32

جای وفات سبکتگین

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل تعلیقات ، بخش ترجمۀ مؤلف
01 January 1280

طوریکه درحواشی سابقه (۱۱) بحث سبکتگین نشان داده شد،مؤلف ماگوید: که سبکتگین بحدود بلخ درديه (برمل مدوری، یا مادروموی، يامدروی، یامدریوی،یابا رمل مادروی) فوت شده، و نام این دیه باختلاف ضبط نسخ خطی بصوربالا آمده، و راورتی درترجمه خود همه را ذکر کرده است،وگوید که دريك نسخه ترمذ هم نگاشته شده.

ابن اثیردرالکامل ( ج ۹ ص ۴ه ) وگوید: که سبکتگین دربلخ بود، و بسبب طول مرض بغرض تبدیل هوا بطرف غزنه حرکت کرد،و درراه بلخ وغزنه از جهان رفت، ومیت او را بغزنه آورده، درآنجا دفن کردند ابن خلدون (ج۴ص۴۹۳) و بستانی در دائرة المعارف خود (ج ۹ ص ۴۹۲) عدنا قول ابن اثیررا نفل میکنند،وهیچ یکی موقع انتقال اورا اشارتی نکرده اند.گردیزی (ص ۴۵) نيزعزيمت امیرسبکتگین را ازبلخ بغزنين ومردن او را در راه اشاره می کند، ولی جای مردن را ذکرنکرده است.

برخی ازمؤرخین متأخرمانند فرشته و کسانیکه ازواقتفا کرده اند، وفات سبکتگین را به ترمذ نوشته اند (۱) چون مورخین دیگرمانند گردیزی وابن اثیروغيره به موقع فوت امیرسبکتگین اشارتی نه کرده اند،بنابران باید گفت که ماخذ فرشده در تعیین جای انتقال سبکتگین به ترمذ نیز شاید همین طبقات نا صری باشد.زیرا محمد قاسم در ديباجة کتاب آنرا ازمآخذ خود میداند.چون دریکی ازنسخ راورتی ترمذ نوشته شده، بنابرآن به يقين اقرب است که درنسخه مأخذ محمد قاسم فرشته هم شاید ( ترمذ ) نوشته شده بود.

یکی ازمورخین معاصردكتورمحمد ناظم درکتابی كه برحيات سلطان محمود نگاشته نیز( مادرو موی) متن ترجمه راور تی را محل وفات سبکتگین می نویسد (۲) ولی به عقیده نگارنده قول اول به صحت نزديك نيست، زیرا که ترمذ بین راه بلخ وغزنه واقع نبوده ،وشهری بود برساحل ماورای جیحون، چنانچه حد ود العالم (ص ۶۶) گو ید: «شهریست خرم و برلب رود جیحون نهاده .....،،»وبقایای شهرتاریخی

(۱) فرشته ص ۲۱ و حیات ا فغاني و غيره (۲) تر جمه فارسی کتاب سلطان محمود ص ۳۴







(۳۲۲)                                                   جای وفات سبکتگین                                                تعلیقات

ترمذ تاکنون به همین نام معروف و در مقابل بلخ و ولايت مزارشریف کنونی برآنطرف آمويه افتاده،وشهرکی است که به همین نام یاد می شود،ونگارنده سطورآنرا درسال (۱۳۲۴ ش) دیده ام، اگربقول فرشته این شهرراه حل وفات سبکگین بدانیم، این قول مؤرخین سابق که وی دربین راه بلخ وغزنه مرد نقض می گردد، پس باید سراغ جائی را که سکتگین در بین بلخ وغزنه درآن مرده باشد،ازاین قراء مواقع موجوده جستجو کرد، ودراین مورد نویسنده سطوربعد ازتجسس و تحقیق به دو نتیجه ذیل رسيد:

۱- درحدود جنوبی بلخ بجنوب شرق مزارشریف موجوده بفاصله بیست تا سی میل درمنطقه کوهستانی که درحدود پنج هزارفت ازسطح بحرکاین است قریه ایست: که اکنون آنرا مارمل يامرمل گويند وعین برجاده کوهستانی واقع است که از آنجا بطرف بامیان و کابل روند و به همین مناسبت کوچه یی درشهرمزاربنام ( کوچه مارمل ) نامزد است،که گذرمذکور به آن طرف شهرافتاده،که هردم ازآنجا به سوی مارمل آيند،ولی این راه اکنون بسبب دشواری متروك گرديده وعراده رو نیست یا قوت نیزاین جای را ذکرکند وگوید:

