32

غاوردان یا بغاوردان

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 November 1982

در جمله، فرآورده های مدنیت انسانی که فرهنگ و زبان و نسلهای بشری در آن به وجود می آید و پرورده میشود. اماکن و بلاد و ساحات حیات بشریست که شناسایی رجال تاریخ به انتساب باین بلاد ممکن می گردد و آنچه در یک ساحۀ فعالیت بشری خلق گردیده و آن ساحه امروز جزو یک مملکت است.تمام آن مواریث مایۀ تاریخ و فرهنگ مردم آن کشور شمرده میشود و بنابرین حفظ نامهای قدیم بلاد و اماکن جغرافی از کار های بسیار نافع است که با آن تاریخ و فرهنگ آنجا معرفی می گردد و جزو مواریث مردم همان مکان شمرده میشود.

در نامهای بلاد و اماکن به مرور زمان دگرگونه گی نیز روی میدهد که درتحت عوامل مکانی و لسانی واداهای لهجوی محلی یا احیانأ به تصحیف کاتبان و طبقۀ میرزایان بیسواد واقع می گردد .مانند اینکه اجرستان (وجیرستان تاریخی ) را مجرستان و ارغسان را ارغستان و کرتها را قراطای می نوشته اند. یا تورخم پشتو را طورخم و نام توره باس را طره باز و نام بسیار مشهور تاریخی مهراب کابلی را محراب و گزیو را گزاب و پنجوایی را پنجبایی ولال پوره را لعل پور و پشین را پشنگ و صدها چنین تصحیفات را برکلمات مظلوم تاریخی وارد آورده اند که:"گر توببینی نه شناسیس باز ".

اگر چنین دیگرگونی های عمدی یا غیرعمدی را برنامهای تاریخی بیاوریم،فردا هویت و اصالت تاریخی آن از بین میرود و وقایع و کسانی گه منسوب بدان اماکن و بلاد اند و جزوتاریخ و فرهنگ این سرزمین به شمار می آیند.نزد مردمان فردا و آینده گان، ناآشنا و مفقود میمانند و در نتیجه بسا از مفاخر تاریخ و فرهنگ از دست میرود.مثلأ با تغییر نام اسفزار تمام آن علما و مشاهیری که باین سرزمین منسوبند و جزو مهم تاریخ ما اند پیش آیندگان ناشناخته می مانند و آنچه را تاریخ به ما سپرده،عمدأ از دست میدهیم.

این کار در نشرو طبع شروح احوال مشاهیر و ترتیب انتشار متون قدیم اهمیتی به سزا دارد و باید آنچه در بین قدما شهرتی به نامی داشته آن نام را همانطوری که تاریخ و گذشتگان ما ضبط کرده اند حفظ کنیم و در آن مطابق به ذوق و با شنیدگی امروز تصرفی نکنیم و اگر هم درنامی امروز تغییری وارد شده بود. در پاورقی این نام جدیدرا شرح دهیم تا آینده گان به تخلیط و التباس گرفتار نیایند.درحوالی نزدیک هرات جایی بود به نام بغاوردن که ذکرش در طبقات الصوفیه خواجه عدبالله انصاری و نفحات جامی و برخی از کتب جغرافیا و رجال آمده است:

در طبقات الصوفیه گوید برحفص بغاوردان پاس از شب بر پل (؟) خفته میگفت... (ص ۲۶۷).

این سندیست که به خود هرات و پیر هرات پیش از سنه ۴۸۱ ق یعنی به زمانه پیش از وفاتش که یکی از مریدان امالی وی را در طبقات الصوفیه مینویست تعلق دارد و در نسخۀ خطی کتابخانه نافذپاشا استانبول (سنه ۸۳۹ ق) و مخطوطۀ کلکته (پیش از ۱۰۱۵ ق در هند ) نام بوحفص بغاوردان را به اضافت و به اتصاف حرف اول با دوم که جزو اصل نام باشد نه (به) ظرفیه نوشته اند که برخی متاخرین آنرا جدا ساخته اند. اینکه من بغاوردان را شکل اصیل کهن این نام دانم چند دلیلی دارد:

