جهان شمولی قوانین اسلام
به نام خدای مهر بخش مهربان !
با سلام و درود پیوسته و پایدار به روان پاک اشرف انبیاء محمد مصطفی واهل بیت خادم و آل طاهرایشان !
و با عرض سلام وتقدیم ارادت حضور همۀ شما بینندگان ارجمند و به نام نامی حضرت باقی جل جلاله برنامه امروز را آغاز می کنیم .
این ایام مقارن است با مراسم حلول و ورود سال نو و جدید هجری خورشیدی و ایام با سعادت و مبارک نوروز باستانی و همچنین هم آهنگ با آغاز بهاران و مرحلۀ عدالت ربیعی است .
نوروز باستانی هم آغاز و هم پیگرد بهاران است و در این وقت است که طبیعت جوان شده و به استقبال ایام نو و جدید می رود .
نوروز یکی از قدیمی ترین اعیاد و مراسم شادباش تاریخی است که بعد از هزاران سال و هزاران حادثه و تجربه هنوز سالم و با هویت به ما می رسد به شکلی که هویت ما را هم حفظ می کند.
نوروز وسیلۀ حفظ وانتقال ارزشهاو اصالت هاست. ضامن بقاء و وسیلۀ انسجام ملت ها و اتحاد و معارف مشترک بشری است .
آثار و فوائد نوروز از مرزهای سیاسی و جغرافیائی و اقتصادی و همینطور مرزهای نظامی عبور کرده است و به نوعی سند اعتبار استقلال و هویت انسانی برای همه انسانهای مستحق و مجاهد تبدیل شده است .
یکی از مظاهر و آثار نوروز شاید درک این است که هرچه جهان به سوی تکامل و ترقـی پیش می رود وهرچه فاصله ها کمتر شده موضوعات محلی و قومی بیشتر و بیشتر و گسترده تر در سطح جهانی هم مطرح شده و هم موجب می شود.
باید دانست که هدف ما از جهانی شدن خدای نکرده جهانی شدن حکومتها نیست . ما راجع به حکومتهای واحد جهانی صحبت نمی کنیم که نوع خطرناکی از استبداد همه گیر است و نه بایستی که لااقل عرائض بنده با موضوعات دیگری که خارج از این برنامه به نام نظم نوین جهانی مطرح است اشتباه شود.
قصد من از جهانی شدن اشتراک منافع و مسائل موجود مردم جهان است که طبعا" نوعی قانون و روش قانونمندی شامل و کامل جهانـی را مطالـبه و ملازمــه می کند. قانون های هم سان و متحدالشکل جهانی جدا و متفاوت است از آنچه که به نام حکومتهای واحد جهانی معرفی می شوند.
به اطراف خود نگاه کنیم امروز به عنوان مثال چند نمونه ذکر می کنیم مثل قوانین هواپیمائی، قوانین انتشار و انعکاس امواج صوتی ، موضوعات ماهواره ایی و داد و ستد صدا و علائم الکترونیکی بین زمین و ماهواره ها موضوع تلفن، موضوعات بهداشت محیط زیست در سطح جهانی، مسائل آلودگی هوا، موضوع میزان و چگونگی مصرف اکسیژن و لزوم تولید اکسیژن ، مقدار و میزان مصرف آب و نوع تصفیه آب در جهان و ضریب کشت کشاورزی که چقدر از این زمینها را زیر کشت قرار دهیم و چه بکاریم در آنها و چه موقع این کار را انجام بدهیم و چه انظباط و رابطه ایی داشته باشد تنوع کشت محصولات کشاورزی درسطح جهان.
