الثالث الب ارسلان غازی
بن داود جغربیگ ( ۴ ) ، بعد از داود بتخت خراسان بنشست در شهور سنه احدی و خمسین و اربعمائه، و ممالک خراسان و عجم و عراق و خوارزم و طبرستان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)اصل: اما الملک اولملک : پ : مانند متن . ترجمه راورتی : یا فتح یا مرگ . ( ۲ ) اصل: بحدود طالقان و انقان راورتی : بحدود ایقان . پ : بحدود طالقان با تفاق توقف . اخبار الدوله وراوندی: داندانقان ، بین مرو و سرخس البیرونی و حدودالعالم داندانقان را شهری از خراسان دانند .( ۳ ) این کلمه را بکاف پارسی و عربی هر دو میتوان خواند ، راورتی ، بکاف پارسی ترجمه کرده ( ۴ ) اصل وپ : طغرلبک بن داود . راورتی وغیره : مانند متن
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۲ )
و کرمان و فارس و سیستان در ضبط آورد، و لشکر بطرف ترکستان و توران برد و ملوک ترکستان و امراء افراسیابی او را منقاد گشتند ( و کثرت حشم و آلت و عدت و سلطنت او بدان جائی کشید که و هم مهندس ) ( ۱ ) از حدو احصاء آن در ورطۀ عجز بماند ، چنانچه بعد از فوت او شاعری در مرثیه او میگوید ، غالب ظن آنست که حکیم سنائی ( ۲ ) را ست ، بیت:
سر الب ارسلان دیدی ز رفعت رفته بر کیوان
بمرو آ ، تا بخاک اندر، تن الب ارسلان بینی!
نه او را بر کمر کوکب، نه مه رویان با غبغب
نه اندر زیر ران مرکب، نه دردستش عنان بینی
چون سلطان الب ارسلان بر تخت بنشست،رسولان حضرت غزنین فرستاد و با سلطان ابراهیم علیه الرحمه مودت مستحکم گردانید، و پیرامن ممالک غزنین نگشت ( ۳ ) ، و بغزو ترکستان و روم ( و ) ضبط ممالک حجاز و مصر مشغول شد و خدمت حضرت دارالخلافت را از صمیم اعتقاد صافی ، در آغازید ، و به تشریف دارالخلافت بکرات مشرف شد، و شحنگی بغداد او را میسر گشت . کاتب و مولف این طبقات منهاج سراج جوزجانی عصمه الله من الزلل و التوانی چنین میگوید : که من در شهور سنه ثلث عشر و ستمائه بحضرت سجستان بودم ، در ان حضرت امامی بود، که استاد علماء عقل و نقل بود، مرجع فضلاء عصر ، او را امام رشید الدین عبدالمجید گفتندی از وی سماع کردم : که ذکی بزرگی الب ارسلان میفرمود ، که الب ارسلان در شهور سنه ثلث یا سنه اربع و خمسین و اربعمائه ( به ) عزیمت ضبط ممالک ترکستان بود، چون بحدود کاشغر و بلاساغون ( ۴ ) رسید، مخبران در عقب برسیدند و خبر دادند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ۱ ) سطر بینقوسین در اصل نبود، از ترجمه راورتی و پ گرفته شد. ( ۲ ) اصل و پ ثنایی . از این دو بیت تنها بیت اول در دیوان سنائی ( طبع مظاهر مصفا، تهران سنه ۱۳۳۶ ش ) چنین طبع نیست . ... رفته بر گردون بمرو آتا کنون در گل تن الخ .... ( ص۳۶۰ ) اما بیت دوم در ین طبع نیست . ( ۳ ) اصل: بگشت . راورتی و پ : بگشت . ( ۴ ) اصل: بلاساعون یا بلادساغون . که صحیح آن بلاساغون است و شهر بزرگی بود در ثغور ترک و ماورای سحون نزدیک کاشغر ( معجم ۲۵۸ – ج ۲ ) این نام را کاتبان مانند سایر اسمای بلاد ، جهلا مسخ کرده اند.
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۳ )
که امیرالمومنین القایم بالله را حادثه صعب افتاد، و میان او ( و ) لشکر نصاری روم مصافی بود مصافی بود، و هزیمت بر لشکر اسلام افتاد، و امیر المومنین گرفتار آمد و او را به قلعۀ مقید و محبوس کردند ، که در اعلی جبال بلاد انبار ( ۱ ) و جزیره است از نواحی سرحد روم ، و آن قلعه بر کوهی شامخ است بر شط آب فرات ( ۲). )
الب ارسلان رحمه الله ، با صد هزار سوار جرار تیغ زن انصراف نمود بر سبیل تعجیل، برای استخلاص امیرالمومنین، و انتقام لشکر اسلام و در قطع منازل سرعت بحدی فرمود ، چنانچه در شانزده روز یا هفده روز و الله اعلم بالحقیقه ، از بلا ساغون ( ۳ ) بپای آن قلعه که بر شط فرات بود رسید، و بطریقی که دست داد ، صاحب آن قلعه که با سلام دعوت کرد و به تشریف مسلمانی او را مشرف گردانید ، و امیر المومنین را از ان قید خلاص داد بعون الله تعالی ، و بخدمت رکاب با عظمت خلافت به حدود دارالملک امیرالمومنین آمد و اجازت مراجعت خواست. چون اجازت یافت در وقت و داع پیاده شد و لب سلطنت خود را به تقبیل سم مرکب امیرالمومنین مشرف گردانید و ببوسید، و در ین مدت، با چنین خدمتی از حضرت دارالخلافت همین قدر نوازش یافت، که امیرالمومنین القایم بالله بر لفظ راند : نتلت العباد و خربت البلاد فی تخلیصی ( ۴ ). ناظران بنظر تامل شافی نگاه کنند در خدمت سلطان الب ارسلان غازی و در علوهمت امیرالمومنین ، که هر یک از ان در مدارج تا چه ( حد ست ) ؟ ( ۵ ) سلطان الب ارسلان چهارده سال ملک راند ، در شهور سنه احدی و خمسین و ستین و اربع مائه شهادت یافت . ملک تعالی ارواح مطهر ایشانرا در فرایس جنان بکرامت محدود و مخصوص گرداناد.
______________________________________________________________________
(۱) اصل. ابیار . راورتی : انبار . و این انبار یکی از تهر های معروف جزیره بود، اما ابیار بقول یا قوت نام قریه یی بود بین مصر واسکندریه ( معجم ۱ : ۱۰۰ ) . ( ۲ ) اصل: فراط . ( ۳ ) اصل: بلاد ساغون . ( ۴ ) اصل: قتل العباد و خربه البلاد فی تخلیصی . پ : مانند متن . راورتی چنین ترجمه در اصل نیست و جمله مقطوع است. در ( پ ) چنین است : تا چه حدت
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۴ )
و پادشاه اسلام ناصر الدنیا و الدین را بر سریر جهانداری و مسند شهر یاری. باقی داراد . و السلام و الله اعلم بالصواب.