۱-کلمۀ قدیم بغ=بگ که در اوستا و فرس قدیم و سنسکریت و پهلوی و دری و پشتو و هم درکتیبه های زبان کوشانی افغانستان و هم در زبان روسی و برخی السنۀ آریایی اروپا به معنی عظیم و بزرگ و مجازأ صفت حکمرانان بوده به طور پیشوند (پری فکس ) در آغاز بسی از نامهای جغرافی و القاب و اسمای اعلام آمده که نظایر آن مخصوصآ من باب انتساب اماکن یا اشخاص به خداوند بزرگ یا مجازأ به حکمداران مقتدر نهایت فراوان است مانند اسمای اماکن :


بغلان، بغنی،  بغشور، بغداده ( روستایی در مردان شمال پشاور ) بغاوزجان ( در چهار فرسخی سرخس ) بغداد، بغلولن ( از قرای نیشاپور ) فغکت بغونکث بغنکث (۱)  از ( بلاد ماوراء النهر ) یا بگرام بگرامی، بگل هرات بگلا ( غزنه ) بگپای ( تالقان ) یگ لگ ( دایزنگی ) و ( بگی ) نام شخص شاه ولیخان صدراعظم احمدشاه ابدالی. من بغاوردان را هم ازین مقوله می شمارم که پیشو ندبغ در قدیم داشت ( وبه) قید ظرفیت پیش از (غ) نیست و غووردان یا غوردان تلفظ زنده کنونی هر چه باشد مخفی است از بغاوردان قدیم که (ب) آغاز آنرا حذف کرده اند و این کار هم غالبآ در دوره تیموریان هرات در قرن دهم تخفیفآ وقوع یافته است و ما نظیری از ینگونه تخفیف و حذف در اسمای بلاد داریم مثلاً عبدالکریم سمعانی ( متوفی ۵۶۲ ق ) که قولش در مورد انساب و رجال حجیت واثق دارد. در نسبت البغاوزجانی منسوب به قریه بغاوزجان چهار فرسخی سرخس مینویسد که آنرا غاوزتتان (۲)  هم گویند(۳)  که (ب) اول کلمه را تخفیفآ حذف کرده باشند ورنه خود بغاوزجان هم پیشوند بغ داشته است و قراری که دانشمند گرامی علی اصغر بشیر گفتند اینجا را اکنون قازغان گویند و نزدیک زورآباد ( سور آباد تاریخی ) در مرزهای سرخس واقعست.

سند قدیمتر بغاوردان تصریح اصطخری در حدود ( ۳۴۰ ق ) است که در شرح انهار هرات گوید: نهریسمی فغر. یسقی رستاق بغاوردان (۴)  این فغر اصطخری را اکنون سبغر = سبقر گویند و بغاوردان به غوردان 

    1- بنگرید سمعانی، کتاب الانساب ۸۵ – ۸۶ حدود العالم متن عکسی . ابن حوقل صورة الارض ترجمه فارسی ۱۵۰ – ۱۹۹ – ۳۳۳ – ۲۴۶ . 

    2- در نسخه مطبوع عکس مرگلیوث (لیدن) این کلمه خوب به نظر می آید. در طبع الانساب حیدرآباد هند ۱۹۶۳ م جلد ۲،  ص ۲۶۸ یقال لها غاور زغان است. که دراللباب ابن اثیر: غاورغان و در معجم البلدان یاقوت : غاوزجان ضبط شده. و به قول سمعانی مرد فاضلی بنام ابوالحسن علی بن البغاوزجانی بدان منسوبست ( ۲ ر ۲۶۸ ).

    3- سمعانی، الانساب ۸۵ ب .

    4- اصطخری، مسالک المعالک ۲۶۶ در ترجمه فارسی این مطلب نیست ولی متن عربی معتبر است.


(به فتحتین ) تبدیل گردیده که در اتلس قریهای افغانستان ( ج ۳،  ص ۱۰۸۱ ) غوران در علاقه داری گذره جنوب شهر هرات ظاهرآ تصحیفی از غوردان است که برخی مردم چنین تلفظ نیز کنند و یا شاید غوران جای دیگری غیر از غوردان باشد. که این نام در اتلس مذکور نیست.

