سفر چهارم شاه جهان به کابل
به ترتیبی که در ذیل واقعات عصر شاه جهان جای به جای متذکر شدیم، علاوه بسیر و شکار علت اساسی مسافرتهای شاه جهان به کابل واقعات سیاسی و بیشتر مفکوههای سوقیات نظامی بود یا علیه نذر محمد خان والی بلخ و بدخشان یا در مقابل نقشه های شاهان صفوی ایران تا جائی که مأخذ وانمود میکنند علت مسافرت چهارم شاه جهان به کابل مبارزه با نفوذ صفوی ها بود زیرا به اساس اطلاعی که خواص خان قلعه دار قندهار فرستاده بود شاه عباس صفوی به دهم ذی حجه ۱۰۵۸ در حوالی قندهار واصل شد و به تفصیلی که بحث آن خارج موضوع این کتاب است در اثر تسلیم شدن قلعه دار شهر مذکور به تصرف صفوی ها درآمده و شاه جهان فوری برای استرداد آن به اقدامات جدی متوسل شد و منجمله فوری پسرش اورنگ زیب را با سعد الله خان و پنجاه هزار سپاه بدان طرف اعزام نمود قراریکه از عمل صالح بر می آید (۱۷۱) سعد الله خان با لشکرهای خویش غره جمادی الاول سال ۱۰۶۲ گذرگاه کابل را معسکر خود ساخت. از این خبر کوچک بر می آید که اینک یکبار دیگر در آغاز ماه جمادی الاول ۱۰۶۲ هجری قمری باز سپاه بزرگی به کابل رسیده و باز در بالاحصار و در شهر و در اطراف شهر هنگامه های نظامی بیشتر جلب نظر میکند.
خود شاه جهان در ربیع الاول از آب چناب و در سوم ربیع الثانی از باغ حسن ابدال پشاور و دوم جمادی الاول از بتخاک گذشته و چهارم جمادی الاول به کابل رسید.
"چهارم جمادی الاول در ساعت مسعود بدولت و اقبال بر اسپ بادشاه پسند نام سوار شده ساحت دولتخانه دارالملک کابل را از پرتو قدوم فرخنده فر فروغ سعادت جاوید بخشیدند." (۱۷۲)
دو توپ بزرگ موسوم به : فتح لشکر و لیلی
شاه جهان طبق عادت دودمان بابری روز نهم ماه مذکور به آرامگاه بابر و رقیه سلطان بیگم رفته، ده هزار روپیه از طرف خود و چهار هزار روپیه از طرف اولاد خود به خدمه و مستحقان تقسیم کرد صاحب کتاب عمل صالح بعد از ذکر توزیع پول از دو توپ کلانی صحبت میکند که یکی را بنام (فتح لشکر) و دیگری را به اسم (لیلی) مسمی ساخته بودند یکی آنرا از قلعه (آسیر) آورده بودند و بعلت سنگینی زیاد در قلعه کابل نگه داشتند. اینک اصل متن :
"... در ین تاریخ دو توپ کلان را که به کابل آوردند فتح لشکر را پیشتر روانه ساخته و لیلی را که از قلعه آسیر آورده بودند به جهت سنگینی در قلعه کابل نگاه داشتند." (۱۷۳)
معلوم نتوانستم که قلعه آسیر کجا بود؟ از جمله : (پیشتر روانه ساختند) چنین معلوم میشود که یک توپ کلان را که (فتح لشکر) نام داشت بصوب میدان جنگ که قندهار بود، فرستاده و دیگری را که (لیلی) نام داشت و وزمین تر بود، در قلعه کابل محافظت کردند.
هژدهم جمادی الاول یکی از پسران شاه جهان موسوم به محمد شجاع که از بنگاله حرکت کرده بود به کابل واصل شد و از طرف امیر الامرا علیمردان خان صوبه دار کابل و اعتقاد خان میر بخشی استقبال گردید.
قراریکه در متن عمل صالح دیدیم، شاه جهان در سفر چهارم خود به کابل که بسواری اسپ وارد شهر میشود مستقیم به (ساحت دولتخانه) میرود. دولتخانه خاص قراریکه قبل برین شرح دادیم در باغ مهتاب در مجاورت اورته باغ در بالاحصار ساخته شده و چند روز بعد از مواصلت دومین بار او به کابل قابل رهایش شده بود چنانچه در طی سفر سوم و اینک در طی دوره چهارمین اقامت خود در کابل در ساحت دولتخانه فرود آمد در اورته باغ بالاحصار رهایش مینمود و در دولتخانه باغ مهتاب که متصل باغ اول الذکر بود، دربار میکرد.