استخراج منابع زیرزمینی آیامی تواند به صورت قانون محلی باشد. مثلا" دو کشور که همسایه هستند یک خط عمودی در نظر بگیرند و کناراین خط پائین بروند و هرچقدر که خواستند از منابع زیر زمینی استخراج کنند و رابطه و حق ارتباط منابع زیرزمینی بین واحدهای مختلف سیاسی به چه صورت در می آید. استخراج منابع زیرزمینی استفاده از صنایع چوب در جهان و مدیریت جنگل ها. تا چه اندازه درختها را می شود برید، کـی می شود این کار را کرد چطور می شود جایگزین کرد؟ چه نوع درختهایی را می شود برید .... تولید کربن و همانطور که گفتم تولید اکسیژن و موضوع غنی سازی و تجزیه اتمهای تک سلولی به اتم هائی که یک الکترون دارند و می توانند الکترون جدید بگیرند و سنگین تر شده یا این الکترون را از دست بدهند و انفجار اتمی ایجاد کنند؟ باروری اتمهای بارور پذیر، افزایش بی رویه حرارت زمین و بسیاری دیگر ازمسائل جامعه بشر از صورتی محلی و قومی و شهری و ملی خارج شده و الزام جهانی شدن این قوانین و در عین حال علاوه بر جهانی بودن،همسان بودن و یک استاندارد واحد پیدا کردن به صورت یک امر غیر قابل اجتناب درآمده است. یعنی شخص و خانواده و فامیل و قوم و عشیره و طایفه و ملت ،گوئی اینکه واحد های متکامل یک دیگر هستند ودر واحدی یکدیگـر را تکمیـل مـی کنند اما واژه وفایده واحد ملت چیزی به نام ملت و ملک و مملکت کفایت شرایط امـروز بشـر را نمـی کند و بشر می رود تا امت جهانی را جای گزین لغتی به نام ملت کنند.
امت سلب کننده و نافی ملت نیست. همانطور که قبیله نافی و معارض خانواده نیست. همانطور که ملت مغایر ایل و طایفه و عشیره نیست. حکومتها می توانند که در سطح ملی شامل بوده و حاکم باشند اما قوانین روز به روز ارزشهای کلی و جهانی پیدا کرده و ارزشهای ملی و محلی خود را از دست می دهند و ناقص می شوند و عدم کفایت پیدا می کنند .بخصوص در رویاروئی در موضوعات مبتلابه جامعه بشر در سطح جهان .
در بعد اخلاقی و اقتصادی و امنیتی ، قوانینی که مربوط به اقتصاد و مسائل اخلاقی می شود و یا مربوط به مسائلی بانک داری و مسائل نظامی و امنیتی می شود در مورد آنها هم این حکم روز به روز بیشتر صادق است .
نظام بانکداری، سرمایه داری مالکیت و حتی ارزشهای اخلاقی همانطور که عرض شد به نظام های موجود و سیستم هایی که وجود دارد بیش از پیش اینها استقلال خود را از دست می دهند و کفایت خود را نیز از دست می دهند و ایفاد محلی ایفاد جهانی نمی کند و گاه فایده دادن های موضعی و محلی در تناقض و برخورد و تقابل هم بر می آیند و همدیگر را خنثی می کنند.
این نیاز روز افزون که با زنجیرهای استکبار و ظلم هم محبوس شده و هم مجحور شده براثر مرور زمان از زندان آزاد می شود و مردم جهان در مقابل یک هیولای عجیبی به نام هیولای انزوا و انحصارقرار می گیرند. شاید در نظام آینده جهانی نظام قانونگذاری و سیستم پارلمانی باید بوجود بیاید که در امر تقنین به معنی قانون گذاری و ایجاد ضابطه قدرت قانونگذاری و نظام شورایی واحد جهانی را داشته باشد و سیستم های اداری و قضائی (سیستم های دادگستری، اجرائی Administration ها و Department های اداری و یا به بیان ساده تر حفظ هستی بشر در آینده در گرو قانون جهانی و حکومت محلی است .
حکومتهائی که طابع آن قوانینی هستند که جهانی باشند.
آنچه گفته شد در بیان فلسفۀ انظباط و عدالت از دیدگاه قرآن : امت ، انفاق ، احسان ، اخلاق و امنیت و به طـور خلاصـه در یک لغـت عمـل صـالـح نـامیــده مـی شود که تنها در سطح جهانی بودن قابل احراز و موجودیت و تبلور خواهد بود.
واقعۀ ژاپن در ارتباط با آنچه گفته شد مصداق بسیاری از مسائلی است که مبتلابه جامعۀ بشر است. آنچه فراموش کردم بگویم که در آینده باید جزء قوانین واحد جهانی بشود یکی هم همین قوانین ساختمان و ایجاد کوره های حرارتی است . تا دیروز هر شهری برای خودش واحدی داشت از طریق شهرداری ها که برای ساختمان سازی به عنوان آئین نامه به اتباع آن شهر تحمیل می کردند . مثلا" شهر شماره یک می بایستی ستون در یک زمین معینی برای ساختمان معینی ابعاد معینی داشته باشد . شهر کناری که می رفتید ، این ستون یا باید بزرگتر باشد یا کوچکتر . با وجودی که قانون فیزیک حاکم بر قانون ساختمان است و مهندسین محاسب ساختمان همه معمولا" یک قانـون را دنبال مـی کنند ولـی بـاز مـی بینیم که در دو شهری که همسایه هم هستند ضریب امنیت بین محافظه کاری دو مهندس فرق می کند و آئین نامه دو شهر با هم متفاوت است .
