یک اولنگ و پنجآو
پنجشنبه ۵ اسد است. پروگرام سفر ما چنین است که چاشت را در "نیک" مرکز "یک اولنگ" گذرانیده و شب خود را به "ده زنگی" برسانیم. باین ترتیب مسافرت امروز را دو حصه نموده ام یکی از بند امیر تا نیک و دیگر از نیک تا "پنج او" مرکز ده .زنگی اینک به شرح قسمت اول میپردازم.
از بند امیر تا نیک
پیشتر اشاره شد که آبهای بند امیر در ته دره بطرف غرب میرود. سرک از پهلوی بند غلامان زاویه جنوب غربی را گرفته و در چهار کیلومتری آن قلعه ئی میآید که آنرا "جعفر قلعه" یا "قلعهٔ جعفر" گویند اینجا مدخل دو دره میشود و سرک دره سمت چپ را تعقیب میکند دو کیلومتر دورتر باز دو دره میآید و سرک دره سمت چپ را پیش میگیرد درههای سمت راست همان راه هائی اند که استقامت آنها بطرف شمال غرب است و منتهی به دره بند امیر میشوند. از ین جهت سرک همیشه سمت چپ یعنی زاویهٔ جنوب غربی را تعقیب نموده و از جریان آبهای بند امیر منحرف شده میرود و تقریباً 21 کیلومتر سرک از مجرای آب مجزا است. این تپه ها همه خاکی و خط سرک مانند مار بزرگ در کمر آنها پیچ خورده و ارتفاع .میگیرد از ین نقاط اگر به عقب نگاه شود تپه ها یکی بدیگر پیچ و تاب خورده و سراشیب شده میرود و در آخر افق کوه های گلابی رنگ والی بند امیر هنوز بنظر میآید این وضعیت ادامه دارد و به تدریج به 6 کیلومتری بسر کوتل "فرامچ" منتهی میشود این کوتل 2900 متر ارتفاع دارد و مانند تپه های دامان خود خاکی است سر کوتل همواری دارد و باز سرک به تدریج پایان شده میرود از سر کوتل 6 کیلومتر دورتر درۀ کوچکی بنظر میخورد که بنام دره "بزغاله" موسوم است و فقط در تابستان چند خانه وار در چپری ها در آن زندگانی میکنند و زمستان غیر مسکون است.
سرک در کج گردشیها پایان آمده میرود و اراضی نی که مدنظر منبسط است سبز و خرم و بنام "فیروز بهار" یاد میشود. رود خانه ئی از جنوب از سرقول "ترغی"، از دامنه شمالی کوه بابا، از سنگ عروس سرچشمه گرفته و به اسم رودخانه "سرقول" از میان کشتزارهای فیروز بهار بطرف غرب جانب «نیک» میرود اشجار بید و چنار زیاد دیده میشود و با دامنههای کوه بابا که نزدیکتر معلوم میشود منظره شبیه به مناظر پغمان جلب نظر میکند سرک از دامنه های کوتل "فرامچ" در فراخی و اراضی سرسبز فیروز بهار 12 کیلومتر را فرا گرفته و بسربلندی بالا میشود که بو اسطه سرخی خاک آنرا کوتل "سرخک" گویند. مقابل سر کوتل ،سرخک طرف راست خط باریک آب از دره فرود میآید و آب دریاچه های بند امیر که از آن جدا شده بودیم درته دره تنگ و عمیق مجدداً پیدا میشود. خط باریک آب از میان دو دیوار سرخ و عمیق دره به آرامی عبور میکند. در ین کوتل مجاور سرک زیارتی است موسوم به "خواجه مارا". بالاتر روی تیغه کوه در نقطه که به آسانی بدان رسیده نمیشود بقایای یک سلسله برجها و قلعه ها معلوم میشود از کوتل "سرخک" گذشته "پرچوبک" میآید که از مرکز "یک اولنگ" 5 کیلومتر فاصله دارد و دو آب یکی آب سرقول که بالا ذکر شد و دیگر آب "درۀ علی" در پنجا یکجا شده و کمی بطرف غرب گفته به آب های بند امیر یکجا میشوند دورنمای سبز و خرم مناظر پر درخت و اشجار یک اولنگ مدنظر پهن است و مرکز آن "نیک" 25 کیلومتر از بند امیر فاصله دارد.
