مرامهای مشروطیت دوم
روشنفکران افغان در مشروطیت دوم عیناً همان ده مرام مشروطیت اول را که در سابق گذشت پیروی میکردند. تنها به تاكتيک قدرى وسعت بخشیده و در برخی از حلقه های تیز رو رادیکال آن اقدام به ترور واستعمال سلاح گرم هم جایز شمرده شد جايز شمرده شد. چنانچه یکی از جوانان آتشین این گروه بر موکب امیر حبیب الله آتش تفگنچه هم گشود (شب ۱۲ سرطان ۱۲۹۷ ش)
از ادبیات همین عصر که نمایند ه تندروی و روحیه انقلابی روشنفکران آنوقت باشد این ابیات از يک غزل (جلوه) شاعر جوان آنزمان است که گفت : .
تاکی از چور وسستم شکوه و فریاد کنید!
سعی برهم زدن منشأ بیداد کنید!
ننگ دارد بشریت ز چنین کهنه رژیم
طرح ویرانی این بنگه بیداد کنید !
آشیان همه مرغان ز ستم آتش زد
قصد آتش زدن خانه صیاد کنید!
غازه سازید ز خون شاهد آزادی را
تاز خودروح شهیدان وطن شاد کنید!
خانمان کرد تبه ، تا شودآباد خودش
خانه ظلم وستم یکسره برباد کنید!
کبریت شاعر جوان تیز رو دیگر خطاب به امیر چنین گفت :
ای غافل از زمانه و شاغل به لهو گلف
با دشمن خبیث کسی کرده است علف
خود فکر کن عدونه کند چون زعهد خلف
باید گریست بر سر این احمقی و جلف
تا چند بهر دیدن حق کوروکر شوید!
در نتیجه چنین افکار و تلقینا تموثر بود، که بالاخر در زمستان همین سال، امیر مذکور بدست یکی از جوانان این گروه مقتول گردید در حالیکه در مرامنامه مشروطیت اول دهشت افگنی و استعمال سلاح وزور نبوده است.
یکی از خصایص خط مشی گروهی این جمعیت، توجه به تعمیم نوشت و خواند در زبان پشتو بود که مکاتبه های شخصی خود شانرا هم باین زبان میکرده اند و نویسنده این سطور مکاتبه های شخصی پشتو را بقلم محمد ابراهیم خان چنداولی هم دیده ام ، که بدون تعصب لسانی یا مذهبی به رفقای پشتو زبان مانند مولوی غلام محى الدين وعبدالهادی داوی و غیره نوشته بود (علیه الرحمه) نکته سوم که در خط مشی انقلاب ی جوانان افغان بنظر می آید اینست که در ماده دوم مرام مشروطیت اول حاکمیت ملی و حکم قانون مطرح بود چون این کار به انتخابات آزاد و ترتیب قوانین تعلق داشت و فرصتی و مدتی را متقاضی بود ، بنابرین جمعیت اجازه میداد که یک شا که بعد از امیر حبیب الله زمام امور را به کف بگیرد میتواند که مدتی کار را موافق مصالح مملکت دوام دهد، تا زمینه را برای حاکمیت ملی و حکـم قانون مساعد سازد و از اینروست که امان الله خان غازی در سالهای نخستین شاهی خود به جدیت و خلوص کار کرد، تا اکثر قوانین ضروریه را درمدت چند سال ترتیب و حكم نفاذ داد و برای این کار يک مرکز ترتیب قوانین را در شورای دولت تحت نظر بدری بیگ و مولوی عبدالواسع کندهاری کشوده بود . وسعت نظر و حرکات انقلابی این گروه که شخص امان الله خان عامل و فراز آورندۀ آن بود بدرجه یی جلب توجه دنیا را کرد ، که لینن اولین سازندۀ حکومت سوسیالیستی در بارۀ آن گفته بود : يک شاهزاده زمامدار مطلق مشرق زمین ، امروز نسبت به کابینه کارگر انگلستان مترقی تر است !
جوانان روشنفکر مشروطیت دوم در خط مشی خود ، يک نوع وسعت و کشش و کوششی را جای داده بودند که مطابق ایجابات عصر بود و خود را در قالب محدود مرامهای رفقای سابق مشروطیت محدود نمی ساخته اند اگر چه این وسعت فکر و عدم محافظه کاری از يک طرف برای پیشبرد امور سود بخش بود ولی بقول غبار
در بین روشنفکران وطن پرست یکدسته عناصر مرموز ، به شکل "حزب نقابدار" و مصنوعی رخنه کرد. این نقابداران شارلتان ، در مرکز و شرق کشور ، جهت فریفتن مردم، شعارهای دروغین "انقلابی" میدادند و ظاهراً از جمهوریت دم میزدند. اما اینها معنا دشمن جدى دیموکراسی و جمهوریت و ترقی بوده ،برای دیگران خدمت میکردند ... وزیر عنوان جمهوری خواهی ، برای از پا در آوردن رژیم امانی کوشیدند (افغانستان در مسیر تاریخ ۸۱۴) .
بهر صورت تغییر کلی در مرام اول روی نداد و آنچه در سال های اول دوره امانیه با خلوص و وطن دوستی اجراشد، بحال مملکت وحر کت جدید آن مفید بود ولی انزوای سیاسی شخصیت های مانند محمود طرزی و عبدالرحمن لودین و داوی و میر قاسم خان و دیگر عناصر فکور جامعه شناس وطن خواه و تخلیه میدان عمل برای دستهای مشكوک يا مغرض پول پرست ، بنیان رژیم امانی راسخت تکان داده بود. زیرا زمام امور بدست نادانان منفعت جوی که بربنای خاندان پرستی یا حب شخصی به میان آمده بودند افتاده بود و هم اینان مسئول سقوط رژیم ، امانی اند که فساد و رشوه ستانی و پول اندوزی و مردم آزاری را رواج داده بودند.