شخصیت علمی و ادبی بابر
شخصیت جنگی و پیروز مند بابر در وقایع زندگانی او از شاهي اند جان تا شاهنشاهی هند آشکار است ولی وی جنبۀ علمی و ادبی هم داشت و در عین زمان یک نفر نویسنده و شاعر و مولف هم بود که ما در سطور آینده تا لیفات او را تا جاییکه معلوم است معرفی میکنیم:
قبل از همه نظر یک شخص معاصر وخاله زاده او میرزا حیدر دو غلات حکمران کاشغر و کشمیر را در بارۀ شخصیت بابر میآوریم که او را بالفاظ مختصر چنین می ستاید:
"پادشاهی بود به انواع فضایل آراسته به خصایل حمیده پیرا سـتـه. ازین همه خصلت، شجاعت و مروت او غالب بود. در شعر ترکی بعد از میر علی شیر کس مقدار او نگفته دیوانی دارد ترکی در غایت عذوبت و مبین نام نظمی ساخته در فقه بغایت رساله مفید است و مقبول خلايق وعروض ترکی نوشته که پیش ازوی کسی عروض ترکی را بآن لطافت ننوشته ورسالۀ والديه حضرت ایشان (مراد خواجه عبیدالله احراراست) نظم کرده وقایعی که نام تا ریخ تزک (دارد) در غایت سلاست وروانی و عبارت پاکیزه منقح قريب الفهم... وموسيقى وغيره.
بفضایل او پیش از وی در دودمان او غالباً کس نگذشته است و واقعات غریبه و جنگ های عجیبه دست داده که بتحقیق از ابنای او کس را دست نداده ...
دربارۀ شخصیت بابر وصفات او نظر مؤرخ دربار اکبر ابو الفضل علامی نیز خواند نیست، که در شناسایی او باما کمک میکند ، وی اصول شخصیت او را در هشت سخن می گنجاند که اصول جهانبانی او بود:
(۱) بخت بلند (که ظاهراً نتیجۀ صفات دیگر او باشد)
(۲) همت ارجمند
(۳) قدرت کشور کشایی
(۴) ملک داری (استعداد ادارۀ و مملکت داری )
(۵) کوشش در معموری بلاد.
(۶) صرف همت برفاهيت عباد ( تظاهر بدین صفت جز وسیاستمداری آن وقت بود )
(۷) خوش دل ساختن سپاهی.
(۸) ضبط ایشان از تباهی.
در تحلیل شخصیت ادبی بابر قوۀ خطابه ونطاقی او نیز در خور یاد آوریست و او در مجامع ومعارک براى تهييج وتنبيه یاران ورجال خودگاهی سخنانی میگفت که مؤثر واقع میگشت
در جنگ با رانا سانگا بعد از فتح دهلی بین لشکریان ویاران بابر و هن و تزلزلی پدید آمد، زیرا لشکریان بابر به هر طرف برای فتح بلاد رفته بودند ، و رانا هم به فاصله دوسه کروهی قرارگاه بابر رسیده بود. وی امرای دربار واهل اعتبار وحتى آحاد الناس ر ا به کنگاش خواست. رای اکثر مردم بران رفت که بابر با سپاه خود به پنجاب عقب نشیند ولی بابر بعد از شنیدن سخنان هر کس تأمل نموده و چنین تقریر کرد:
"پادشاهان اسلام که در اطرف و اکناف عالم اندچه گویند ؟ و مارا به چه زبان یاد کنند ؟ قطع نظر از گفت گوی وطن و ملامت اهل دنيا ، فردا در عرصه قیامت ، به شفیع روز محشر ، چه عذر توانم گفت ؟ که اینچنین
مملکتی از دست پادشاه اسلام جدا کرده ، وخلق كثير يرا كه شريک ملت ما بودند بقتل رسانیده، خود را صاحب تعهد ولایت ساخته باشم، و امروز از پیش این چنین کافری غزا ناکرده، اقل مرتبه عذر شرعی بدست نیاورده ، راه بازگشت بجویم، تا از دست این کفار بر خلق این دیار چه رسد ؟ هيهات ! وقت آنست که دل بر شهادت باید نهاد ونداى ا لجهاد در داد:
چو جان آخر از تن ضرورت رود
همان به که یاری بعزت رود
انجام گیتی همین است و بس
که نامی به نیکی بماند زپس
این سخنرانی جدی و هیجان انگیز بابر اثر کرد و بقول نظام الدین احمد هروی از تأثیر اینحرف جانسوز ، آتش در نهاد همه افتاد ، همه زبان به سمعنا و اطعنا گشوده، گفتند: ای قبله مراد ! هر چه فرمایی ! فرمان ترا مطیع و منقاديم ."