شکار قمرغه در چنارتو
چنارتو که به فاصله شش کروهی شرق کابل واقع است یکی از شکارگاه های مهمی بوده و بیشتر شکار قمرغه آهوی مارخوار و رنگ در کوه های آن صورت میگرفت.
شهاهان مغلی اکثر در اینجا بشکار میرفتند و در همین کتاب چندین جا از ین شکارها یاد شده است شاه جهان در طی سفر اول خود به کابل در ۱۰۴۸ در اینجا بار اول بشکار مبادرت ورزید اینک در سفر چهارم بتاریخ ۲۹ جمادی الاول باز امر به تشکیل قمرغه داد و متن عمل صالح چنین وانمود میکند:
"بیست و نهم به چنارتو که شش کروهی کابل است و به فرموده اشرف جعفر قراول بیگی سرانجام لوازم شکار قمرغه نموده بود تشریف فرموده روز دوم به نشاط صید پرداختند. اگر چه جانور بسیار از رنگ و مارخوار در احاطه قمرغه در آمده بودند اما بنابر سختی کوه احاطه چنانچه باید میسر نشد و بیشتر بدر رفت و قلیلی که مانده بود از آنجمله قدری به تفنگ خاصه شکار شد و باقی حسب الامر شاهزاده جهانبان محمد شجاع بهادر و سلطان سلیمان شکوه به تفنگ صید نمودند."
چراغان شب برات ۱۰۶۲
شاه جهان در ماه شعبان ۱۰۶۲ هنوز در کابل بود و بقرار متن عمل صالح (جلد سوم صفحه ۱۴۹) شب برات هر دو کنار نهر کلان را چراغان نموده و شاه و شاهزادگان بتماشا برآمده بودند واضح نمیتوان گفت مقصد از (نهر کلان) چه بوده؟ یکی از شاخه های رودخانه کابل؟ یا نهر بزرگ داخل باغ شهر آرا؟ یا کدام نهر دیگر؟
دارا شکوه و سلطان سلیمان شکوه صوبه داران کابل میر یعقوب دیوانی کابل
در موقعیکه اورنگ زیب یکی از پسران شاه جهان به قندهار رسیده و میخوا شهر را از صفویها بگیرد و بعد از دو ماه و هشت روز کاری ساخته هم نتوانست در کابل اول شهزاده دارا شکوه پسر شاه جهان به صوبه داری شهر منصوب شد و بعد پسر اخیرالذکر سلطان سلیمان شکوه به این عهد نامزد گردید. آخرین صوبه دار کابل که از ۱۰۵۰ به بعد در کابل عهده دار این وظیفه بود، همان امیر الامرا علیمردان خان معروف بود که بکرات از او نام بردیم. راجع به تقرر صوبه دارهای جدید از شهادت دو متن سیرالمتاخرین و عمل صالح ناگزیرم و به ترتیب مطالب مورد نظر را اقتباس میکنیم :
"... و چون شاهزاده دارا شکوه تعهد نظم صوبه کابل نمود از اصل و اضافه به منصب سی هزاری بیست هزار سوار دو اسپه سه اسپه و پنج کرور دام انعام سر فرازی یافت و صوبه ملتان نیز باو مفوض شد و سلطان سلیمان شکوه بهین پسر دارا شکوه را بمنصب هشت هزاری چار هزار سوار و عنایت فیل از حلقه خاصه با ساز نقره و ماده فیل و علم و نقاره سر فراز گردانیده صاحب صوبگی کابل مامور فرمود و خیمه سرخ که مخصوص پادشاه و شاهزادگان بود نیز باو عنایت شد و بدارا شکوه حکم شد که بعد نظم و نسق صوبه کابل بدار السلطنه معاودت نماید و خود در همین سال از کابل نهضت نموده به لاهور و از آنجا به اکبر آباد آمد."(۱۷۴)
"چون مهین اختر اوج خلافت تعهد نظم صوبه کابل نموده بودند و در جناب مقدس بدرجه پذیرائی رسیده پادشاهزاده عالی مقدار را به منصب سی هزاری و بیست هزار سوار دو اسپه سه اسپه که منصب ایام بادشاهزادگی اعلی حضرت بود و دو کرور دام امام و پرگنه پر سرور که جمعش سه کرور دام و حاصلش موافق دوازده ماه هفت و نیم لک روپیه است و سه کرور دام از محال سایر دارالسلطنه لاهور و محال سایر ملتان که هفت و نیم لک روپیه حاصل دارد عنایت نموده صاحب صوبگی کابل بسلطان سلیمان شکوه مرحمت فرمودند و آن نونهال بوستان خلافت و شهریاری را به عطای خلعت خاصه و جمد هر مرصع ماپهولکتاره و فیل از حلقه خاصه بایراق نقره و ماده فیل و علم و نقاره و منصب هشت هزاری چهار هزار سوار سرافراز فرمودند و خیمه سرخ که خاصه بندگان اعلیحضرت است به بادشاهزاده نامدار نیز مرحمت فرمودند..."(۱۷۵)
معاودت شاه جهان از کابل به لاهور
شاه جهان در ۱۵ رمضان ۱۰۶۲ از دولتخانه بالاحصار کابل بقصد لاهور برآمد و چون به غره جمادی الاول وارد شهر شده بود دوره اقامت چهارمین بار او به کابل چهارونیم ماه کامل طول کشید.
