138

شکسته بال

از کتاب: سرود خون

مرغی شکسته بالم راهی به آسمان کو

در روز بیکسی ها یاران مهربان کو

گر بر زمین نهم سر کو گوشۀ فراغی 

ور بر فلک گریزم اسباب و نردبان کو

بر خوان زندگانی مهمان اشک و خونیم 

کس نیست تا بپرسد احسان میزبان کو

این حرف های بیجان این لفظ های مرده

در شرح عشق گنگنده جز اشک ترجمان کو

هم روز تیره گردید هم شام تیره تر شد

گمگشتۀ زمینیم انوار آسمان کو

نیم شب است و یادش آتش زده بجانم

قربان چشم ساقی آتش نشان جان کو

در شهر ناشناسان باهم درخت واریم 

صد شکوه ماند در دل تا سر کنم زبان کو