اتحادیۀ سبز
(برای اروپا دعا کنیم!)
با آغاز تراژیدی افغان ها(هفت ثور) سیل مهاجرت های مردم ما به سراسر جهان، آغاز شد. انگیزه های گوناگون، توده های افغان را ناگزیر می کردند وطن آبایی و تاریخی خویش را ترک کنند.
هرچند جهان ما بزرگ است، اما خفقان رژیم ها و تنگنای کشور هایی که جهان دوم و جهان سوم اند، جای زیاد نمی گذارند تا فارغ از دغدغه هایی که انسان را ناگزیر می کنند کشورش را ترک کند، زنده گی کرد.
درست است که جهان پس از جنگ سرد، چند قطبی شده، اما قطب هایی که ایجاد شده اند، همه واجد شرایط زنده گی دلخواه نیستند. در این چند قطبی شدن، بیشتر توازن نظامی به چشم می خورد.
افغان ها هریک به فراخور حال، هجرت کرده اند. کثرت هجرت آنان در پیرامون(کشور های همسایه) از نزدیک ترین جا هایی حکایت می کند که می توانستند حداقل از آتش جنگ هایی فرار کنند که در خانه های شان در دو طرف جبهه، به نام دولتی و ضد دولتی، تلف می شدند.
اما اشتراکات، توجیهات نزدیک ترین هجرت ها نماندند. خیلی دورتر از افغانستان، در یک قاره ی سبز که پس از جنگ دوم جهانی، اصلی ترین مرکز ارجگذاری به انسانیت است، هزاران هموطن ما خیلی بهتر از کشور هایی زنده گی می کنند که در رشته های قوم، زبان و دین با آن ها مرتبط اند.
یک سخن خانم انگلا مرکل، چه قدر پُر معناست که گفته بود «بگذار نسل های آینده، داوری کنند که آنان(مهاجران) به جای کشور های نزدیک به آنان(حوزه ی اشتراکات قومی، زبانی و دینی) به آلمان آمده اند.»
قاره ی سبز، انسانی ترین سرزمین روی دنیاست. مردم ما خیلی بهتر از زنده گی در حوزه های اشتراکات قومی، زبانی و دینی، در اروپا زنده گی کرده اند/ می کنند. آن چه در سرزمین سبز واقع شده، نفس واقعیتی ست که به نام حرمت انسان، والاتر از تابو هایی ایده می سازد که ما در دایره ی دین، می شناختیم.
هزاران هموطن ما با نسل های نو در قاره ی سبز، به آرمان هایی رسیدند که تصور آن ها فقط در افغانستان قبل از هفت ثور، متصور بود. ارزش های انسانی نهادینه در اروپا، مهمتر از آن است که بتوان زود بیان کرد.
ما مدیون قاره ی سبز استیم؛ زیرا بسیاری از نزدیکان ما در آن جا، خیلی بهتر از سایر دنیا، زنده گی می کنند. آرامش های انسانی اروپا، حتی روی افکاری اثر گذاشته اند تا افغان های ما در فراسوی آن قاره نیز یاد بگیرند زنده گی اروپایی/ غربی، در فرهنگ سازی های انسانی، می تواند الگو باشد تا در دایره ی آن، تجربیات سیاسی خوب، فرامرزی شوند.
اما طی یک سال بحران کرونا/ کوید 19، قاره ی سبز در غم انگیزترین سال هایی که بیشتر پس از جنگ دوم جهانی به یاد دارد، انسان هایی را از دست می دهد که با ارجگذار های انسانی، ایده ها ساخته بودند تا هزاران افغان ما نیز به آرامی و با عزت در اروپا، زنده گی کنند.
بحران تلفات انسانی در انگلستان، آلمان، اسپانیا و ایتالیا، به نام کرامت انسانی، ما را نیز مشوش می سازد. می پذیریم که فاصله ی ما از قاره ی سبز زیاد است، اما افغان هایی که با گرایش های انسانی اروپاییان، آرام زنده گی می کنند، می توانند وصل هایی باشند تا به دلیل آنان نیز برای مردم اروپا، دعا کنیم.
ما در قسمت اهدای نیایش، در فرامرزی هایی هم رفته ایم که در بسامد آن، اگر قربانی تندروی ها و افراطیت دینی شده ایم، فرهنگ هایی در کار بوده اند که انحصار دعا را نیز طلب می کردند.
پذیرفته یا نپذفته، در حالی که از دارایی های اندک ما ناممکن است در قسمت مردمان خوب قاره ی سبز، عطا کنیم، اما در فرهنگ نیایش، به یاد مردمی که به مردم ما جا، پناه و حیثیت داده اند/ می دهند، با فراخ خاطر دعا کنیم.
اروپای سبز در روز های دشوار، به سر می برد. سرنوشت ما نیز در رابطه ی ما با افغان هایی که در آن جا با حیثیت و عزت، زنده گی می کنند، گره خورده است. مردم قاره ی سبز، حق دارند به احترام آنان در قلب های افغان های باوجدان که در مساله ی کرامت انسانی، مرز های قومی، زبانی و دینی را به رسمیت نمی شناسند، جا داشته باشند.
شاید شرکای خوب سیاسی، تجاری، اقتصادی و تکنالوژی مردم قاره ی سبز نباشیم، اما مردم ما در چهل سال جنگ، بیش از همه معانی غم ها، رنج ها و اندوه ها را می دانند.
مردم ما شریکان بی آلایش تمام مردم رنج دیده ی جهان استند. ما که در چهل سال اخیر از آرامش های زنده گی خوب، ساقط شده ایم، اما احساس داریم که اگر دست ما در کمک کوتاه باشد، در دعا بلند است.
حداقل به حرمت انسانیت، برای مردمی دعا کنیم که در قاره ی سبز، واقعی ترین خانه های دوم ما را اعمار کرده اند و در لوحه های آن ها نوشته اند :«به نام انسانیت!» امیدوارم «اتحادیه ی سبز»، خیلی زود از آفت کرونا، رهایی یابد. آمین!