یک اولنگ و نیک
"اولنگ" به ضمه "الف" و "واو" چمن سبز و طبیعی را گویند که معمولاً چراگاه حیوانات و رمه های گاو و گوسفند میباشد و میتوان "یک اولنگ" را "یکه چمن" تعبیر نمود و بصورت اصطلاحی چمن یکتا و بی مثل خواند. مرکز این علاقه "نیک" نام دارد و به فتحه "ن" و "ی" تلفظ میشود. یک اولنگ یکی از علاقه های وسیع هزاره جات ما است و حدود آن قرار آتی است:
شرق آنرا کوتل "ترغی" کوه بابا گرفته و آنرا از علاقه "بهسود" جدا میکند و در زاویهٔ شمال شرقی کوتل "قرغنه تو" که از آن اسم بردیم، فاصل میان این علاقه و بامیان میباشد. به این حساب بند امیر از نقطه نظر وضعیت جغرافیائی و اداری مربوط به یک اولنگ است بطرف غرب دامنه آن تا دره "سر جنگل" امتداد دارد که مربوط به "ده زنگی" است قسماً و سرچشمه هریرود شمرده میشود از طرف شمال با علاقه "سیغان" و نواحی "درۀ یوسف" (درۀ صوف) میرسد و از طرف جنوب کنده کوتل و کوتل "شاتو" و قله "شاه عروس" یعنی سلسلهٔ اصلی و مرکزی کوه بابا آنرا از علاقه ده زنگی جدا میسازد.
یک اولنگ از بهترین نقاط هزاره جات و مرکب از یک سلسله دره ها و وادیها و چمنزارهای سرسبز و خرم است که دامنههای شمالی کوه بابا را در آغوش گرفته و رشته های فرعی نهایت قشنگ این کوه با بعضی لکه های برف هر طرف جلوه نمائی دارد و الوان گلابی و سرخگون احجار با سبزی چمنزارها و چراگاه ها و کشتزار ها چون تابلوی زیبای رنگه آنرا زینت بخشیده است. نیک 2475 متر ارتفاع دارد هوای این علاقه در اوائل اسد، موقع عبور ما نهایت گوارا و خوش آیند بود. در حیاط قلعه مرکز حکومتی قطعات گل پتونی خطوط جویچه های آب شفاف و قطار درختان چنار مناظر اطراف گلباغ را با هوای سردتر و گواراتر بیاد میدهد.
از نیک مرکز این علاقه یک سلسله درهها بهر طرف رفته که زیباترین آنها یکدسته دره هایست که بنام های "زرد سنگ"، "گل یخک"، "سیاه دره"، "سبزآو"، "جنگلک"، "قدلغی" و "شاتو" بطرف تیغه مرکزی بابا کشیده شده و از نیک زاویهٔ جنوب شرقی را تا زاویهٔ جنوب غربی احتوا کرده است.
چون زمین یک اولنگ نسبت به اراضی گرد و نواح خود پست تر است و مرکز آن "نیک" 2475 متر ارتفاع دارد یک دسته رودخانه های باریک و سیلابی از آن عبور میکند که معروفترین آنها قرار آتی است:
اول آب "سرقول" که از دامنه های کوتل "ترغی"، از ذوب برف ها و چشمه سارهای کوه بابا سرچشمه گرفته و بنام رودخانه "سرقول" کشتزارهای "فیروزبهار" را آبیاری میکند و در حوالی قریب نیک استقامت غرب را پیش میگیرد.
دوم "آب علی"که از دره علی آمده و در پنج کیلومتری شرق نیک در مقامی موسوم به "پرچوبک" به آب سرقول یکجا میشود.
سوم رودخانه بند امیر که سرریزه آبهای دریاچه ها است و سرچشمه آن قراریکه دیدیم "گپرُک" میباشد. این رودخانه بعد از بندها سمت غربی را پیش گرفته و از پشت یک سلسله تپه ها و گردنه کوه بطرف جنوب دور میخورد و از ته دره سرخک عبور نموده و به فاصلهٔ سه کیلومتر از شمال نیک عبور مینماید و دو رودخانه فوق الذکر هم با آن یکجا میشوند.
همه این آبها بطرف غرب پیش میروند و تقریباً 15 کیلومتر دورتر بطرف غرب نیک، آب "سیاه دره" به آن میریزد و این همه آبها در قسمت سفلی علاقهٔ یکاولنگ در پای "کوه حصار" زاویه رفتار خود را بطرف شمال غرب تغییر داده تا دهن کاشان پیش میرود و با خط کوه فوق الذکر بطرف شمال شرقی میگردد و آبهای باریک زیاد با آن یکجا شده بنام "رود بند امیر" از راه "تنگی دره" بطرف بلخ میرود و "بلخ آب" را تشکیل میدهد "هژده نهر" در بلخ از همین آبها تشکیل شده است. این رودخانه بلخ و اراضی گرد و نواح آنرا آبیاری میکند و همۀ آب به مصرف آبیاری و زراعت میرسد و به رودخانه آمو رسیده نمیتواند.
