32

در بیان اجلاس صاحبان انگریز

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان اجلاس صاحبان انگریز در مقدمه دریافت جعل سازی ورق کلام الله نسبت بمیر صاحب بهادر

مُد بر ممالک سخن وری، اعنی خامۀ ندرت نگار، در اجلاس ای مدعا چنین نگارش بر صحایف بیان مینماید که: هر گاه عرفان مآب میان علی گوهر و شیخ علی حسن، طومار هر گاه عرفان مآب میان علی گوهر و شیخ علی حس، طومار افترا نسبت بمیر صاحب میر علی مراد دخان ، از کنزل العرفان حقیقت و کشف الحقایق معرفت، و مفتاح  دقایق طریقت و مصباح الانوار شریعت درست ساخته، و جزویات و تاویلات همه فرا گرفته مقدمۀ جعل سازی ورق کلام الله بابت عهد نامه، در اجلاس کمیش واقعۀ سکهر، بحضور صاحبان عالیشا انگریز بهادر دایر گردید. و خود جناب میر صاحب بهادر در آن مجلس حاضرآمده. بعد گرفتن سوالات و جوالات از میر صاحب، که گاهی مدت العمر اینچنین مقدمات ندیده بود، که از روی قانون و آئین سرکار انگریز بهادر رفع ای مقدمه [محبوسی, نماید بسبب (۱) اینکه اکثر خریدار متاع دروغ بیفروغ، اگر کسی در حقیقت در دعوی خود کاذب باشد، چون مطابق آئین [گفتگوی نماید، دعوی کاذبۀ او بصدق] مشهود (۲) و 

--------------------------------------------------------- 

(۱)ج: چرا که اکثر.

(۲)ج: بصدق می شود.

هر گاه صادق و حقدار باشد، هر آئینه بموجب آئین سر کار انگریز گفتگوی نکرده پس محروم الحق میشود. خصوصا بسبب مهر اسمی میر صاحب بهادر که خط طغرا داشت، در عهد [رزیدنت] کپتان مالیت بهادر مفقود شده بود. باوجودیکه میر صاحب بهادر اطلاع گم شدن مهر مذکور، بصاحب ممدوح کرده بود. آن مهر شاید بدست شیخ علی حسن رسیده بود، و یا آنکه باعث فقدا مهر مذکور شیخ مشار الیه بود که هنگام اجلاس کمیشن صاحبا انگریز هر کاغذی جعلی که شیخ مذکور می برآورد مزی بآ مهر بود، پس هر گاه حال گم شدن مهر مذکور بر ضمایر ادراک ماثر صاحبان عالیشان بهادر هم بوجه احسن بود بآنهم بر کاغذی مجعولی شیخ مذکور خط بطلان نکشیدند، بلکه باعتبار چنین فردهای باطله از امیر صاحب بهادر که دوست تهدلی صادق دم و راسخ قدم سر کار اگلیسه بهادر بود، روی التفات و اخلاص درهم پیچیدند، و کما هو حقه دریافت حق و باطل نکردند.

و عجب تر نغمه آنکه: هنوز میر صاحب بهادر در پیش نمود، و میر صاحب بهادر ازین معنی انکار مطلق نمود. تا چد یوم بر این معنی تکرار میرفت، لیکن بپایۀ ثبوت نرسیده، و در عوام الناس مشهور بود که : مدعیان میر صاحب بهادر، برفاقت (۱)

------------------------------------------------- 

(۱)ک: بر قامت [؟]

دیگر حریفان که در ظاهر [شهد (۱) نوش دوستی ، و در باطن زهر نوش دشمنی میر صاحب بهادر بودند، این زر را از خود در سر کار انگریز پیش نموده، باعث متهم ساختن میر صاحب شدند. و آن طلا چند مدت در سرکار امانت بود، بعد تسخیر ملک نیلام کرده داخل خزانه عامرۀ سرکار] نمودند. از آنجا که هر گاه مجموعۀ اجلاس متفرق گردیده، میر صاحب بهادر مدت چند سال بدستور اصلی بر ملک های مقبوضۀ موروثۀ خود بر قرار مانده، و جناب هنگفند(۲) صاحب بهادر در آن روز ها، بعد اجلاس از سکهر مراجعت نموده بلا توقف یکدم بطریق داک (۳) اسپان، باستعجال تمام روانۀ خدمت فرمان فرمای هندوستان گردید.

