32

جای شهادت سلطان شهاب الدین غوری

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 November 1982

اگر چه در برخی از مطبوعات افغانی چند سال قبل درین بارۀقیل و قالی برپا بود که جای شهادت سلطان شهید شهاب الدین ( معزالدین ) محمد غوری که از بزرگترین پادشاهان غور و بعد از سلطان محمود فاتح بزرگ و ناشر دین اسلام در براعظم هندو پاک است در قریه دهک شش کروهی غزنی در علاقه لگن خیل اندر است. ولی بعد از نشر جلد دوم کتاب طبقات ناصری و تعلیقات مفصل آن که در صفحۀ ۸۲۰ جلد ۲ برین موضوع بحث مفصلی آمده ثابت گردید که این رأی یکنفر نویسندۀ محترم مجلۀ کابل جلد ۴ ص ۷۹۲ به بعد صحیح نمودهو مشهد آن سلطان نامور دهمیک است که متصل سوهاوۀ ضلع جهلم پنجاب واقع است و مردم اکنون آنرا دهمیک Dhamek تلفظ میکنند .

طوری که مؤرخ  نزدیکتر و معاصر سلطان فخر مدبر مبارکشاه ( ص ۷۱ طبع لندن ۱۹۲۷ ) مینویسد: « در خریف سنه اثنتی و ستمائه ( ۶۰۲ هـ ) سلطان شهید معزالدنیا و الدین رحمة الله علیه به لوهر رسید ... و هم در آن روزها سوی حضرت غزنه باز گشتند و در منزل دوم یک چنان واقعه هائله حادث گشت ( یعنی سلطان شهید شد ).

از این تصریح معاصر و چشم دید فخر مدبر که در معسکر شاهی بود به خوبی واضح است، که دهمیک در دو منزلی لاهور بوده نه در حدود غزنه ( چنانجه در مجله کابل جلد ۴ نوشته اند ).

به هر صورت چون این مسأله تاریخی اکنون روشن گردیده حاجت باوردان دلایل دیگر ندارد ولی درین مقاله تذکار برخی از نکات جدید و دادن تصاویر همان موقع که سلطان غوری بر آن شهادت یافته مقصد ماست. این کوت دهمیک در ضلع جهلم واقع است و اگر به فاصله سی میل از جهلم بر جادۀ بزرگ راولپندی برویم و به طرف راست تا هفت و نیم میل راه خام حرکت کنیم به موضع سرها وه میرسیم که در شمال آن جایی بنام کوت دهمیک موجود است.

درین دهمیک تپه ایست که مردم بومی تاکنون آنرا « غورون کی پهاژ » می نامند یعنی تپه غوریان ( رک : به معارف سپتمبر ۱۹۴۲ ) برین تپه یک صفه سنگین و درختی چند موجود است که مردم به آن قبری را به نام شهاب الدین غوری ساخته اند ولی چون به اتفاق مؤرخاننعش سلطان را به غزنه برده اند بنابران باید گفت که شاید مردم بر خون و مشهد سلطان خاک و سنگ را انداخته بودند که بعد از آن به قبر تبدیل گردیده و مورد عقیدت مردم گشته باشد..

مخفی نماند که در ماه نومبر ۱۹۵۵ ضمیمه اورینتل کالج میگزین لاهور استاد محمد شفیع صاحب لاهوری در ضمن مقالتی این موضوع را نیز تذکار فرموده و از نسخۀ منحصر به فرد خطی ظفرنامۀ حمدالله مستوفی موجود موزه بریتانیه تألیف ۷۳۶ هـ محرره رمضاه ۸۰۷ – هـ در شیراز به قلم محمود بن سعید انتخاب اشعاری را داده اند که حمدالله مستوفی در آن کتاب بر موضوع شهادت سلطان غوری سروده . چون این ابیات از یک نسخۀ خطی نادری نقل شده و برین موضوع سند تاریخی خوب است و در تعلیقات، طبقات ناصری نیز ذکر آن نیامده، بنابرین آنرا درینجا می آوریم :

چو بر ساحل آب غرنده رود

سپاه جهانگیر آمد فرود

شه غوریان گرمگه در نماز

شد وار بد اندیشش آمد گداز

ز هندو فدائی دو تن کوکری 

برفتند برکین او یکسری

چو جا بود خالی عدو دست یافت 

دلیری نمود و بکشتن شتافت

ازو کین کوکر بجستند باز

یکشتند او را چو شد در نماز

سر مرد در سجده کردن بماند

بتیغ عدو جان ز تن برفشاید 

ز ششصد دو افزون ز تاریخ سال 

زد نیی بعقبی گزید انتقال

چهل و چار بوده مه آن دیار 

سپهید چهل،  شاه بوده چهار

همین دید انجام از آن کار سود 

کی در سجده کردن بکلی غنود

شگفت آیدم کار این روز گار

نداند کسی خواست پروردگار 

چه انکو غزا می کند بهر دین

چه انکو کشد خیره مردم بکین  

کسی را پسین روز روی امان

نبود و نباشد ز دست زمان

چو سلطان غوری چنین شد تباه

از آن مملکت بازگشت این سپاه

ببردند شخصش سوی دار ملک

شده سست زان پادشاه کار ملک

بخاکش سپردند و گشتند باز

تو گفتی نبود آن شه رزم ساز 

کوت دهمیک شاید در آنوقت بر راه لاهور و غزنه قلعه عسکری بوده و کلمه کوت که به معنی حصار و قلعه در ادب قدیم پشتو آمده درینجا نیز مستعمل بود. چنانکه کوت کرور نیز جنوباً بر سواحل دریای سند در همین سرزمین پنجاب واقع بود و تصور میرود که نام آن به جد بزرگ دودمان سلاطین غور امیر کرور که در کتاب پته خزانه اشعار پشتوی او آمده و قدیمترین شاعر پشتو است منسوب گردیده و این کلمه نیز با فتوحات غوریان در هندرواج یافته باشد.. اما آنچه در قریه دهک علاقه اندر غزنی گنبدی و مزاری بنام سلطان شهاب الدین غوری موجود است گمان غالب میرود که سلطان را بعد از بردن غزنه در آن جا دفن کرده باشند . به هر صورت چون سلطان غازی و شهید از فرمانروایان نامدار اسلام و مجاهد بزرگ بوده و خدمات وی در نشر و توسیع دین مبین اسلام در نیم قاره هندوپاک فراموش ناشدنیست و در تاریخ پاکستان و افغانستان مقام بلندی دارد بنابران این مشهد وی در دهمیک برای مسلمانان نیم قارۀ هند مورد تبرک و ارادت بوده شاید  وقتی یادگاری به نام آن مجاهد بزرگ اسلامی بر آن ساخته شود. زیرا خونی که در راه حق و خدا ریخته است همواره مقدس بوده و مردم قربانی راه حقیقت را فراموش نمیکنند .