138

ملا تاج محمد آخند

از کتاب: آثار هرات ، فصل چهارم ، بخش ت

از علمای جید این محیط و یکی از ادبای موشکاف هرات است گاهی اگر به شعر میل می فرماید الحق شعر به نهایت معنویت و سوز انشاد می نماید. فعلاً در معارف هرات به وظیفۀ تربیه روحیات اطفال مصروف و عمرشان از پنجاه متجاوز است.

تا ناله عشاق حزین را اثری هست 

در هر طرفی مینگری لب شکری هست 

ز آن نقطه و زین موی میان سخت به فکرم

کانجا دهنی بوده و اینجا کمری هست

 از مفلسی ام عار مکن رنجه قدم کن

در کلبه ام از اشک و رخم سیم و زری هست

 شد محتسب و از پی او بود رقیبت

گفتم که معاذالله از بد بتری هست

 دى نبض مرا دید طبیب از سر حسرت

زد آه که در کوی تو (زیبا پسری) هست

 مخفی مکن از ما سخن عشق که هر روز

در مجلس ما تازه به تازه خبری هست 

زد چرخ فلک سنگ به هنگامه عیشم

پنداشت که در مدرسه صاحب هنری هست

زمزمه های او را میشنویم معلوم است آثار خیلی زیاد نوشته و از میان رفته این مرثیه را در رثای یکی از علمای معاصر خود نوشته است.

این جهان چون نگری خانه ماتم باشد 

نیست یک دل که در این غمکده بیغم باشد

صبح خورشید به صد جلوه از مشرق تابد 

شام در خون شفق غرقۀ ماتم باشد 

ماه بدر ار دو سه شب رخ به کمال آراید

از مماتش همه نقصان و قد غم باشد

میکشد غنچه رنگین به لطافت ،سر لیک 

خجل از عمر کم اندر خوی شبنم باشد

لالۀ خرّم و تازه است به خون غرقه از آنک

خشک در خاک به داغ دل خرّم باشد

جور صیاد فلک دام قدر تیر قضا 

سر به سر این زندگانی پرخطر باشد مرا

در گلستان مسرّت عندلیب آسا دمی

گر کنم میل چمن کی بال و پر باشد مرا

گر چه دل میل طبیعی با سخن دارد ولی

میل با شعر هراتی بیشتر باشد مرا 

بلبل باغ وطن شیرین سخن یعنی حسن 

شعر او در تلخکامی چون شکر باشد مرا

ای صبا از من رسان بهرش سلام بیریا 

شاید از ایجاب او دل مفتخر باشد مرا

ز اختلاف طبع مردم گاه هوش و گه جنون 

ای ترابی کاش ترک این هنر باشد مرا