یک اولنگ حکومت درجه سوم و مربوط به حکومت کلان دهزنگی است که بنوبه خود اکنون جزء حکومت کابل میباشد سالانه تقریباً 122 خروار روغن و 212 خروار گندم برای مصارف کابل از یک اولنگ میآید. امسال عوض گندم 122 خروار جو از ین جا خریداری شده است. پیشتر اشاره نمودیم که "اولنگ" چمن و چمن زار را گویند از ین زمینهای چمنزار تقریباً 4000 جریب آنرا مردم جاغوری و ده پانزده خانه وار مردم خود اینجا فی جریب دوازده روپیه خریداری نموده و آنرا به اراضی زراعتی تبدیل کرده اند هر خانه وار اینجا تقریباً دو خروار تخم للمی و آبی دارند. قبایل کوچی در چراگاه های یک اولنگ رفت و آمد دارند.
باشندگان محلی و قبایل کوچی از حیوانات خویش پشم زیاد بدست می آرند و سیر 28 تا 30 روپیه خرید و فروش میشود مصنوعات ایشان بیشتر منحصر به گلیم و جوال است. سالانه در حدود هزار تخته گلیم و 500 جوال میباند.
مردم جاغوری که اینجا آمدهاند در ساخت و بافت قابلیت بیشتر دارند و دستکش و جرابهای پشمی هم میبافند از پوست آهو چموس میسازند. از کوه های مجاور مقدار رنگ روین بدست میآید در سیاه دره که بطرف جنوب غرب نیک واقع است، سرب هم میباشد باروت خودشان را از ذغال بید و گوگرد و شوره میسازند. نمک از صفحات شمال از راه بامیان آورده میشود و سیر 15- 16 روپیه فروخته میشود. در این سالهای اخیر به فالیز کاری و زراعت سبزیجات هم متوجه شده اند کچالو و بادنجان رومی و بادرنگ و خربوزه هم کمی کشت میکنند. گندم از 15 ثور تا 20 جوزا کشت و در ماه سنبله درو میشود. باقلی و عدس هم زیاد کشت میشود و باقلی بسیار خوب بار میدهد. چون باران نسبتاً کم است، للمی کاری آنها نسبتاً هم محدود است. آب جاری وافر است و کم آبی حس نمیشود. بته در کوهها زیاد است و بیشتر بته را آتش میکنند.
خانه ها همه یک پوششه است و عموماً با چوب پوشش میکنند. در بعضی جاها مانند "بید مشکی" مردم سموچ نشین هم هستند در سالهای ماضی زنها دستار میبستند و حالا این عادت متروک شده است. قبایل مالدار کوچی در اوائل جوزا به آنجا میروند و تا اوائل سنبله میباشند و برای درو گندم از کوه ها پایان میشوند.
در یک اولنگ آهو بسیار است و بسیار شکار میکنند بفاصله چند کیلومتری غرب نیک، چمن و باطلاقی است 18 کیلومتر در 18 کیلومتر. در آن مرغ آبی زیاد میباشد کبک زری خیلی زیاد دارد و از دامنه های کوه در کشت زارها پایان شده و در پلوانها آنرا پرانده و تعقیب نموده .میگیرند دو چوچه آن در محوطهٔ قلعه حکومتی گردش میکرد کبوتر صحرائی هم بسیار دارد. نسبت به گوسفند، گاو بیشتر تر بیه میشود.
از خرابه ها و آثار عمرانی قدیم در یک اولنگ و گرد و نواح آن بعضی چیزها باقی مانده متاسفانه بواسطهٔ نبودن وقت کافی شخصاً آنها را دیده نتوانستم و مختصر یادداشت هائی از نزد اهالی گرفتم میگویند که بالاتر از "فیروز بهار" که موقعیتش را قبل برین معین کردم بطرف شرق ،گفته، خرابه های شهر "گورگین" پادشاه است و آنرا به صفت "شهر بربر" هم یاد میکنند و میگویند که "گورگین" پادشاه کافری بود قرار بیانات اهالی عمارات آن از سنگ تراشیده شده و از خشت پخته آباد شده بود و شواهد آن هنوز موجود است.
مهمتر از همه همان "چهل برج" است که در بالا چند مرتبه از آن اسم بردم. چهل برج نزد همه معروف و در تمام درههای یک اولنگ از آن صحبت میکنند. اگرچه آن را "چهل برج" میگویند ولی قرار بیانات اهالی از 300 برج هم بیشتر دارد و سموچهای زیاد در پیرامون آن واقع است. این برجها شاید حصار و بروج گرداگرد شهری باشد و از یکاولنگ 45 کیلومتر دورتر بطرف شمالغرب در حوالی "قول آبه" کنار مجرای آبهای بند امیر واقع است. عمارات آن از سنگ خشت پخته است. اسم این شهر در داستانها داخل و مقر"بربر شاه" مقتدر شناخته شده و احتمالاً و در دورههای پیش از اسلام مرکزیتی داشته و یکی از نقاطی است که حتماً باید دیده شده و تحقیقات علمی در آن شروع گردد.