امروز اگر یک ساختمان ناقص در آن سوی دنیا ساخته بشود خطراتی متوجه صد هزار مایل یا بیشتر این سوی جهان می کند. بنابر این چیزی به عنوان شهرداری و محدوده اداری گرد یک شهر یا یک ساختمان وجود خارجی ندارد.
باز هم فراموش کردم بگویم که ساختمان حرارتی از هر نوعی که باشد نمی تواند استاندارد محلی داشته باشد باید حتما" استاندارد جهانی داشته باشد ودر یک سیستم و نظام جهانی نسبت به نوع ساختمانهائی که عوارض آن ساختمانها احتمالا" به بقیه مردم سرایت خواهد کرد، بایستی که به آنها نظارت داشته باشند درایجاد ضابطه برای ساختن آن .
به تاریخچه کوتاه نیروگاه های اتمی ژاپن در قسمتی که کار آنها مختل شده نگاه کنیم و خطای فروشنده و خطای خریدار و خطای معمار را با هم مطرح کنیم به صورت بسیار فشرده و خلاصه :
می دانید که کوره های سوخت و ستونهای ایجاد حرارت ساخت ژاپن نیست اینها ساخت کارخانه جنرال الکتریک در آمریکاست که ضایعاتی در اینها بوده و این ضایعات به وسیله جنرال الکتریک قرار می شود که تعمیر و ترمیم بشود اما الان متوجه شده اند که این کارخانه مطابق استاندارد و قانون عمل نکرده و شاید نوعی تقلب در کارش بوده . و بعد این تولید کننده یک مشخصات ومطالباتی دارد برای ساختمانی که این حرارت ایجاد کننده ها درآنجا قرار بگیرد. با کمال تأسف امروز ملاحظه شده که کشور ژاپن هم متقلب بوده در مقابل متقلبی دیگر و آنها هم ساختمانها را مطابق استاندارد قرار بوده بسازند و با تولید کننده مواد حرارتی قرار داشته اند، آنها هم تخلف کرده اند. هم فروشنده هم خریدار و هم سازنده ساختمان . چون نیک بنگری همه تزویر می کنند و همه چنین کرده اند .
البته این مطلبی که عرض می کنم مربوط به این برنامه نیست ولی شاید در یک برنامه حقوقی دیگری از افراد متخصص حقوق دعوت شود تا نظراتشان رابفرمایند ومسئولینی که حقوق بین المللـی را مطالعـه می کنند باید منتظر موجی از تعقیبات جنائی و جزائی و تخلفاتی باشند که میلیونها نفر آدم ممکن است در سراسر جهان به وسیله شکایت دست جمعی یا Class action انجام بدهند هم به سازنده حرارتی ژاپن و هم به شرکت فروشنده این ابزار و هم به سازنده ساختمان و هم به دولتی که دانسته یا ندانسته اجازه این تخلفات را در ژاپن داده .
مردمی که دچار آسیب شده اند شاید بشود که درآینده و فکر می کنند بشود که حتما" دوستان یهودی که دفاتر بزرگ حقوقی دارند و درشرایط اقتصادی امروز نسبتا" هم بیکار هستند از این موضوع استفاده خواهند کرد و فکر می کنم که یکی از مهم ترین موضوعات حقوقی تاریخ بشر در این ضایعات بوجود خواهد آمد که البته کار ما در این برنامه رفتن به آنجاها نیست فقط خواستم تلنگری زده و بعضی ها را از خواب بیدار کنم.
