32

شداد المتمرد

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل اول ، بخش انبیاء
01 January 1280

و هوشداد بن عادبن عوص بن ارم بن سام بن نوح النبی علیه السلام ، شداد

______________________________________________________________

اصل: وقوی به نسبت طبری: طبری: مرثد بن سعد بن عفیر (ص۱۴۹) (۲)

مرثد بن سعد بن عفیر (ص۱۴۹) 

(۳)کلمات گوراو در اصل نبود از قرینه تعبیرایی الفد از یاد شد، وی گوید : و بقی هود کذلسک حتی مات و قبره

بحضرت موت و قیل با لحجر من مسکه. گزیده نیز گوید که به حضرموت مدفونیست (ص۲۹)(۴) لقمان در ادب عرب به صاحب لبده؛ مشهور است ، و ارباب قصص ذکر کرگسهای وی را کرده اند ، مجعل گوید او یهود مومن بود، و از خدای تعالی عمر خواست چنانسک هفت کرگس را پس آواز آمد، که هم بیاید مردن، و حاجتش روا گشت. و کرگس پانصد سال بماند، و اینست صاحب لبدص ۱۸۸ –طبری گوید : به اندازه عمر هفت کرگس زندگانی کرد، وهر کرگس هشتاد سال عمرکرد و کرگس آخرین لبد نام داشت، چون لبد بمرد، لقمان هم بمرد.ابی الفداهم عینأ چنین گوید؛ولی می نویسد، که این لقمان ناسوای لقمان الحکیم است، که درعهد داود (ع) زندگانی داشت.


(۲۳)                              طبقۀ اول                                                   انبیاء

و شدید دو برادربودند، پدرشان عاد ملک بود، چون بمرد، ملک پدرهر دو را میراث شد، شدید بمرد، تمام ملک شداد

را مسلم شد،و بزرگ شد و همه دنیا بگرفت، چنانچه دویست و هفتاد پادشاه در زیر دست فرمان او بودند، و مال و

خراج بدو گذاردندی. و این شداد ملحد بود، خدای تعالی پیغامبررا بوی فرستاد ایمان بوی نیاورد، پیغامبر به بهشت

اورا وعده کرد، شداد گفت علیه اللعنه: مرا چه حاجت، که برای چنین بهشتی، غیر خود را سجده کنم ؟ من خود چنین

جای بسازم، فرمود جمله پادشاهان دنیا را:تا همه امور (؟) از زر و سیم و جواهر عالم را نزدیک او آوردند، وشتالنگ

گوسفندی را درمیان خلق روان کرد، و وزراء را فرمان فرمود، تا درحدود یمی موضعی بقدر چندین فرسنگ در

چندین فرسنگ،برای او بهشتی ساختند و برسرهرستونی سنگین،خشتی ازسیم ، واندایش (۱) آن دیوار از مشک و

زعفران ساختند، و بجای سنگ ریزه درجویها از لعل و مروارید ریختند، سیصد سال بنابست (۲) تا تمام شد. واو

چون قصد آن موضع کرد و به نزدیک آن رسید،حق تعالی فرشته را بفرستاد، تا یک بانگ برایشان زد، او وهمه خلق

بدوزخ رفتند،وهیچ مخلوقی بدان موضع نرسید، وحق تعالی آن موضع را ازچشم خلق پوشانید،تا درعهد معاویه

شخصی شتر بانی که شتر گم کرده بود میطلبید، بدان موضع رسید، و از آن موضع نشانی پیش معاویه آورد، و کعب

احبار از ان حال خبر داد، که صدق است. والله علم.