از نیک مرکز یک اولنگ راه های پیاده رو بهر طرف در امتداد دره ها رفته است. مهمترین آن راههائی است که بطرف کابل و بلخ و مزار شریف و دولت یار و ده زنگی رفته اند اهالی یک اولنگ از دو راه بکابل رفت و آمد دارند، یکی راهی است که مستقیماً بطرف جنوب شرق بطرف دامنهها و کوتل های کوه بابا رفته و از کوتل "ترغی"، "کوه برون"، "کجک" و "موشک" میگذرد و در علاقه "بهسود" به راه مستقیم سراسری مرکزی وصل میشود و باقی آن همان سرکی است که از کابل از راه "سرچشمه" و "اونی" بطرف ده زنگی کشیده شده و از کوتل "آب بند"، کوتل "پنج پای"، کوتل "جوقول" یا (سبزک)، کوتل "اونی"، "سرچشمه"، کوتل "اشرو" و کوتل "تخت" میگذرد و به کابل وصل میشود.
همین قسم از یک اولنگ از راه بامیان و "پای موری" و دره "کالو" و کوتل "حاجی گک" و "سرچشمه" هم بکابل رفت و آمد مینمایند. راه هائی که بطرف بلخ و مزار شریف رفته یکی آن همان راهی است که از حوالی بند "هیبت" مستقیم بطرف شمال میرود که آن را شرح دادیم راه دیگر راهی است طولانی ولی طبیعی زیرا مجرا و رفتار آبهای بند امیر را تعقیب میکند. این راه از "نیک" تا "ده سرخ" بطرف غرب رفته و از اینجا با مجرای رودخانه در امتداد کوه "حصار" تا "دهن کاشان" استقامت شمال غرب را پیش میگیرد و با گردش سلسله کوه مذکور تغییر سمت داده و بطرف شمال شرق منحنی میشود تا به نقطه ئی موسوم به "سر پل" میرسد که غیر از "سر پل" معروف جنوب شبرغان است و باز پیشتر میرود تا به "بازارک" میرسد. از ین به بعد آبهای بند امیر را "بلخ آب" گویند و راه در امتداد بلخ آب داخل تنگی دره شده و بطرف بلخ میرود. این راه طولانی تر است و باشندگان محلی در 6 روز آن را طی میکنند.
راه دیگر مستقیماً بطرف غرب جانب "دولت یار" رفته است. این راه غیر از سرکی است که از "پنج آو" مرکز "دای زنگی" از میان کوه های هزاره جات بطرف دولت یار میرود که با رفتار خود آنرا شرح خواهیم داد. راهی که از نیک بصورت مستقیم بطرف دولت یار رفته راهی است که 16 کیلومتر بعدتر از نیک از سرک دای زنگی جدا شده و در ته دره "سبز آو" بطرف غرب پیش میرود و منتهی به دره "جنگلک" میشود که آنهم بهمین استقامت ادامه دارد. آب "سبز آو" با آب "جنگلک" یکجا شده و رود خانه ئی تشکیل میدهد که آنرا رودخانه "سر جنگل" گویند و اصل سرچشمه آن کوتل "کچه گک" است. اسم این کوتل و این رودخانه یادتان باشد زیرا همین آب است که رودخانه "هریرود" را تشکیل میدهد و حین مطالعه رودخانه بزرگ تاریخی "هریرود" مجدداً از آن حرف خواهیم زد.
از نیک تا پنج آو
مناصفه دوم
مسافرت روز 5 اسد قراریکه گفته شد از "نیک" مرکز "یک اولنگ" تا "پنج آو" مرکز "دایزنگی" بود. بعد از صرف نان چاشت در نیک و قدری استراحت به راه افتادیم فاصله میان این دو نقطه 60 کیلومتر .است ملتفت باید بود که مراکز این دو علاقه هزاره جات یعنی یک اولنگ و ده زنگی در دو طرف سلسله کوه بابا افتاده و سرک در کوتل "شاتو" که یکی از بلندترین نقاط عرض راه است از بالای این کوه بزرگ عبور میکند و از دامنه های شمالی به دامنه های جنوبی آن واصل میشود بنابرین این حصهٔ مسافرت ما از نقطه نظر مناظر کهستانی خیلی قشنگ بوده و توانستیم به بهترین صورت دره ها، دامنه ها و تیغه مرکزی این کوه زیبا را تماشا کنیم سرک از نیک به "پنج آو" استقامت جنوبی را پیش گرفته و دو کیلومتر بعد از دره نیک جدا شده و بدست چپ داخل دره ئی میشود د که آب جاری ندارد قشلاقی دم راه میآید و 14 کیلومتر دورتر سرک از کوتل "کچه گک" که قریب 2800 متر ارتفاع دارد، میگذرد.