همه این امور زمانی انجام می شود کـه انسان متقـاعد به قبـول عدم مالکیت شود! مـا زمانـی مـی توانیم قوانین بین المللی وقوانین وارد جهانی را حاکم بر جهان بشناسیم از طریق شوری و از طریق قبول حکومت های محلی. (کار حکومت های محلی این است که قوانین جهانی را یکسان به همه ملتها تحمیل می شود پذیرا شده و مجری آن گردد). حال اگر قبول کنیم که ما مالک هستیم چطور می توانیم اجازه بدهیم که کس دیگری در اموال و املاک ما اظهار نظر کند و قانون بوجود بیاورد.
در قـرآن نـخست مالـکیت مخلـوق بـرمخلـوق رد مـی شود. و مال و ثروت متعلق به خداست انحصارا" و مال و ثروت وسیله ای برای رفاه وعنایتی برای امرار معاش و آسایش بشر است. بر این اساس است که آحاد جامعه جهانی موظف می شود که :
1- با تولید و با ایجاد ثروت که همان تولید باشد و با کاربرد این ثروت یا تولید در ترکیب با استخراج و کاربرد منابع روی زمینی و زیر زمینی، اینها را برای رفاه همۀ انسانها به صورت متعادل و نه مساوی به کار بگیرند. یعنی به طور خلاصه کار و صنعت ایجاد ثروت می کند. کار + صنعت + ماده خام که صنعتی بشود .
اگر ماده خامی وجود نداشته باشد صنعت به کار نمی رود و اگر صنعت باشد و ماده خام وجود نداشته باشد علم تحصیل صنعت هم به حدر رفته است. برای این منظور ما از بازگشت و مـرجـوعـات قـرآنی استفــاده مـی کنیم در واقع مرجع تعقل ما قرآن است که از آن بهره می گیریم و به موضوعاتی مثل انفاق، احسان مثل صداق، ذکات، عدم تکاثر، ممنوعیت تکاثر و ممنوعیت احتکار و ممنوعیت اصراف، که بالاتر ازهمه اصراف است و عدم وجود مالکیت، اینها را همه از قرآن می آموزیم و تأکید می کنیم به وسیله قرآن به وجود رابطۀ امانی و آنچه به نام ثروت و قدرت و صنعت و آنچه به نام کار و تولید دست به دست هم می دهند و در یک مرکب متواتر و مستمر ایجاد ثروت و رفاه و کمال می کند برای انسان، همه اینها با هم در رابطۀ امانی هستند. و ما با خالق که مالک اصلی جهان است بر قوانینی که او برای رابطۀ امانی وضع کرده است ( که در کتب آسمانی موجود است ) در مقابل این رابطۀ امانی ما امانتدار هستیم. ذات حق جل جلاله امانتگذار است .
مثل هر قانون امانی دیگری که ما در همین کشور آمریکا به امانت داری و امانت کاری Trust می گویند. قانون trust در آمریکا یا همه جای دنیا یک کرسی یا چهار پایه ای وجود دارد که بایستی یک امانت گذار باشد یک امانت دار باشد یک آئین نامه یا دستور امانی باشد که رابطۀ امانی را معرفی می کند و یک ذی نفع وجود داشته باشد.
این سازمان تشکیل چیزی را می دهد که به عنوان امانت داری یا مالکیت امانی یا منفعت امانی از آن اسم می بریم و در همه جای دنیا کم و بیش همه قوانین شامل بر آن است.
رابطۀ ما با خدا یک رابطه ای است به نام رابطه امانی که در این چهار پایه یا مربع حقوقی خدا امانت گذار است و ما امانت دار هستیم و قرآن قانون امانی را ذکر می کند برای ما و همۀ مردم جهان بدون استثناء ذی نفع این قانون امانی هستند .
این با مالکیت واحتکار (چیزی که فراموش کردم در رابطه با Reference قرآنی برای شما بیان کنم موضوع احتکار بود و دیگری موضوع اصراف ) ریشه های این قانون امانی از انفاق و احسان، صداق، از زکات، تکاثر، از اصراف و احتکار اکتساب شده است که مجموع آیاتی که مربوط به این موضوع باز می شود کنار هم قرار بدهیم ، رابطه امانی انسان با خدا و همینطور به چگونگی انجام وظیفه در رابطه حقوقی بین انسان و خدا در قرآن معین میشود و در قرآن مؤکدا" بر عدم مالکیت ما و بر وجود رابطه امانی بین انسان و خدا تأکید می کند. این موضوع مالکیت و امانت یکی از موضوعات بسیار مهمی است که در اسلام ایجاد نه تنها فرقه های مختلف کرده بلکه حتی مکاتب مختلف اقتصادی مثل مارکسیسم مثل سوسیالیسم و مثل محافظه کارانی که متوجه روش حکومت سرمایه یا کاپتالیسم هستند، همه اینها نوعی برداشتی دارند از قرآن واز اسلام و هر کدام از آنها پایه کار خود را اسلامی می دانند که بحثی است بسیار طولانی وفنی که از حوصله این برنامه خارج است .