۲- سمعانی در تحت ماده اسکاف ( به کسره اول ) نام ابوالفتح عبدالسلام بن احمد اسمعیل ایسکاف مقری را می آورد که از محدثان هرات و شنونده گان حدیث ابو المظفر عبدالله بن عطاالبغاوردانی بود که خود سمعانی دوبار از عبدالسلام درس خوانده و در ده جزو احادیث یحیی بن ساعدرا در هرات ازو نوشت عمرش متجاوز به ۸۰ بود که در آخر کور شد و در سنه ۵۴۲ ق در هرات از جهان رفت.(۱) 

چنانچه دیده میشود سمعانی که ۲۰ سال بعد از ابوالمظفر محدث نیست این اسناد خردرا بغاوردانی صریح نوشته و چون خودش در هرات بوده و اینجا را دیده لابد قول او نسبت به اقوال و ضبط های مابعد حجیت تام دارد و نباید چنین تصریح قدیم، مصحفات مابعدرا مورد تأیید قرار داد. تا بغاوردان قدیم گم نگردد و آیندگان به غلط فهمی ها گرفتار نیایند در حالیکه ما سند قدیمتر اصطخری را دوصد سال قبل از عصر ابوالمظفر بغاوردانی و سمعانی ساکن هرات هم در دست داریم. و نمیتوان گفت در تمام این کتاب های ثقه این قدر تصحیف سنگین و مکرری روی داده باشد.

کسانی که در مقابل دو متن قدیم و دلائل ایتمولوجی به کتب ممسوخ و یا ضبط های مصحف و مغیر متاخران مانند کاتبان نسخ نفحات و یا مرتب  کتاب منسوب به جامی بنام – مقامات شیخ الاسلام استناد جسته و یک نام قدیم تاریخی را ممسوخ کردن میخواهند کار علمی سودمندی نیست. (۲)

    1- سمعانی،  الانساب ۳۵ الف طبع عکسی بغداد ۱۹۷۰ م از روی طبع عکسی لیدن به وسیلۀ مرگلیوث. در طبع حیدرآباد هند ۱۹۶۲ م ج ۱،  ص ۲۳۴ نام ابوالمظفر بغاوردانی مخصوصآ چنین آمده و طابع در حاشیه نوشته : که اسکاف سازنده نوعی موزه باشد. این طبع از روی چند نسخه خطی صورت گرفته است و بنابرین ضبط نسخ خطی الانساب همین بغاوردانی است لاغیر.

    2- درحالیکه اگر عبارات این کتب را هم به اضافت بوحفص به بغاوردان بخوانند اشکالی نمی ماند.


تذبذب در ضبط نام کنونی غوردان که برخی آنرا غارودان هم نوشتند و در اتلس قریه ها غوران ضبط شده خود ضعف مسأله را میرساند و اعتبار ضبط رستاق بغاوردان اصطخری را مدت بیش از هزار سال پیش و از سمعانی را در حدود ۸۵۰ سال پیش ضعیف و مغلوط ساخته نمیتواند.

اگر بنا باشد که ماهیت تاریخی چنین اماکن را بنابر تلفظ کنونی و مروج امروزه مردم تغییر دهیم . پس در همین سلسله زندگانی خواجه عبدالله انصاری که مدتی در نباذان در زمستان ۴۲۵ ق زنده گیداشت و اکنون مردم آنرا نوبادام گویند. باید از شکل قدیم و تاریخی کلمه نباذان که در معجم یاقوت هم بدین شکل ضبط شده ( ۴ ر ۷۳۶ ) صرف نظر کنیم که اینکار هم در آینده اشتباه و التباس را به وجود می آورد.

در کتاب سرگذشت پیر هرات تألیف دانشمند سر ژبور کوی و ترجمۀ دانشمند دوکتور روان فرهادی طبع جدید کابل در ثور ۱۳۵۵ ش جائیکه مؤلف محترم به مأخذ اصیل رجوع داشته نامهای بوحفص بغاوردان و بشر گواشانی را به اضافت درج کرده ( ص ۱۰۶ ) ولی در تعلیقات کتاب جاییکه مترجم محترم مقامات تاریخی هرات را شرح میدهد. با استناد سهوی که در کتب مابعد مانند مانند مقصد الاقبال سلطانیه ( ص ۳۰ ) و تعلیقات مرحوم فکری بر مقامات شیخ الاسلام ( ص ۸۱ ) واقع شده مینویسد در متن این کتاب در صفحه ۱۰۶ سطر ۹ به جای بوحفص بغاوردان چنین تصحیح شود: بوحفص غاوردان ( ص ۲۳۷ سرگذشت ) که این تصحیح مترجم محترم کسانی را که به سوابق امر آشنایی ندارند به اشتباه مطلق می کشاند.