در پایان کوتل داخل دره سبزی شدیم که از شرق به غرب ممتد است و "سبز آو" نام دارد. دره ایست نسبتاً تنگ و نهایت سبز و خرم و قشلاق ها حد به حد در آن دیده میشود. آب این دره از طرف شرق در حوالی شرقی کوتل "کچه گک"سرچشمه میگیرد و همین آب باریک و شفاف است که سرچشمه هریرود را تشکیل میدهد که در موقعش از آن صحبت خواهیم نمود. در شروع درهٔ سبزآو پل کوچکی است و برجی بطرف راست راه دیده میشود بعد از پل اول، پل دوم می آید. از نقطه ئی که داخل این دره شدیم 4 کیلومتر دورتر باز دره سبزآو به دو دره تقسیم میشود یکی درۀ "قدلغی" نام دارد و دیگری دره "شاتو" . در محل تقاطع دو دره در پوزه سنگی کوه بقایای قلعه مستحکم قدیمه دیده میشود. از نیک تا این قلعه (قلعه سنگی) 16 کیلومتر فاصله .است درۀ قدلغی کوتاه تر است و بطرف شرق ممتد میباشد و دره شاتو نسبتاً وسیع تر و به استقامت جنوب شرقی ادامه دارد. در دره قدلغی تقریباً 140 خانه است. گندم و باقلی و مشنگ در آن میروید. دره شاتو سبز و خرم و گشاده قشنگ است و سرک از میان آن بطرف تیغه مرکزی کوه بابا پیش میرود و به تدریج به کوتل شاتو منتهی میشود و خود کوتل 44 کیلومتر از نیک فاصله دارد.
شاتو
کوتل شاتو از نقطه نظر جغرافیه و سیاحت و مناظر کهستانی اهمیت زیاد دارد و در ین نقطه سرک از روی تیغه کوه بابا عبور میکند شاتو و دامنه های دو طرف آن در نهایت زیبائی و دارای قشنگ ترین مناظر کهستانی میباشد.
قسمت علای دره شاتو و پای کوتل از "کانگلومرات" (سنگ ریزه مخلوط با ساروج طبیعی) تشکیل شده و مانند خون سرخ میزند دهن کوتل مانند دروازهٔ فوق العاده بزرگی باز است و بطرف شرق و غرب دو دیوار طبیعی از احجار خود کوه با دندانههای سرخ بشکل تاج خروس فوق العاده بزرگ دیده میشود و
چنین مینماید که دو دیوار کنگره دار از ته دره در دو بغل کوه بالا رفته باشد.
کوتل شاتو بلند و یکی از بلندترین نقاط عرض راه .است 3100 متر ارتفاع دارد و از نیک که 2375 ارتفاع دارد 625 متر بلندتر میباشد سرک چندین پیچ و تاب خورده و به سر کوتل بالا میشود و راه پیاده رو کوتاه بصورت مستقیم از پای تا سر کوتل رفته موترها خالی سر کوتل بالا شده و رفقای سفر بغرض مشاهدهٔ مناظر قشنگ کوه پیاده و سه چهار جا دم گرفته به ردهٔ مستقیم بالا شدیم. هرچه بلند رفته میشود مدخل طبیعی سنگی که در دهن کوتل شرح دادیم با رنگ سرخ و بریدگیهای کنگره مانند خود زیباتر و قشنگتر میشود و از میان شق بلند آن مزارع سبز ته دره و خط کج و پیچ سرک و خط باریک آب مانند تابلوی خیالی دلفریب و قشنگ معلوم میشود به اندازه در کمر کوتل بالا رفتیم که مدخل آن حالا کوچک و پایان پا مانده و از بالا بران نگاه میکنیم و در افق مقابل و دور خطوط مبهم چند کوه در هوا معلق معلوم میشود و طرف چپ را شاخل بلند کوه سیاه گون دیگری مسدود ساخته است.
دامنه های جنوب و جنوب غربی کوتل شاتو طولانی تر است. خاک زراعتی دارد و للمی کاری میشود قبایل کوچی چراگاه هائی در این حصه دارند. حین عبور به مردان قبیله نیازی برخوردیم که در قسمتهای فوقانی دامنه های جنوبی کوتل غزدی برپا کرده بودند.