فقط همین را عرض می کنم که ما در اسلام مالکیت نداریم اما قانون امانی داریم . و اگر مالکیت می داشتیم و ما صاحب و مالک چیزی بودیم قرآن نمی توانست منطقا" در مورد آن اموال دستوری داشته باشد .
چگونه می شودعدالت خدایی را ما به رسمیت بشناسیم که چند قبیله ایی را مالک می کند که فرض کنید یک جمعیت صد یا پنجاه هزار نفری ده درصد از ثروتهای موجود دنیا را مالک هستند یعنی صد یا پنجاه هزار نفررا خداوند از نظر ثروت و امکان و قدرت معادل شش میلیارد نفر دیگر قرار داده . پس این افراد نمی توانند مالک باشند چون آن خدائی که این افراد را مالک کرده و شش میلیارد نفر را برده و اسیر اینها کرده خدائی نیست که قابل پرستش باشد! خدائی نیست که در قرآن معرفی می شود. خدائی نیست که کریم باشد ! رحیم باشد و رحمت داشته باشد ! و خدائی نیست که اصل فطرت بشر را بر مبنای صلح معین کرده باشد که صلح نتیجه عدالت و اخلاق باشد .
پس این صد یا پنجاه هزار نفر وهمه مستکبرین و سارقین دزدان دروغگوئی هستند که آلوده به سرقت ثروت وافترا مرکب هستند. وهمین سارقین ودزدان وهمین قدرت طلبان و همین شهوت پرستان هستند که بیشتر سلطه جو هستند چون شهوت آنها در یک زمانی متوقف می شود ثروت در یک زمانی متوقف می شود که دیگر ثروتی نیست که جمـع کنند. هرچه هست جمع کرده اند. تشنگی آنها برای سلطه و قدرت است که باقی می ماند که تا یک قدرت جزئی در جهان وجود دارد اینها آرامش ندارند. همۀ قدرتها را لازم دارند و اینها در طول تاریخ مثل موریانه یا مثل موشهای حریص اساس و شالوده حقانیت دین توحیدی را جویده اند! و دین توحیدی را به صورت یک روش اعمال ظلم و خشونت و خرافات تبدیل کرده اند .
گماشتگان و نوکران دست نشانده آنها خود فروختگان شیطان صفت که کارگران و دلالان مظلمه ایشان هستند اینجا و آنجا مراقبت می کنند که یک وقت دین خود ساخته اینها به خطر نیفتد . و اگر فریادی یا ندایی برخیزد که دین حقه قرآنی و توحیدی را بخواهد معرفـی کند به انـواع و اقسـام وسـائـل آن را متـوقـف مـی کنند.
بحث من در مورد وجود یا الزام وجود قانون واحد جهانی در حکومت های مختلف محلی و ملی است قانون باید واحد باشد و مثالهائی زدم در مورد قوانین اقتصادی که لیست آنها را برای شما خواندم: در مورد ساختمان ، جنگل ، در مورد محیط زیست ....
یکی از قوانین و آئین نامه های بسیار مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد و بیشترین مقاومت درمقابـل آن می شود موضوع اخلاق است. که آیا اخلاق هم باید استاندارد بشود در سراسر جهان به عنوان یک پارامتر و اندازه آیا epical value یا moral value ارزشهای عاطفی و اخلاقی اینها هم بایستی که استاندارد بشوند و تابع یک فرمول کلی گردد؟ و چطور می شود که اخلاق را درجامعه به صورت استاندارد در آورد؟ در جامعه جهانی ! پایه اخلاق اگر یک دین باشد آیا ما راجع به یک دین واحد جهانی صحبت می کنیم ؟ آیا چنین چیزی امکان وقوع دارد یا نه ؟
پاسخی را من برای این موضوع به صورت مستقیم تقدیم نمی کنم اما همین قدر عرض می کنم که در بعد اخلاقی، سئوال می کنم که چطور می شود که به عنوان مثال در یک جای دنیا چند زن گرفتن ثواب داشته باشد و افتخار باشد و در جای دیگر دنیا این کار جنایت محسوب بشود؟ اما اگرشخص زن نداشته باشد به جای آنکه چند زن را عقد کند و رابطه قانونی پیدا کند ( این کار در غرب جنایت است ) اما چند معشوقه گرفتن (محدودیتی در تعداد وجود ندارد) هر چه قدر که توانست. تعداد زیادی معشوقه داشتن و همان رابطه نزدیک نه نکاحی بلکه زنائی را با آنها داشتن و ارتکاب زنای متواتر! و مستقر کردن نوعی افتخار و تشخص است ؟!....
