32

الثالث عشر بهرام بن یزد جرد

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۵ ، بخش ساسانیان
01 January 1280

بهرام گور، پسر یزد جردالاثیم ( ۳ ) مرد فاضل و شجاع و کریم ، و درجلادت آیتی بود، و به همه جهان در عصر خود داستان نیکوئی بود، و آنچه او کرد از مردانگی ، کس را از پادشاهان میسر نبود، پدرش یزجرد را فرزند نمیزیست چون بهرام گوربزاد ، او را بملک عرب ، نعمان بن امرء القیس سپرد ، که از دست پدرش یزدجرد و همچنان پدرانش از دست ملوک عجم نصب بودند یزدجرد بهرام را به نعمان سپرد، تا بهرام را در هوای عرب بپرورد ، مگربزید . نعمان او را بعرب برد ، و بجهت او قصر خورنق در مدت بیست سال بساخت ، گچ آنرا به شیرتر کرد، دویست ارش ( ۴ ) بالاء آن قصر بود، بهرام را به شیردایگان  عرب و عجم که از نسل بزرگان بودند بپرورد ، و در برابر ایوان ( ۵ ) قصر خورنق یهی بود سدیر ( ۶ ) نام ، که از خوشی هوای آن ، و کثرت ریاحین و درختان ، مانند و بعبادت مشغول شد،پسرش منذر ( ۷ ) بن نعمان  بتخت نشست بهرام را می پرورد، و این  منذر ( ۷ ) پسری داشت  همزاد بهرام . هر دو را ادب و هنر فراوان بیاموخت. 

______________________________________________________________________

 (۱): ۱۳ ( ۲ )  پاردم : بر وزن کار کن تنگ و ریسمان زیرد م چارپا که آنرا د مچی یا رانکی هم گویند. ( ۳ )  اصل: الاثم 

 (۴)ارش بروزن قمر ، مخفف آن رش است ، فاصله از سر انگشتان تا مرفق و یا از سر انگشت میانه دست راست ، تا سر انگشت میانه دست چپ ، چون دستها را از هم کشاده دارند ( فرهنگ نوبهار ) .  ( ۵ ) اصل  : ایران . پ : و در ان قصر ( ۶ ) اصل: و پ : سدید ، مطابق به طبری ( ۲ : ۷۴ ) و مجمل ۱۷۹ : سدسد ( ۷ ) اصل: منذر 




ساسانیان طبقه(۵) (۱۶۱)

و چون پانزده ساله شد، اسپ و سلاح خواست ، و در ان نوع بی همتا بیرون آمد چنانچه با منذر ( ۱ ) بشکار رفت شیری دید بر گردن گوری سوار شده ، تا آن گوررا بشکند، تیر بر پشت گور زد، شیر و گور هر دو را برزمین دوخت و بیفگند، آن روز نام او بهرام گورشد، پس از ان بخدمت پدر آمد با تجمل تمام ، یکسال بخدمت بود تنگ آمد بازگشت به نزدیک ملک عرب منذر باز رفت. چون پدرش را اسپ لگد زد و بکشت و خلق عجم از یزدجرد شهریار در رنج بودند گفتند: اگر پسرش را ملک سازیم همچنان ظلم کند که پدرش کرد، پس ملکی از فرزندان ارد شیرجامع پادشاه کردند چون بهرام خبر یافت  لشکر برداشت ، بر درمداین آمد، تا ملک پدر طلب کند اعیان و ارکان دولت بدان قرار دادند ، که تاج پادشاهی او باشد. دیگر روز جمله لشکر عرب و عجم جمع سدند بر در شهر  مداین ، بهرام  پای در نهاد و سنگی در دست گرفت، و بمیان هر دو شیر در رفت ، و بر پشت شیران بر نشست، و گوشهای شیران بگرفت، بطرب مشغول شد و بر خلق عدل میکرد،و جمله مصالح را به وزراء باز گذاشت،واز هیچ کاری تفحص نمیکرد، چنانکه ملوک اطراف طمع در ملک او کردند. خاقان ترکستان را خبر شد، با دویست و پنجاه هزار سوار از راه مازند ران در عجم آمد و جمله خراسان و عراق را خراب کرد، بهرام بدان هیچ التفات نکرد، تا چون خاقان نزدیک رسید، خلق دل از بهرام برداشتند، که از وی هیچ کاری نخواهد آمد، از عجم سیصد مرد برگزید ، و مملکت را بملکی سپرد نام او نرسی ، و خود بطرف مغرب به اوازه شکار برفت. خاقان ترکستان را خبر بردند، که بهرام بگریخت،خاقان همچنانکه بود آرام گرفت و ایمن شد، ناگاه بهرام از جانب آذربایگان درآمد، و بر لشکر خاقان زد ، و جمله را بکشت و غنیمت بسیار کرد و بفرمود، تا غنایم را 

______________________________________________________________________    (۱) دراصل: منذر 










ساسانیان طبقه(۵) (۱۶۲)


 حساب کردند، از زر و جواهر و مواشی  ، خراج سه سال مملکت بود سه سال مال رعیت جمله ممالک خود ببخشید، باز  به عشرت مشغول شد و تنها بر شبه بازرگانان به هندوستان رفت، و در هندوستان بذات خود مردانگی بسیار کرد، و پیلان را به تنهایی خود خرطوم بگرفتی و برزمین زدی و سر از تن جدا کردی ، و مصافهای هندوستان که خصمان ملک هند بودند تنها بشکست ملک هند را دختری بود به وی داد ، به آخر خود را بر ملک هند آشکارا کرد، ملک هند مال از وی قبول کرد، و او را بسیارخدمت کرد و بعجم باز آمد، و مدام شکار میکردی ، و از عجم کس فرستاد، و از رای ( ۱ ) سرود گویان هند طلبید ، رای یک هزار زن و مرد سرود گوی بر بهرام فرستاد، گویند لولیان ایران از آن نسل اند ، و حدیث کنیزک مطرب و شکار آهوان معروفست .بهرام از بزرگی و فضل که بود جمله زبانها بدانستی  ، و اورا شعر عربیت بسیار است.

      در تاریخ مقدسی چنین آورده است : که هرگاه که در خشم شدی لفظ عربیت گفتی، وهرگاه که در بارگاه بودی ، لفظ پارسی گفتی ، و هرگاه که در مصاف بودی و در جنگ ترکی گفتی ، و با زنان حرم بزبان هرات سخن گفتی . وبه همه اوصاف فرزانگی آراسته بود، و در عهد او دولت خاندان پدران مصطفی علیه السلام در جنبش آمد، و قصی ابن کلاب که اول ملک عرب بود از اجداد مصطفی علیه السلام از مادر بزاد درعهد اووعهد بهرام گور شست سال بود در گذشت، والله اعلم بالصواب