دامنه های کوتل به تدریج به دره های سبز منتهی میشود. در ته دره ها و بغل کوه ها قشلاق های هزاره حد به حد به فاصلههای نزدیک دیده میشود. قلعه ها عموماً از سنگ های طبیعی و دامان کوه ها و گل ساخته شده و دیوارها پست و شکل عمومی قلعه به مکعب گلی شباهت دارد بالای بامها کندوهای گلی به ارتفاع یک و نیم متر و به تعداد مختلف 7-8-10( نظر به خانه های قشلاق) دیده میشود. این کندو ها را از این جهت روی بامها میسازند تا گندم در هوای آزاد خوب تر محافظه شود و بو نگیرد و خراب نشود.
دره های کوچک دامان کوتل به درۀ بزرگ و گشاده ئی منتهی میشود که آن را دره "غورغوری " گویند وجه تسمیه آن این است که درین دره چشمه های آب معدنی و آهکی زیاد است و آب «غورغور کرده بیرون می آید و اشکال طبقات الارضی شبیه به اژدهای دره سرخ در بامیان در اینجا هم دیده میشود. در دره غور غوری و در دامنه های کوتل شاتو تربیه حیوانات بسیار معمول است و اولین رمه های گاو را در ین حصص ملاحظه نمودم.
هزاره های باشندگان این درهها خیلی زحمت کش هستند و دامنه های بسیار بلند و شخ کوه ها را قابل زراعت ساخته و اگر مبالغه نشود کشتزارهای تقریباً عمودی در اینجا دیده میشود و گردهای گندم آنها در دامان کوه ها مانند پارچه های قماش سبزی معلوم میشود که روی سنگها فرش کرده باشند سرک در 11 کیلومتری سر کوتل شاتو از روی آبهائی میگذرد که با مواد معدنی ملون شده و منظره شبیه به "اژدهای سرخ در" تشکیل داده .است قشلاق ها یکی بعد دیگر می آید. حین عبور موتر باشندگان قشلاق ها، زن و مرد و کودکان با لباسهای رنگه مخصوصاً سرخ و سیاه روی بام برآمده و کثرت جمعیت در هر دهکده خوب تشخیص میشود. یکی از ملکان نیازی دور آتش خود ما را برای چای عصر معطل ساخت. چای نوشیده و حرکت کردیم شام تاریک به ده زنگی رسیدیم.
درۀ ده زنگی و پنج او
ده زنگی نفس هزاره جات و بزرگترین قسمت آنرا در بر میگیرد. شرق آنرا علاقه "پنجشوی" بهسود، غرب آنرا "دولت یار"، شمال آنرا دره صوف و جنوب آنرا را علاقه "گزآب" قندهار احاطه کرده است مرکز این علاقه کهستانی را "پنج او" (پنجاب) گویند که رودخانه های آن در اینجا یک جا میشوند. این دره ها قرار ذیل اند:
1- دره "غور غوری" همان دره است که سرک از دامنه های جنوبی کوتل شاتو بالاخره داخل آن میشود و تا "پنج او" ادامه دارد. آب این دره از "بوره گک" سرچشمه میگیرد و از سرچشمه آن تا مرکز "ده زنگی" 12 کیلومتر فاصله دارد درخت کم دارد گندم و جو و شاخل در آن کشت میکنند.
2- دره مور آب آن از دامنههای کوه "عروس" که یکی از قله های بسیار زیبا و بلند کوه بابا است سرچشمه میگیرد این نقطه در 18 کیلومتری مرکز ده زنگی در زاویهٔ شمال شرقی افتاده و از بلندی زیاد از بهسود هم معلوم میشود این دره خیلی سبز و خرم و علفچر وافر و خوب دارد و میله جای میباشد.
3- تگاو برگ: دره ایست سرسبز و از غورغوری آبادتر میباشد. گندم و جو و باقلی زیاد حاصل میدهد. آب آن از "شیر آب" سرچشمه میگیرد.
4- سیاه دره: دره ایست که سرک مستقیم میان کابل و ده زنگی در حوالی نقطه اخیر الذکر داخل آن میشود. آب آن از "سر دراز قول" از کوتل "غور گردان" سرچشمه میگیرد.
5- درۀ نرگس: دره ایست که از "پنج او" بطرف غرب امتداد یافته و راهی که بطرف هرات تعقیب میکنیم بعد از "پنج او" داخل آن میشود. اهالی آن نیز زمین دار و مالدار میباشند و بیشتر للمی کاری میکنند.
