نوای طاهره

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

گر بتو افتدم نظر چهره به چره روبرو

شرح دهم غم ترا نکته به نکته موبمو

از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام

خانه بخانه دربدر کوچه بکوچه کوبکو

می رود از فراق تو خون دل از دود دیده ام

دجله بد جله یم به یم چشمه به چشمه بجوبجو

مهر ترا دل حزین بافته بر قماش جان

رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو

در دل خویش طاهره گشت و ندید جز ترا

صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو بتو

سوز و ساز عاشقان درد مند

شوره های تازه در جانم فکند

مشکلات کهنه سر بیرون زدند

باز براندیشه ام شبخون زدند

قلزم فکرم سراپا اضطراب

سالحلش از زور طوفانی خراب

گفت رومی وقت را از کف مده

ای که میخواهی گشود هر گره

چند در افکار خود باشی اسیر

این قیامت را برون ریز از ضمیر