مخفی نماند که این سهو جدید نیست. در برخی نسخ خطی نفحات. مخصوصآ  نسخه های مخطوط هند با حواشی منسوب به عبدالغفور لاری از قرن دهم بدینطرف تذبذبی در کاتبان این کلمه مشاهده میشود که برخی (ب) را جزو کلمه شمرده بغاوردان نوشته اند و بعضی آنرا از قیود ظرفی پنداشته به غاوردان ضبط کرده اند.

در نفحات طبع کلکته و نولکشور ( ص ۳۱۱ ) دوبار مکرراً ابوحفص بغاوردان طبع شده و در مطبعۀ تهران ۱۳۳۶ ش به اهتمام مهدی توحیدی پور 


( ص ۳۴۱ ) دوبار ابوحفص بغاوردان به اضافت و اتصال (ب) آمده و از سابق عبارات نیز پدید می آید که جنبه اضافی و اتصاف ادباً افضل است.

دریک نسخه خطی کتابخانه عامۀ کابل که به قلم عبدالکریم صدیقی جونپوری در سنه ۱۰۰۶ ق در هند از روی نسخه مکتوبه ۸۸۷ ق نقل شده و این نسخه منقول عنها را عبدالغفور لاری با نسخه خطی مؤلف مقابله و تصحیح کرده بود در ( ص ۱۸۲ ) دوبار بوحفص بغاوردان به اضافت است و این داستان در اکثر نسخ خطی و چاپی عنوانی ندارد و در ضمن شرح حال احمد چشتی آمده ولی کاتب متأخر این نسخه و یا برخی نسخ دیگر به خط قرمز داستان بوحفص را عنوان جداگانه داده و نوشته است: بوحفص غاوردانی (؟) که بظن غالب این عنوان گذاری و تغییر نام از طرف کاتبان نافهم صورت گرفته که از مردم هم آنرا به نامهای مختلف غاوردان، خاوردان غوردان غاوران و غیره می شنیده اند و کنون هم این اختلاف سماع و ضبط های گوناگون آن باقی است. در مقامات شیخ الاسلام طبع جدید کابل (ثور ۱۳۵۵ ش ) که آنرا اثر حضرت جامی پنداشته اند اولآ انتساب صحیح و در خور اعتبار این کتاب به حضرت جامی ثابت نیست.(۱) 

دوم داستان بوحفص بغاوردان ( ص ۲۱ ) آنرا بهر دو صورت با ضافت و اتصال (ب) و بفک اضافت و (به) ظرفی توان خواند. در حالیکه ضبط این داستان در مناقب مختصر و در نفحات مفصل و دیگرگونه است که نویسنده هر دو داستان یکی به نظر نمی آید ولی شاید حضرت جامی و صاحب مناقب منبعی واحد داشته اند.

در تعلیقات مقامات شیخ الاسلام ( ص ۱۱۸ ) تعلیق نویس محترم مانند مرحوم فکری غاوردان را بسند قرائت خودار مناقب یا نفحات و یا کتاب

    1- در داخل متن مناقب شیخ الاسلام اشارۀ جزوی هم به تصریح نام مولف آن یا حضرت جامی نیست. ولی تاریخ کتابت آن ۲۴ شوال ۹۲۳ ق است در (ص ۳ ) مینویسد: جامع مقامات شیخ الاسلام گفته است که این کلمه آفرین است (هن) که همه نیکی ها در ضمن است یعنی چنانکه صفت نتوان کرد از غایب نیکویی و ازین پدید می آید که جامع مقامات شخص دیگریست غیر از جامی. در طبقات الصوفیه ( ص ۲۴۵ ) اشارتیست که شیخ الاسلام بنام مقامات کتابی داشت و در حین املای طبقات در دست املا کنندۀ آن بود. ولی این اشارت ضعیف به نظر می آید و عبارات طبقات را طوری هم توان خواند که وجود کتاب مقامات را از آن استنباط نتوان کرد. 


تقسیم آب قلب قاسم ابن یوسف هروی ترجیح داد اند.

ولی در صورتی که اسناد قدیمتر بغاوردان در اصطخری و سمعانی و هم نظایر حذف (ب) بیش از (غ) در بلاد درست باشد نمیتوان بریک جواز قرائت ترکیبی از کتب ما بعد این همه اسناد قدیم را نادیده انگاشت درحالیکه اگر همان ترکیب را به اضافت بخوانیم با اسناد قدیم نقاضتی ندارد.

درین جا باید قضیه را چنین طرح کرد : 

دلایل ترجیح بغاوردان به اتصال ب:

    ۱- دو سند قدیم اصطخری و سمعانی در نسبت صحیح بغاوردانی و رستاق بغاوردان.