یعنی در یک جای دنیا اگر یک مرد چهار زن داشته باشد خیلی به او افتخار می کنند که او خیلی مرد مهمی است، قدرتمند است و ثروتمند است واین زنها را از سرگردانی نجات داده و لطفی به ایشان کرده است. که لطیف ترین آنها فتحعلی شاه قاجار است که می گویند هفتصد زن داشته و همیشه می گفته از میان اینهمه بانوان خوشگل که در دنیا هست خداوند در سهم من کوتاهی کرده است ؟! ....
و می گویند بسیاری از زنهایی را که گرفته بوده از اول تا آخر عمر ندیده است. و اینها فقط عقد شده اند و شوهر خودشان را تا زمان مردن خود یا ایشان ندیده اند. منظور از نقطه نظر واحد بودن ارزشهای اخلاقی در سطح جهان آیاچنین چیزی اولا" لازم است و اگر لازم است آیا امکان انجام آن هست؟
در یک جای دنیا چهار زن عقدی داشتن افتخار است و در جای دیگر به زندان می روی اگر چنین کنی و این یک جنایت بزرگ بشری است اما می توانی همان چهار زن را داشته باشید، عقد نکنی و با آنها رابطه زنائی داشته باشید آنهم معروف می شوی وبه عنوان یک شخصیت ممتاز از شما نام می برند.
یا اینکه چطور می شود که امروز در تلفیق قوانین اخلاقی و قوانین آزادی بیان و رفتار ما چطور می توانیم با یک کامپیوتر مدرن ساده سیار در دور افتاده ترین و متعصب ترین و پابند ترین فرهنگها یک دستگاه کوچک کامپیوتر به آنجا ببریم و از طریق آن شنیع ترین و قبیح ترین صحنه ها را به بیننده ای که در تمام طول مدت عمر جز صورت زنش به چیز دیگری نگاه نکرده به او نمایش داده و نشان دهیم و او را مجبور کنیم و به او تحمیل کنیم که اینها را ببیند؟ این چه آزادی بیان و رفتار است و چه ارتباطی در سطح جهانی بین این رفتار و آزادی بیان با موضوعات اخلاقی (که بایستی به صورت منظبط و قانونی در بیاید و قانونمند بشود) وجود دارد؟
ملاحظه می کنید هر چقدرارتباطات بشر بیشترمی شود وجود یک استاندارد واحد در مجموعۀ قوانین بشری بیشتر ملازم با صلح و امنیت جهان می شود .
حکومت جهانی با قوانین جهانی بسیار متفاوت است و نباید با یکدیگر اشتباه شود. به عنوان مثال در مورد تناقض قوانین ملی در دنیا (این مثال نیست البته یک واقعیت حقوقی است) که درنیمه دوم قرن نوزدهم بین کشور ایران و کشور آمریکا یک قراردادی منعقد شد که به موجب آن رعایت قوانین احوال شخصیه برای اتباء دو کشـور جـزء حقـوق رسمـی آنـها محسـوب مـی شود. مـی دانیم که احوال شخصیه شامل تولد، ازدواج، طلاق، توارث و مرگ مربوط می شود. احوال شخصیه را به زبان انگلیسی Personal states Law می گویند.
قانون طلاق در ایران یک مرحله بیشتر ندارد یعنی جدا می شوند از هم و موضوعات مالی هم در موضوع طلاق در ایران مطرح نمی شود و مستقل از طلاق است. یا این طور بوده حالا شاید در سالهای اخیر یک تغییراتی داده شده. و موضوع دیگر موضوع سرپرستی کودکان به عنوان یک موضوع قانونی در ایران مطرح نیست بخاطر اینکه سرپرستی کودکان به پدر، پدربزرگ، به عمو یا به ردۀ فامیلی پدر داده می شود و بطور کلی مادر در این کار ذی صلاح نیست که به مادر قیمومت بدهند و این کار البته ضد قرآن است ولی خوب انجام می شود.