« مارمل » بالفتح ثم السكون، قرية في جبال نواحی بلخ ... (۱)

چون درنسخه های خطی طبقات ناصری نام قريه ایكه سبعتين درآن جا مرده نزديك باشكال مارمل ومرمل: نوشته شده، پس میتوان گفت:که جای مردن آن پادشاه همین دیه باشد که تا کنون هم آنرا مرمدل یا مارمل گویند.چون این راه کوهستانی ازبلخ به بامیان نزديك ترین راههاست شاید درآن وقتيكه عراده ها وسیله حمل و نقل نبود،مردم از ین راه به بامیان آمد و شد می کردند.

٢- يك راه دیگری نیزازبامیان بسوی ولایت مزاروبلخ میرود، که در بین کوهستان صعب المروری می گذرد، برجاده موجوده عراده رویکه ازپروان ودره غوربند (غورو ندسابق ) و کوتل شیرمی گذرد،وبعد ازآن به ( دوآب) میرسید،راهی بسوی باميان جدا می گردد تا حدود بامیان جاده عراده رو موجود است، و بعد ازآن دربین کوهساربراسپ با پیاده می توان رفت،راه درازاعراده روی که اکنون مورد استفاده است.

(۱) معجم البلدان ج ۷ ص ۳۶۲ •





تعلیقات                                             جای وفات سبکتگین                                                     (۳۲۳)

ازدره شکاری دربطن کوهسارهندوکش گذشته به دوآب و دوشی وکیله گی،وبالاخره به پل خمری وایبك میرسید،وازآنجا به سوی مزاروبلخ دردشتهای وسیعی بعد ازطی کوهسارتاشبرغان (خلم سابق) می گذرد،ولی راه دشواری که ازحدود دوآب دامنه های هندوکش به بامیان می رود،ازآنجا ذریعه یکی راه کوهستانی بطرفی شمال شرقی به ايبك سابق الذکرمی پیوندد وازبامیان بسوی ارببك منازل ذيل موجود است:

(۱) باميان(۲) سيغان(۴) کھمرد(۴) مدر(۵) رویی(۱) خرم وسارباغ،(۷) ايبك درنامهای این منازل اگر( مدر) و(روئی ) را یکجا بنویسیم ( مدرروئی) می شود، و بصورت ضبط نسخ خطی طبقات نزدیکی میرساند، ومیتوان گفت که سبکتگین ازبلخ به ايبك آمده، وازآنجا می خواست ازمنازل سابق الذکربه سوی بامیان بگذرد،وهم دراینجا بدنیای دیگرانتقال کرد و باشد و الله علم بالصواب .

این جای برجغرافيا نويسان قدیم نیز پیدا بوده است،چنانچه مولف نامعلوم حدودالعالم (۳۷۲ ه ) مدروم وی را درشهرك خورد ازحدود اندرآب می نویسد (ص ۶۲) و كذلك در( ص ۲۰) مدررا درردیف تخارستان و اندراب وبنجهیر(پنجشیر) و باميان ذکرمی کند،واصطخری نیز در( ص ۲۷۶) مدررا از بلاد طخارستان درردیف اندراب وخلم و سمنجان آورده و بعد ازآن در( ص ۲۸۶) گوید که از بلخ تامدر. (۶) مرحله است وازمدر تاکه (کهمرد کنونی) يك منزلست وازکه تا بامیان سه مرحله است.

مینورسکی می نویسد : که مدر درمجرای سرخاب قبل از شمول آن به ندراب دردوشی واقع است،وموی هم شاید همین (که) باشد،که اکنون که مرد گویند،وطبری بجای موی،روی ( Ruy) آورده (ص ۱۲۱۹) که بردریای خلم بعد ازسمنگان افتاده.(رك ص ۳۴۲ - ترجمه حدود الهام از مینورس کی )

چون مدرورودی هردواکنون موجود اند،بنابرآن برضبط طبری اعتماد توان کرد،که این نامه دراصل هم مدررویی بوده و درنسخ کتب تصحیف شده اند.