوس سلطنت خود در شهر هرات کنانید. و به دلاسای امن 

------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: برخاک بی بصارتش ریختند(۲) الف: شرارۀ افراتفری 

(۳) گرش= به سکون اول و کسرۀ ثانی صورت ملفوظ گرشک است، که قلعۀ ایست بر کنار هلمند در حدود ۲۴ میلی غرب قندهار و مسکن اقوام بارکزئی است.

و امان رعایای ساکنین هرات، از خاص و عام پرداخت، چون نوعیکه اشرف الوزراء و زیر فتح خان، طایر وجود حاجی فیروز الدین شاه، بدام حیله وری صید مدعای خود نموده بود، خودهم انتقام شاهزاده کامرام گردیده، از انجا که دنیا، دار مکافات است، و شحنۀ قضا و قدر را تیغ انتقام در دست و بر چهار سوق بازار مکافات، منتظر (۱) ایستاده [ که کرد و نیافت] 

بر طبق مضمون بیت :

جهان دار مکافاتست، دارد طبع آئینه 

بهر رنگی که گردی، صورت خود را چنان بینی.

-----------------------------------------------------------------

(۱)الف:انتظار ایستاده .