در آمریکا بر عکس طلاق در سه مرحلـه انجـام مـی شود. یکی مرحلۀ جدائی قانونی است یکی موضوع مدیریت مالی بین اموال مشترک زن و مرد است ودیگرهم حضانت کودکان مطرح است. در آمریکا سه مرحله مختلف برای موضوع طلاق هست تا کامل بشود.
حالا فرض کنید یک زن و مرد ایرانی که تابع ایران هستند ولی میخواهند در آمریکا از هم طلاق بگیرند، باید قوانین ایران برآنها شامل بشود. قوانین آمریکا در مورد طلاق یک جدائی قانونی دارد که مثلا" در کالیفرنیا شش ماه بعد ازآن تازه این طلاق قطعی صادر می شود. خوب موضوع بچه ها مطرح می شود. در اینجا حضانت یا سرپرستی بچه ها طبق نظر قاضی بین پدر و مادر تقسیم می شود. در اینجا زن یا مرد مشترکا" یا متقابلا" به هم دیگر نفقه باید بدهند بر حسب اینکه در آمد زن بیشتر باشد یا در آمد مرد. در قوانین کشور ایران که اینجا باید اجراء کنند طبق آن قرار داد ، زن به مرد نفقه نمی دهد. موضوع سرپرستی بچه ها مطرح می شود اینجا به زن سرپرستی می دهند ولی در ایران نمی دهند . موضوع مالی در موضوع طلاق بایستی که حل بشود در قوانینی که قابل پذیرش باشد می بینیم که این امر وجود ندارد.
نمی خواهم این بحث را به بحث های تخصصی تبدیل کنم ولی میخواهم بگویم که یک چنین قرار دادی بین این دو کشور وجود دارد که از سر تا به پا غیر قابل اجراست. بخاطر اینکه این کشور باید قوانین اساسی خود را زیر پا بگذارد تا بتواند مفاد آن قرار داد را انجام بدهد. بنابر این یک قراردادی بسته اند که از روز اول غیر قابل اجراء بوده است. این یک سند معتبری است که ظاهرا" هر دو کشور هم فراموش کرده اند که آن را باطل کنند و هنوز ظاهرا" و قانونا" معتبر است اما یک مورد هم تا به حال نشده از این استفاده کنند چون اساس قوانین هر دو کشور را در یک زمان به هم می ریزد.
قصدم این است که احساس نیاز شده در یک مقطعی از تاریخ که قوانین باید حالت متحد الشکل پیدا کند و دارای وسعت و وحدت شمول باشند نسبت به سطح کشورهای مختلف. اما در عمل چون هنوز وسیله و یک نوع روشی برای این کار در نظر گرفته نشده و به روشهای دینی بخصوص دین اسلام هم قراراست که هیچ نوع عنایت و توجه ایی به آن نشود، این کار در مرحلۀ خنثی و غیر ممکن باقی مانده است .
به هر حال بحث نوروز ما را به اینجا کشید . نوروز روز معرفت انسان برای ایجاد اتحاد و تأمین شرایط اتحاد است !
هم باید ارزش اتحاد را تشخیص داد و هم باید برای تعمین و بوجود آوردن آن زحمت کشیده شود. که همه با هم جشن بگیریم و اینطور نباشد که عزا و ماتم یک گروه ملازم با جشن و سرور گروه دیگر باشد.
