مواس، مواسات
درگزينتيرهند طبع ۱۹۰۸ (ج ۷ ص ۴۰۴) مواس را بمعنی سرزمین آفت وطغيان زده آورده که این نام ازطرف مراته برست پور؛ غربی اطلاق می شد، و درآن غارتهران مدهش کارکو Korkus سکونت داشتند.اصل این کلمه ماهی واسی Mahi vasi بود، که معنی آن ساکن ماهی باشد، که درعصرمغل نویسند گان مسلمان دهلی آنرا برسران قبايل کوهستانی اطلا ق کرده اند.
اما این رأی نویسنده گزيترهنگامی متزلزل می شود، که ماعين استعمال کلمه را دربین مؤرخان قبل ازمراته ومغل مانند منهاج سراج و برفی وایرخرو نیزمی بینیم.واخيرالذکردرشرح حال علاءالدين حمله او را بربهیلسه ومناطق مالوا ذکرکرده و گوید:
«هرجاکه درجنگل و درکناردریايك مواس بود، چه دراراضی مزروع و چه درصداری، تمام آنرا زیراقدام لشکرخود فرومالید.» (خزاین الفتوح)
تعلیقات مواس، مواسات (۴۰۳)
هوديوالاموید:مواس نام شخص يا قبيله يا ريس طایفه یی نبود، بلکه نام سرزمین و ناحیتی است، که جمع آن مواسات بار ها درطبقات ناصری مذکوراست (رجوع به فهرست ) وازآن برمی آید،که نام جائی بود نه نام شخص،واگرتمام جملاتی راکه درآن این کلمه آمده، بخوانیم ثابت می آید، که مقعد ازآن ناحیتی است پوشیده بجنگل های غلودارای دره های تنگ وگردنه های دشوارگذرکه درآن لشکرهای کوهستانی وسوارمقررباشند.
ضياء برنی نیزدرتاریخ فیروزشاهی صورت مفرد وجمع کلمه را هردومی آورد، مثلا:
هم درآن نزدیکی مواسی بود، دران خزیدند وبعد ازچند روزمقدم مواس را برسلطان جلال الدین فرستاد» بعد ازین در شرح جنگلهای عين الملك (ص۴۹۱ ) گويد:
« وآنچه سواروپیاده ایشان ازآنگ سلامت بیرون آمد درمواسات بدست هندوان افتاد واسپ وسلاح بیاد داد.»
علاوه برین یحیی بن احمد سهرندی درتاریخ مبارکشاهی درشرح حال محمد تغلق گوید:
« وهندوآن ومفسدان مواسات وموالات ولايست در هردهی دارالضرب ساختند.» درطبقات اکبری آمده: «سلطان مبارکشاه آب جون راعبره کرده موضع هرتولی (اترولی) راکه ازمشاهير مواس بود تاخت. » ( ص ۱/ ۱۴۰ )
عبدالقادربداونی درمنتخب التواریخ گويد: « وآن مواسها را پاکرد» ( ۱ / ۳۲۶ ) وهمین مورخ درباره فیروزپورگوید که به مواس معروف بود (۱ /۲۵۲)
ازتمام این اسناد ظاهراست که قبایل هند و بعدازفتوحات مسلمانان به کوهسارها وجنگل ها ومناطق دوردست دشوارگذر پناه بردند ودرآن پناه گاههائی راساختند، وهمواره ازآن مناطق دورافتاده ونا قابل عبورطغیانهای خود را دوام میدادند ویکی ازآن اراضی مشکل درضلع ايتوا بود، که مواس مخوف شمرده می شد وهمچنین سرزمین جلاون که بین دریاهای جمنا و بینواو پهوج افتاده بود،چنین وضع را داشت (گزيتيرهند ۷/ ۱۸ )
( حواشی هود يوالا برايليوت ۲/ ۷۳۲ )
(۴۰۴) بهیم دیو نهرواله تعلیقات
مواس درادب پشتوهم مستعمل است که بدومعنی محافظ و یا همان مفهوم ومتلازم آشوب باشد،مثلأ بمعنی نگهبان دريك رباعی خلیل خان نیازی درمدح سلطان بهلول لودی ( متوفي ۸۹۴ ھ) آمده و گوید:
خړې ورځې ژاړي له پاسه کویله ږغ کا بیلتون له لاسه
په هغه لونی، گوهرپه خول ستاد امرحیا کا ستا،زموزبه مواسه
و (پټه خزانه۲۷ طبع کابل)
به همین معنی یا معنی دیگرحمید مهمند گفت:
چی ئی تل سترګو کول پکښې خونونه د مخ ښهرئی دږیری مواس ونیو