ساک ها، سکستان، سجستان، سیستان
مانندبحث(تخار) و(تخارستان) بحث (ساک) و(سیستان) هم ازمباحث بسیاردلچسپ ومفید تاریخی وجغرافیائی است که درتاریخ وفرهنگ باستانی افغانستان اهمیت بسزائی دارد.مروربه زمانه وتغییر فرهنگ همانطورکه مبداء کلمۀ (تخا) را درخاطرها فراموش کرده و مسکن آنها یعنی (تخارستان)هنوز درذهن ما تازه تراست عینأ بهمین منوال مبداء و تاریخچه کلمۀ (ساک) یا (ساکائی) را فراموش کرده و مسکن آنها (سیستان) حتی امروزهم ورد زبان ما است.
اهمیت تاریخ افغانستان دردوره های باستان همین است که آنچه را امروز می بینم و مبداء وسوابق آن در تاریکی های قرون گذشته فراموش شده بما روشن میسازد و رشته های فرهنگی امروزی را با رشته های سابقه ودورافتاده آن بهم مربوط می کند.
ساک ها یا اسکائی ها که اینجا ازآن بحث می کنیم شاخه بزرگ ازکتله مردمان (سیتی) است که درماخذ قدیم چین به نام های سیت یا (سیک) یا (سی وانگ) تذکاریافته اند موسیورونه گروسه خاورشناس متوفای فرانسه که درشناسیائی آسیا و سوابق تاریخی و فرهنگی آن یدطولی داشت میگوید:”ساکایاساس ها درمنطقه کاشغردریای کوههای تپان شان و فرغانه وسواحل راست رودخانه ایکزارتس(سردریا) تا به حوالی دریاچه اورال افتاده بودند"علاقه بین کاشغرو دریاچه اورال علاقه وسیعی است که سراسر شمال سرحدات افغانستان را درجمهوریت های آسیای مرکزی روسیه شوروی در برمیگیرد. درتعریف مسکن ساک ها بشرح فوق اگرخوب دقیق شویم می بینیم که مرکزثقل ساک ها درترکستان شرقی یا درعلاقه (سنکیانگ)وحوزۀ رود سردریا افتاده بود.اسکائی ها در ۶-۵ ق م درعصرهخامنشی ها معروف بودند و کتیبه های هخامنشی ازبس ایشان را خوب میشناخت درمیان آنها تقسیماتی قایل شده و به تعریف جداگانه ازآنها اسم برده است یکی (ساکی هوما وار) که عبارت ازهمان ساک هائی است که اینجا ازآنها صحبت میکنیم و مقرآنها درآنوقت درحوالی فرغانه و کاشغر بود.
دوام (ساکاتیکراخواد) یا ساک های کلاه مخروطی که آنها را درحوالی دریاچه اورال قرارمیدادند.
سوم (ساکاتارا درایا) یا ساک های ماورای دریا که عبارت ازساک های آن طرف سواحل بحیره خضر بودند.
ازین سه تعریف واضح میشود که بواقع اقوام اسکائی به نحوی که خاورشناس فرانسوی موسیورونه گروسه اظهارداشته است اقوام اسکائی ازکاشغر تا سواحل دریاچه اورال منبسط بودند این ساحه مقرومسکن اقوام (سیتی)هم بود وآنهائی که (اسکائی)و (سیتی) رامترادف دانسته اند ازحقیقت دور نیستند منتها (سیتی) صفتی است عام ترکه تمام اقوام وقبایل بادیه نشین آسیای مرکزی اعم ازتخاری وکوشانی و اسکائی وغیره همه جزآن آمده می تواند.
این بود تعریف عمومی اقوام اسکائی یا (ساک) که قبل ازینکه واردخاک های افغانستان شدند؛حتی در قرون ۶-۵ ق م منابع شرقی ازقبیل کتیبه های هخامنشی آنها را می شناخته و به تفریق اسم برده است.