در کشوری که در آمد سرانۀ اتباء آن پائین تر از یک صد دلار آمریکائی است، حاکم این کشور (حالا حاکم معزول یا حاکم محفوظ آن کشور) شصت میلیارد دلار سرمایه دارد ! اول می گفتند ندارد ولی خود آمریکا گفت دارد. می دانید اگر شصد میلیارددلار را اگر کنار هم بگـذارید یک جاده ایـی بـوجـود مـی آید می شود چندین بار به کره ماه سفر کرد در طول این راه، اگر اسکناس یک دلاری را کنار هم بچینیـد راهـی طـولانـی بوجود می آید. حالا وجود نا مبارکی که شصت میلیون دلار دزدی کرده آن وقت این شخـص دانشگاه اسلامـی بنـا مـی کند. بزرگترین مرکز تدریس اسلام را در دنیا حمایت می کند و پول و موافقت ایشان و چند نفری مثل ایشان، آن مرکز که بزرگترین و معتبر ترین مرکز آموزش اسلام در سطح جهان است تأسیس شده و توسعه پیدا می کند وهزینه های سرسام آور آن توسط این افراد پرداخت می شود و رئیس این دانشگاه اسلامی دستهای این سارق و سارقین دیگر را و امکان او را نه تنها کوتاه نمی کنند بلکه برآن بوسۀ تقدس می زنند!
بر این دستهائی که به حکم قرآن باید امکان آن مقطوع بشود و دست آنها کوتاه بشود و امکان آنها کوتاه شود بر دست این دزدان و سارقین، کسانی که بزرگترین سمت ارشاد اسلامی را در دنیا دارند بر دستهای کثیف و گنه کار آنها بوسه می زند ! وای بر این قرآن ! و وای بر این اسلام! و وای بر من و شما! که از قرآن اینها باید استفاده کنیم و از تعالیم ایشان باید بهره مند شویم و در مساجدی که اینها می سازند پیشانی برخاک بسائیم و خدائی که مخلوق اینهاست ستایش کنیم !....
سارق دیگری یک صد میلیون دلار خرج ساختمان یک برج کرده است که روی این برج ساعتی بگذارند که مردم از فاصلۀ سی مایلی نگاه کنند بتوانند ببینند که ساعت چند است! کشور دیگری می شناسم که فقط دویست یا دویست و چهل هزار جمعیت دارد و حاکم این کشور کوچک کلبۀ محقری دارد که در زیر زمین آن اتومبیلی رانی می کنند . مسابقه اتومبیل رانی در زیرزمین خانۀ او می دهند. کشوری با جمعیت دویست سیصد هزار نفر و خانه ایی کوچک ومحقر؟! که در زیرزمین آن مسابقۀ اتومبیـل رانی می دهند! و همۀ اینها مسلمان نام دارند! و همۀ اینها شهادتین خود را گفته اند و همۀ اینها تصدیق اسلام خود را و همینطور جواز جنایات خود را از اهـل حدیث و علمـای ایشـان دریافـت کـرده انـد. و قـرآن عظیم الشأن عزیز را در اذهان مردم جهان آلوده کرده اند و گزارشاتی غیر معتبر و جعلی وبی اساس و باطل و مخل و فاسد به جای قرآن به مردم جهان عرضه می کنند.
خدایشان قدرت ، کتابشان شهوت ، مکتبشان سرقت ثـروت و نـام دیــن انحـرافی فاسـد خـویـش را اســلام مـی گذارند و اساس تصدیق آن را بر مبانی احادیثی قرار می دهند که همه فساد و انحراف و انحطاط و همـه تبـاهـی های آنها را تصدیق و تأیید می کند. و بر این روش جابرانه و بر این تعفون نام گل یاس می نهند و به چنین مذهب و مسلک ظلم ، عدالت و به چنین شیطانی خدا و به چنین شرکی توحید می گویند!
اینها همان کسانی هستند که مستقیم و غیر مستقیم با سرمایه خود مانع آموزش قرآن می شوند. و دریغا که هزینه های بسیاری از برنامه ها که ظاهرا" اسلامی است تقریبا" اکثر قریب به اتفاق شبکه های تلویزیونی این شهر و این کشور مستقیما" و یا غیر مستقیم از طریـق ایـن افـراد تعمیـن می شود. آن وقت آن کِشته ها این محصولات را به بار می آورد .
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
اسلام فروشان و دین کاران که نوکری شیطان را پذیـرفته اند باید بدانند که شیطان عصاره امکانات ایشان را می مکد مثل زالو که خون انسان را می مکد ، عصاره و شهد اینها را.
اربابان اینها خون این نوکران را می مکند و تفالۀ آن را در زباله دان رسوائی و بدنامی تاریخ تف کرده و فرو می افکنند! سرنوشت نوکران دیروز باید آویزۀ گوش خود فروشان امروز باشد!
هر که او نآموخت درس روزگار
هیچ نآموزد ز هیچ آموزگار