چهار رودخانه نرگس و غور غوری، تگاو برگ و مور در نزدیکی مقر حکومتی "پنج او" یکجا شده و تقریباً سه کیلومتر پایان تر آب سیاه دره به آنها ملحق میشود و "پنج او" را تشکیل میدهند این آبها همه بطرف جنوب غرب مایل شده و به رودخانه هیرمند .میریزند همین قسم آبهای دیگری هم است که از دامنه های جنوب کوه بابا از "سنگ تخت" و "تلخک" و "اشتلی" سرچشمه گرفته در "شیخ میران" علاقه "دای کندی" یکجا میشوند و در"شیران" مربوط "شهرستان" به رود هیرمند میریزند همین قسم رودخانه "خودی" با دو شاخهٔ آن "پهلوان سنگ" و "سیاه چوب" از دامنه های جنوبی کوه بابا سرچشمه گرفته از دای کندی و ایماق گذشته در "چارشینه" علاقه دهراوت به رود هیرمند یکجا میشود. مقداری از آبهای ده زنگی به رود هری رود هم وصل میشود. از آنجمله رودخانه لعل و کرمان است که در حدود "چراغ دان" متصل به "لکه مزار" به آب سرجنگل یکجا شده و هریرود را تشکیل میدهند.
پنج او مرکز ده زنگی مرکز حکومت کلان هزاره جات است. مرکز قدیم این علاقه "خوردک تخته" نام داشت و از دره "گودر" که بطرف غرب پنج او واقع است بفاصله 29 کیلومتری راهی در ته درۀ کوچک بدان طرف رفته است. پنج او نقطه ایست پست و پستی آن از روی یکجا شدن آبهای دره ها معلوم میشود. 2640 متر ارتفاع دارد مرکز حکومتی روی تپه ئی افتاده که در حقیقت دامنهٔ پوزه کوه است. بطرف جنوب آن "سیاه دره" و بطرف شمال دره "مور" و "تگاو برگ" افتاده است. این دو درۀ اخیرالذکر به دامنههای کوه "عروس" منتهی میشود. کوه عروس در حقیقت یکی از قلههای بلند و زیبای کوه بابا است و چندین قله بصورت استوانه گرد هم معلوم میشوند هزاره ها آنرا با کنده های گلی روی بام های خود تشبیه میکنند در کوه عروس و دامنه های آن در اوایل بهار شکار آهو زیاد میشود.
کوهی که جدار راست درۀ غور غوری را تشکیل داده و در سمت شمال غرب مرکز حکومتی مایل است، "کوه جوشک" گویند. جوشک گل سرخی را گویند که با آب تر کرده و گوسفندان را نشانی میکنند.
پیشتر گفتیم که "پنج او" مرکز حکومت کلان ده زنگی است. حکومات مربوطه آن قرار آتی است:
1- حکومت درجه سوم یک اولنگ.
2- حکومت درجه سوم لعل و سرجنگل.
3- حکومت درجه سوم دای کندی.
4- حکومت درجه سوم شهرک.
5- حکومت درجه سوم بهسود که از خود دو علاقه داری هم دارد. یکی علاقه داری حصه اول ،بهسود، مرکز آن "فراخم" و دیگر علاقه داری حصه دوم ،بهسود مرکز آن "سرخک بوم" حصۀ دوم بنام "ناهور" به غزنی ملحق شده است.
حاصلات زراعتی ده زنگی عموماً گندم و جو است. در گرم سیر آن برنج لک و جواری و نخود هم میکارند کشت و کار سبزی جات تازه در بعضی نقاط شروع شده میوه جات عموماً از سمت شمالی و کابل بدانجا میبرند و یک تول در مقابل و دو تول گندم عوض و معاوضه میکنند محصولات صنعتی آنها منحصر به بافت گلیم های خط دار و لوزی و برک و جوال میباشد. قبایل کوچی که از چهار گرد افق مملکت از مزار شریف بادغیس، قندهار، غزنی و کابل بدانجا میروند به صورت عمومی عبارت از قبایل ذیل اند: احمدزائی، عمرزائی دولت ،زائی بهرام ،خیل، خضر ،خیل حسین خیل، تغره متانی، شنواری، خروطی، نیازی، کوزاک، ناصر، الکوزائی، سلیمان خیل وغیره. قبایل کوچی مذکور از اواسط جوزا تا اواسط سنبله مدت چهار ماه در کوه ها و چراگاهای کهسار هزاره جات توفق دارند.