اگرقدری نزدیک بیائیم می بینیم که دونفرازمورخان یونانی ولاتین اپولودوروس و تروگوس علت سقوط سلطنت یونانی ها را درباکتریان (باختر) به ورود اقوامی نسبت میدهند که بنام های (ازی ئی) (یازیانی) (تخاری) و(ساکارولی) یاد کرده اند. تروگس اگرچه از قوم (تخاری) هم نامی برد ولی سقوط یونانیان باختری را نتیجه ورود اقوام (ازی ئی) و(ساکارولی) میداند و ازین تشخیص مختصرمعلوم میشود که علت اولی سقوط یونیان ورود قبایل اسکائی بود؛درشمال هندوکش طورمسلم این است که قبایل چهارگانه موصوف همه طی قرن اول ق م ازآمودریا گذشتند.(تخارها) دراینطرف سواحل آمو دریا ماندندو (ساکارولی) یعنی ساک ها بعد ازعبورازآمو دریا درصفحات وسیع باخترمنتشرشدند تا حوالی حوزۀ هری رود رسیدند و بازهم کمی به طرف غرب پیش رفته تا به مقاومت اشکانی ها مواجه گردیدند و آنگاه خط سیرحرکت خود را تغییرداده متوجه جنوب شدند وبه حوزۀ رودخانه های فراه رود وهیرمند واصل گردیدند.
همه میدانیم که (پارت ها) یا (اشکانی ها) درحوالی ۱۴۰ ق م تا حوالی میمنه وحتی قدری پیشتربه طرف شرق آمده بودند ودرپیش روی اسکانی ها به طرف شرق میان ساک ها و پارت ها جنگ هائی شدید به وقوع پیوست چنانچه به قول استر ابن فرهاتس یعنی فرهاد وارتبان درحوالی ۱۲۸و ۱۳۰ ق م درجنگ های مذکورکشته شدند تا این که میتری داتس یعنی مهرداد دوم دم راه مهاجرت اقوام اسکائی را به طرف غرب گرفت و درنتیجه اسکائی ها تغییرجهت داده به جنوب علاقه هری رود به حوزه های سایررودخانه های افغانستان غربی مخصوصآ درحوزه هیرمند وبه خصوص درقسمت های سلفی آن جاگزین شدند.
برخی ازدانشمندان معتقدند که به مراتب قبل تر ازین قبیله دیگری ازاقوام اسکائی معروف به امور حیزی به حوزۀ هیرمند امده ورحل اقامت افگنده بود این امرحقایق دارد یا نه چگونگی ورود اقوام مذکور درتاریخ تاریک است؛ولی اکثردانشمندان به این نظریه هم عقیده هستند به هرحال درآمدن ودرانتشار اقوام اسکائی درحوزۀ سفلی هیرمند تردیدی نیست اول تر(امورجیزی ها) و بعدتر(ساکاروبی) ها وسایر قبایل وعشایراسکائی وارد این علاقه شده است و درتاریخ سیستان هر قدر تعمق کنیم می بینیم که بعد از مهاجرت های قدیم آریائی اقوام اسکائی بدآنجا آمده ومنتشرشده اند وآن ناحیه به حیث مسکن آنها به (سکستانا) یا(ساکستانا) یا (سکستان)معروف شده است.
مورخان و خصوصأ جغرافیه نگاران ازکلمه سکستان (سجستان) ساخته اند و این شکل وضبط این کلمه درنوشته های جغرافیه نگاران ومورخان عربی علی العموم دیده میشود؛تا نوبت میرسد به مورخان و جغرافیه نگاران وشاعران خود ما و می بینم که کلمه (سیستان) وصفت (سیستانی) درشعر وادب تاریخ وفرهنگ وجغرافیه راه یافته وهمه جا خوانده وشنیده می شود وتاریخ سیستان که مولف آن معلوم نیست بهترین شاهد این مقال است وزیبا ترین ومفصل ترین کتاب تاریخی است که گذارش های تاریخی این علاقه بزرگ و معروف را به جزئیات شرح میدهد.
۹/۶/۳۷