شاه جهان از کابل بطرف لاهور برآمد و سلطان سلیمان شکوه برای انتظام صوبه داری کابل بعهده خویش باقی ماند و به اساس بعضی منابع تا بنگش (سمت جنوبی) پدر کلان خویش را همراهی نموده و طبق دستور او بکابل مراجعت کرد.
خلیل الله ابراهیم بیگ و عبدالله بیگ
چون قندهار در دست صفوی ها مانده و شهزاده اورنگ زیب کاری ساخته نتوانست، در سال ۱۰۶۳ پسر دیگر شاه جهان یعنی محمد دارا شکوه ماموریت یافت تا عازم قندهار شود. در ین سال از حراست کابل با هفت هزار سوار و تقرر خلیل الله نام و ابراهیم بیگ و عبدالله بیگ ذکری در متون بعمل آمده است.
از ین سه نفر دو نفر اخیرش با انتساب به پدرشان شناخته میشوند زیرا پسران امیر الامرا علیمردان خان صوبه دار سابق کابل میباشند. معلوم نمیشود که در ین وقت هنوز سلطان سلیمان شکوه بسمت صوبه داری شهر باقی بود یا نه؟ بهر حال سه نفر فوق الذکر با ۷ هزار سوار ماموریت یافتند تا در موقعیکه سرنوشت قندهار یکطرفه نشده است از شهر کابل حراست نمایند.
چون شاه جهان به حل مسئله قندهار اهمیت زیاد ،میداد خودش هم از لاهور از راه ملتان عازم آنطرف شد. این سفر از ۱۵ ربیع الاول ۱۰۶۳ تا ۱۱ محرم ۱۰۶۴ طول کشید معمولاً در باغ میرزا کامران در نیم کروهی قندهار توقف داشت تا شهر را فتح کرده و به لاهور مراجعت نمود.
بهادر خان و رستم خان صوبه داران کابل
چنین می نماید که بعد از سلطان سلیمان شکوه پسر دارا شکوه، نواسه شاه جهان شخص دیگری بنام بهادر خان به صوبه داری کابل رسیده باشد.
از روی مأخذ تاریخی تقرر این صوبه دار واضح شده نتوانست. در سال ۱۰۶۷ هجری قمری رستم نامی بجای وی صوبه دار کابل میشود چنین مینماید که بهادر خان به صوبه داری لاهور تقرر یافت و علت این تبدیلی این بود که : "خدمت صوبه داری کابل از بهادر خان بعنوان شایسته بتقدیم نمی رسید به رستم خان بهادر فیروز جنگ صوبه مذکور داده شد." (۱۷۶)
آخر سلطنت و آخر عمر شاه جهان سلطنت اورنگ زیب
شاه جهان ۳۲ سال سلطنت کرد و در ذی حجه سال ۱۰۶۷ هجری قمری مریض شد. آغاز مریضی در حقیقت آخر سلطنت وی را اعلام نمود زیرا از ین تاریخ به بعد در اثر نقاهت و عدم اعتدال مزاج نتوانست به امور مملکت داری بپردازد. در حدود تقریباً ده سال مریض و در قلعه اکبر آباد عزلت گزین بود تا اینکه در ۱۱ رجب ۱۰۷۶ مرض او شدت کرد و به عمر ۷۶ سالگی بعد از ۳۲ سال سلطنت روز دوشنبه ۲۶ رجب ۱۰۷۶ هجری قمری در گذشت در طی ده سالی که او مریض و عزلت گزین بود پسرانش دارا شکوه ، شاه شجاع، اورنگ زیب وغیره تا توانستند برای احراز تاج و تخت بین خود جنگیدند. اورنگ زیب سومین پسر شاه جهان به تدریج بر سائر برادران خود دارا شکوه و محمد شجاع فایق شد و بار اول در ۱۹۶۸ اعلان سلطنت کرد و بعد از تقریباً نیم قرن سلطنت به عمر ۹۱ سالگی در سال ۵۲ جلوس در سنه ۱۱۱۸ هجری قمری در احمد نگر رخت از جهان بست.