والله اعلم صورت مقدمۀ میر صاحب بهادر، چه حو در سرکار فرمان فرمای گذارش نمود. درین باب از سرکار فرمان فرمای هندوستان هیچ دوباره دریافت نگردیده. از آنجا که در دار العدالت عالیه سر کار فرمان فرمای هندوستان آفتاب عدالت و انصاف بمقتضای ان الله یامر بالعدل و الاحسا –(۴) از مشرق اقبال طالع و خصوصا از بدگا خاص رب العباد ،

------------------------------------------------------------- 

(۱)این سطور بین [ ] در الف، که نیست از ج نوشته شد.

(۲)کک بیکضند[؟] شاید که صحیح آن هما لیوکس باشد که در صحفه ۷۱۵ ذکر شد.

(۳)یعی اسپان حامل پست.

(۴)قرآن النحل ، ۹۰ ج ۱۴ .

که سجل دولت بی علت آنها بتوقیع وقیع – و ربک یخلق مایشا و یختار –(۱) مزین و مشرف است و بمهر خاتم سعادت فاحکم بی الناس بلاحق –(۲) مختوم گردانیده لاجرم به یمن این مواهب جلیل المناقب در مجلس مرافعه امور کائنات روزنامچۀ عمر هر مدعی و معاد را کطی السجل للکتب –(۳) نور دیده اند، و بر صورت دعوی خصم خط بطلاق کشیده به رای عدالت پیرای خود تصدیق هر امری از امورات کلی و جزوی  نموده و و مینمایند. سر کار فرمان فرمای هندوستان باوصف عدالت گستری چگونه قول مدعیان میر صاحب، که تمام سر گذشت مک حلالی آنها و مدعیان بر تما عالم هر خاص و عام ظاهر و باهر است، مقرو صدق و اعتبار [دانسته[ حکم بر طرفی میر صاحب بهادر از عهدۀ ریاست و غصب ملکش بدون ملک موروثی از دیوان خانۀ عدالت و انصاف [افذ(۴) خواهد فرمود؟]

از انجا که ملکی که سر کار انگریز بهادر، از جناب میر صاحب غصب نموده، داخل ممالک خود کرده آن ملک موروثه میر صاحب میر سهراب خا والد ماجد خود میر صاحب

------------------------------------------------------- 

(۱)قرآن القصص ،۶۷ج ۲۰

(۲)قران ص ۲۶ ج ۲۳

(۳)قران الانبیاء ، ۱۰۴ج ۱۷

(۴)این جملات در ک ، الف پریشانست بمدد ج تصحیح شد.

بهادر موجود دارد، و نقلش (۱)بدفتر سرکار انگریز بهادر نیز رسانیده. قطعۀ ملک که باقی سرکار انگریز بهادر بدستش گذاشته جاگیراتی است اندک و بس مختصر، که مرحوم میر سهراب خان پدرش در ایام صغر سن و خورد سالی با میر صاحب سهراب خان پدرش در ایام صغر سن و خورد سالی با میر صاحب بهادر بخشیده بود. سر کار فرمان فرمای هندوستا ان قطعات بهادر بخشیده بود. سر کار فرمان فرمای هندوستان آن قطعات جاگیرات قلیل پیدایش خورد سالی را هر آینه ارث میر صاحب بهادر دانستهف بتصرف میر ممدوح واگذار ساخته، که در صورت کثرت اخراجات و کریم طبعی میر صاحب، که همیشه ایادی (۲) کرم و نوالش چو ابر بهار، بر هر خاص و عام ریزان است از پیدایش قطعۀ جاگیرات خورد سالی او چه بدد و چه کشاید؟ چار نا چار باید زیستن.

[و مضمون (۳) وصیت نامۀ] مرحوم میر سهراب خان علیه الرحمه و الغفران این است که دستار ریاست و ملک متعلقۀ آ اول بمیر رستم خا و بعد آن بمیر مبارک خان و از ان بعد بمیر علی مراد خان تعلق خواهد گرفت. نظر بران مطابق وصیت نامۀ مرحوم موصوف، دستار ریاست و ملک تعلقۀ آن حق و ارث بمیر صاحب میر علی مراد بهادر میرسد. و در سرکار انگریز بهادر انصاف آن بر عکس [صورت (۳) وقوع یافته].

--------------------------------------------------------- 

(۱)ک: نقش ؟

(۲)ک ، الف: آبادی ؟ ج: ایادی که بمعنی نعمتها ست.

(۳) این کلمات تها از ج گرفته شد.

پس این چه انصاف و زهی عدل !!! 

[بیت]

ازین عدل  مردم نگریم چرا 

بر اوضاع دنیا نخندم چرا