از "پنج او" به گرد و نواح قریب آن همه کهسار و دره ها بهر طرف کشیده شده. از آثار و شواهد تاریخی چیز قابل ملاحظه بنظر نمیخورد بعضی برجها فاصله بفاصله روی تیغه کوه جنوبی در امتداد دره نرگس وجود دارد که بیشتر با استحکام و امنیت راه ارتباط دارد و آنقدرها کهنه و قدیمی نیست. در قسمت هائی که خطوط کوه ها نسبتاً کم است مانند لعل و کرمان که سر راه هرات واقع است و از آن بعدتر حرف خواهیم زد و در آن حصص هزاره جات که متصل به غور است بعضی آبادی های قدیمه را سراغ میدهند. از آنجمله یکی "کوشک تیموری" است که خرابه ها و بقایای دیوارهای آنرا در "غرغره" علاقه "سیاه چوب" بین حدود هزاره جات و غور قرار میدهند لعل و کرمان که سر راه واقع است بعدتر از آن صحبت خواهیم کرد یکی از مراکز آبادانی بوده و در داستان ها مخصوصاً در داستان "نجمان خاکی" که یکی از افسانه های بامیان است رول بزرگی بازی کرده است در لعل و کرمان یک سلسله غندی هائی موجود است که آبادی آن اقلاً به قرون وسطی دلالت میکند و از ته زمین آنجا گنده های تراش شدهٔ درخت توت و زرد آلو پیدا میشود همین قسم در "سنگ تخته" دایکندی هم نشانیهائی از آبادیهای قدیم موجود است.
در "کوه برون " آخر بهسود مغاره ایست که مصنوعی و تراش شده موسوم به "سنگی خانه" یا "سنگینه خانه" بطول سه چهار متر نقل میکنند که در گرد و نواح اینجا شاهدخت و شهزاده ئی زندگانی داشتند منجمین به شهزاده گفته بودند که هیچگاه عروسی نکند و اگر عروسی کرد گرگ او را خواهد خورد. شهزاده به شاهدخت عاشق شده و آخر با او ازدواج کرد و برای خود سموچی در دل کوه کند تا از گرگی که منجمین گفته بودند در امان باشد ولی ،شب عروس او گرگ شد و او را خورد.
راه مستقیم پنج اَو و کابل
در اوائل مطالعات خود نوشتیم که راه سراسری مرکزی افغانستان در ثلث اول خود از کابل تا ده زنگی دو شاخه دارد یکی راه بامیان و دیگر راه کوتل اونی. شاخه اصلی و کوتاه و مستقیم همان شاخۀ سرچشمه و اونی است که یکی از رفقای سفر ما حین مراجعت از هرات آن را طی .نمود فاصله کابل و ده زنگی از راه بامیان 374 کیلومتر و از راه سرچشمه و اونی 260 کیلومتر میباشد و به این حساب راه دومی نسبت به اولی 114 کیلومتر کوتاه تر است متاسفانه این راه اگر کوتاه است کوتلهای متعدد دارد و گفته میتوانیم که سراسر مرکب از سلسله کوتل ها است. موتر عجالتاً از آن عبور میتواند ولی به نهایت اشکال و راکبین در اکثر نقاط از موتر پایان میشوند. بنابران کار عمده که در راه سراسری مرکزی داریم همین است که اولتر از همه سربالائیهای بسیار شخ این کوتل ها اصلاح شوند. ارتفاع کابل 1768 متر و ارتفاع پنج او مرکز ده زنگی 2640 متر میباشد. اختلاف ارتفاع دو نقطه 872 متر میباشد چون در ده زنگی هستیم کوتل های این راه را از آنطرف تا کابل با ارتفاعات آنها اسم میبریم:
کوتل خرپوست 3150 متر،
کوتل آب گردان 3200 متر،
کوتل مارخانه 2640 متر،
کوتل نوار 2700 متر،
کوتل خرتول 2900 متر،
کوتل خرقول یا یعقوب کوتل 2720 متر،
کوتل شینیا 2800 متر،
کوتل سیانور 2900 متر
کوتل دیوارقول 3020 متر،
کوتل آب بند 3220 متر،
کوتل پنج پای 3030 متر،
کوتل جوقول یا کوتل سبزک 3100 متر،
کوتل اونی 3220 متر
کوتل اشرو 2530 متر و
کوتل تخت 2250 متر.
این سرک بعد از جوقول در حدود ،ناوک 130 کیلومتر دورتر از کابل با جریان رودخانه هیرمند یکجا شده و تقریباً ده کیلومتر با آن متصل میباشد و سپس از آن جدا میگردد. بار دیگر سرک در پای کوتل خرقول یا یعقوب کوتل از روی رودخانه مذکور میگذرد و اینجا پلی بکار دارد. این سرک در تمام نقاط خود دارای زیباترین مناظر طبیعی کوهستانی میباشد.