لودیان ملتان (حدود ٣٧۰- ۴۰۱هجری)
در حدود (٣۶۶ه- ٩٧۶ع) سبکتگین در غزنه اقتداری بدست آورد و حکمداران سامانی ضعیف گشتند. بنابران بلاد افغانستان از تخارستان و بلخ تا گوزگانان و هرات و سیستان و بست و کابل تا گردیز مربوط به پایتخت غزنه گشتند (٣۶٨ه- ٩٧٨ع) درینوقت قسمت های شرقی افغانستان تا ماورای سند و ملتان به دودمان معروف لودیان ملتان تعلق داشت و از لاهور تا خیبر جیه پاله کابلشاه حکم میراند. چون سبکتگین بر کابل و ننگرهار تاخت آورد، جیه پاله پیش آمد و در حدود غزنه با او جنگ کرد و شکست خورد، و بعد از دادن خسارۀ جنگی به لاهور بازگشت، و راجهای قنوچ، دهلی، اجمیر، کالنجر را هم با خود همراه ساخته با یک لک سوار جرار از خیبر گذشته و به لغمان کنار دریای کابل رسید، سبکتگین با او پیکار کرد، و هزاران نفر شانرا بکشت و عقب راند، و تا دریای سند تعقیب کرد، و یک نفر امیر خود را با دو هزار سوار در پشاور گذاشته بغزنه آمد (٣٨۱ه- ٩٩۱ع) درینوقت ملتان بدست شیخ حمید لودی بود که طایفۀ معروفیست از افغانان. و این لودیان چون اقتدار روز افزون سبکتگین را دیدند با او صلح کردند، و چون جیه پاله شکست خورد، شیخ حمید در ملتان برحال خود ماند، و با سبکتگین معاهده بست (٣٨٢هجری) و برادر زاده اش شیخ رضی بقول احمد لودی در اخباراللودی از شعرای زبان پښتو بود که در عصر حمید لودی به کوهسار افغانان (کوه سلیمان) تبلیغ اسلام میکرد، و ازین بر می آید که بعضی افغانان بین مجرای سند و غزنی تا این اوقات دین اسلام را قبول نکرده بودند.
چنانچه بسال (٣٧٢هجری) نویسندۀ جغرافیای حدودالعالم، شهر قندهار (کناراندس) را جای برهمنان و بتان و لغمان را جای بتکده ها و بنیهار (بنیر) را جای افغانان و هندوان بت پرست میداند، در حالیکه در همین وقت بست و غور و رخد شهر های اسلامی بودند. و کابل شهری بود که نصف آن مسلمان و نصف مردم هندو مذهب بودند. از وفات شیخ حمید خبری در تاریخ وارد نیست و همین قدر پدید می آید که اقتدار او در ملتان تا کنار های سند و کوه سلیمان محصور بود و لاهور تا تکسیلا و ویهند و قندهار (کنار دریای سند) به جیه پاله تعلق داشت، ولی محمود بسال (٣٩٢ه- ۱۰۰۱ع) ویهند را گشوده و بسال (٣٩۶ه- ۱۰۰۵ع) چون بر ملتان حمله نخستین کرد، حکمران ملتان ابوالفتوح داود بن نصر بود، پس پدید می آید که نصر بن شیخ حمید حکمران دوم لودیان در حدود (٣٩۰ه- ٩٩٩ع) حکم رانده بود، و وی بعد از حمید جانشین او گردیده و در رقابت سیاسی خاندان لودیان با غزنویان از طرف سلطان محمود به سوء عقیدت و گرویدن به کیش ملاحدۀ اسمعیلی متهم شده بود. ولی از مآخذ بومی پښتو مانند پټه خزانه و شعر پشتوی او پدید می آید که این اتهام غلط بود و وی ملحد بی دین نبود.
ابوالفتوح داود بعد از نصر بتخت ملتان رسید، و بسال (٣٩۵ه- ۱۰۰۴ع) که سلطان محمود بر حکمران بهاتیه (بجی راؤ) تاخت، داؤد اعتنائی نشان نداد و بنابرین بسال دیگر محمود با لشکر تازه دم از راه ننگرهار گذشته بعد از شکست دادن به راجه اننده پاله در پشاور به ملتان رسید، و بعد از محاصرۀ هفت روزه داؤد لودی سالانه دو لک و بقولی هم دو کرور درهم خراج قبول کرده و بیست هزار درهم غرامت داد، و معاهدۀ صلح با محمود ببست و تا سال (۴۰۱ه- ۱۰۱۰ع) بر ملتان و حصص شرقی افغانستان حکم راند، تا که در همین سال محمود بر ملتان تاخته و او را بگرفت و در قلعۀ غورک (شمال قندهار) زندانی ساخت و در همانجا از جهان رفت. با استیصال داؤد اگرچه دودمان لودیان قدیم از بین رفت، ولی اعقاب داؤد بعد ازین هم در ملتان بودند، چنانچه بقول فخر مدبر، شیخ پسر داؤد بعد از مرگ سلطان مسعود در ملتان شورش کرد و لشکری از طرف سلطان مودود به سپه سالاری احمد محمد حاجب بزرگ و فقیه سلیطی بسر کوبی او گماشته شد، چون لشکر به قلعه و ایوه رسید، شیخ مذکور با همراهان خود به منصوره رفت و لشکریان غزنه ملتانرا بگرفتند، و این آخرین ذکریست از بقایای دودمان لودی در ملتان.
این خاندان ممثل اولین ثقافت اسلامی و افغانی در هند است و دو نفر شیخ رضی برادر زادۀ حمید و نصر بن حمید شعرای زبان پښتو اند، و پټه خزانه تذکرة شعرای پشتو اشعار آنها را با احوال شان بحوالۀ اعلام اللوذعی فی اخبار اللودی تالیف شیخ احمد بن سعید اللودی (۶٨۶ه- ۱٢٨٧ع) آورده است و فرشته نیز افغانیت آنها را نوشته است. و ما می بینیم که لودیان باز در سال (٨۵۵هجری) بقیادت بهلول لودی در هند خاندان دوم سلطنت را تشکیل کرده و مدت یکصد سال حکم رانده اند(٩٣٢هجری) ولی خاندان اول بتاریخ افغانستان ربط دارد، و خاندان بهلوی در هند سلطنت کرده اند.
۱ - شیخ احمد لودی (حدود ٣٧۰هجری) ٢ - شیخ رضی برادر زادۀ حمید (حدود ٣٨۰هجری) ٣ - نصر بن حمید (حدود ٣٩۰هجری) ۴ - ابوالفتوح داؤد بن نصر (٣٩۵- ۴۰۱هجری) ۵ - شیخ ....بن داؤد (حدود ۴٣٢هجری)