    ۲- قرائت متون طبقات الصوفیه و نفحات و مقامات به اضافت : ابوحفص بغاوردان.

    ۳- تذبذب در ضبط شکل و تلفظ غاوردان – غوردان – غاوران،  خاوردان؟

    ۴- تجلیل کلمه از نظر ایتمولوجی و داشتن پیشوند بغ با نظایر فراوان اما دلائل ترجیح غاوردان.

    ۱- ضبط آن در نسخ جدید بعد از قرن ۱۰ ق به انفکاک (به).

    ۲- یک خوانش ترکیب بفک اضافت و (به) ظرفیه. این دو دلیل محدث در مقابل چهار دلیل قدیم و محکم واقع میشوند و ضبط تلفظ کنونی هم مذبذب و متنوع است که بر یکی اعتماد نتوان کرد الا غوردان.

پس نتیجه باید گرفت که شکل صحیح قدیم و اصیل کلمه بغاوردان بود آنرا بعد از قرن ۱۰ کاتبان در نسخه نویسی و سامعان در مکالمه تصحیف و تخفیف نموده و اشکال سابق الذکر را از آن ساختند. اکنون باید در متون کتب بغاوردان را بر سنت قدیم اصطخری و یاقوت و سمعانی ضبط نماییم و در پاورقی یا تعلیقات شرح بدهیم که اکنون مردم غوردان یا غوردان وغیره گویند و به قول هرویان در یک و نیم فرسنگی هرات به جانب مشرق در بلوک جوی نو واقع است در نقشه (ص ۲۲۶ ) سرگذشت پیر هوات ( طبع ثور ۱۳۵۵ ش ) که به عنوان نقاط حوالی هرات در زمان پیر هرات ( قرن ۵ هـ ) چاپ شده در جنوب 


شرق شهر هرات و در شمال نوبادان غاوردان (۱)  نوشته اند که این ضبط طبقات الصوفیه و غیره در قرن پنجم هجری عصر پیر هرات نیست و باید همان اشکال مضبوطۀ آن نباذان و بغاوردان نوشته می شد که در معجم البلدان یاقوت و سمعانی و اصطخری وغیره کتب قدیم و حتی نفحات ثبت اند و دانشمند بورکوی هم در سر گذشت پیر هرات به روزهای نباذان فصلی دارد. ( ص ۱۰۵ – ۱۱۳ )

جایز بود که مرتب دانشمند نقشه فوق نام های قدیم را قراری که در عصر انصاری و قرن پنج هـ بود ضبط می کرد و در قوسین اشکال جدید آنرا می نوشت مثلاً ( نباذان = نوبادان = نوبادام ) و بغاوردان ( غوردان ).

    ۱- این هر دو ضبط کلمتین نه مطابق ضبط های نسخ طبقات الصوفیه در قرن ۵ هـ است و نه تلفظ کنونی مردم که نوبادام و غوردان گویند.

نو – بادان را یاقوت متوفی ۶۲۶ ق ضبط کرده که نباذان شکل قدیم و نوبادام جدید گویش مردم است. و یکتن بانوی عارفه محدثه است الله بنت محمد بن احمدالنبا ذاتی بدان منسوب است. و به هر صورت به شکل قدیم مضبوط قرن پنجم نیاذان است. این بانوی عارفانه نباذاتی درسگاه حدیث در هرات داشت و چندین تن از محدثان ازو روایت کنند که از جملۀ آنها محمد بن طاهر المقدسی و خود ابوسعد سمعانی و پسرش ابوالمظفر عبدالرحیم باشد. ( معجم البلدان ۸ و ۲۴۴ و ۸ و ۳۲۰ مصر ۱۹۰۶ ).

جای تعجب است که در دو منبع رسمی مملکت قاموس جغرافی افغانستان و اتلس قریه های افغانستان طبع اخیر ذکری از بغاوردان یا غوردان نیست. در حالیکه برادران هراتی ما همه بر وجود کنونی و تسمیۀ غوردان گواهی دهند . ولی در هر دو این منبع غوران آمده که به فاصلۀ ۵ . ۲۶ کیلومتر در جنوب شرق در گذرۀ هرات بین ۶۲ درجه ۲۶ دقیقه ۳۶ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه ۱۷ دقیقه ۵۲ ثانیه عرض البلد شمالی واقعست ( قاموس جغرافی، ج ۲ ).