ثقافت معنوی

از کتاب: تاریخ ادبیات افغانستان (پنج استاد) ، فصل مدنیت اوستائی ، بخش عمومیات

در صفحاتی که قبل برین گذشت آنچه راجع به باختر و جامعهٔ باختری نوشتیم بیشتر جنبهٔ مادی داشت. حالا میخواهم به شق دیگر مدنیت عصر اوستائی که عبارت از ثقافت معنوی آن دوره میباشد، بپردازیم در باختر از قدیمترین زمانه هائی که معلومات در دست است دو روح همیشه در جامعه ترقی داشت یکی روح سلحشوری و دیگری روح مذهبی. در صفحات ماقبل بصورت غیر مستقیم تا انازه کافی علت انبساط روح سلحشوری و سوارکاری و ترقیات آن نسبت به سائر نقاط آسیائی شرح یافت و دیده شد که باختر نه تنها سد امواج تهاجمات تورانی بود بلکه با قوای مدحش آشوریهای سامی نژاد هم مردانه مقابله ها نمود. در اثر تنمیهٔ این روح باختریها نسبت به سائر باشندگان فلات آریانا یک بدیگر بیشتر نزدیک و متحد شده خود را وظیفه دار دفاع خاک آریائی تصور مینمودند و تا اندازه کافی در مقابل تورانیها و سامیها از انجام این عهده هم برآمدند. روح مذهبی و دیانت خواهی به مراتب از جنبه سلحشوری در جامعهٔ باختری ریشه دوانیده و گزارشات تاریخی بوضاحت نشان میدهد که از زمان استقرار آریائی ها در حوضه اکسوس حتی قبل از ظهور ایشان از زمانههای قبل التاریخ تا زمان انتشار دین مقدس اسلام که باختر با سلاله سامانی مهد مدنیت اسلام و کعبه آمال مسلمین میشود، همیشه ادیان مختلف عناصر پرستی ،برهمنی ،مزدیزم زوراستریزم بودائی و اسلام هر کدام بنوبه خود شکوه و جلال مخصوصی داشت. بر طبق پروگرام خود در ین رساله ما به دو مرحلهٔ مذهبی که عبارت از مزدیزم و زوراستریزم باشد سر و کار داریم. بعضی ها در ین دو هم فرقی نمیبیند ولی چون در حقیقت فرق زیاد است و مزدیزم مانند حلقه زنجیر بین عناصر پرستی اولیه آریائی و زوراستریزم قرار گرفته حتما باید در اینجا از آن بحث شود مزدیزم مانند زور استریزم از خود کتاب و مقنن مخصوصی ندارد ولی بی وجود آن تغییرات عناصر پرستی آریائی به زور استری فهمیده نمیشود لذا اول مختصرا در اطراف مزدیزم شرحی نوشته سپس به تفصیل زور استریزم می پردازیم.