32

قاضی عبدالقادر

از کتاب: تازه نوای معارک

فرزند قاضی فضل قادر سابق الذکر و نواسه قاضی حسن است که بدربار امیر شیر علی خان در کابل مقام سکر تر لشکری امیر را داشت، وی همواره در جریدۀ هفتگی شمس النهار کابل در حدود ۱۲۹۰ تا سقوط سلطنت امیر مذکور، مضامین و مو عظهای سیاسی می نوشت، و در افغانستان کتب قواعد نظامی را از انگلیسی به فارسی ترجمه و طبع کرد، و اصطلاحات عسکری را بزبان پشتو رواج داد، و از ارکان نهضت ادبی آن عصر در کابل و بزبانهای پشتو و فارسی و انگلیسی و اردو آشنا بود.

قاضی عقدالقادر در کابل به قاضی قادرو شهرت داشت، و از اعیان دربار امیر، و مدار مهمات سیاسی و ادبی بود، و در این وظایف از طرف زمامداران انگلیسی گماشته شده بود، که اطلاعات دربار را بآنها دهد و هم به سود سیاست انگلیس کار نماید. مخصوصا در اوقاتی که سفارت روسیۀ تزاری به کابل آمد و امیر شیر علی خان روابط خود را به کوفمان حکمران روسی در ممالک آسیائی ما و راء النهر قایم داشت، و جنرال استولیتوف بدربار کابل بسفارت دربار ترازی آمد، و معاهده ای را هم با دربار کابل امضا کرد (۱۸۷۸ء=۱۲۹۵هـ).

از تصادیقیکه در کتابچه اسناد فامیل قاضی تخت نمبر ۱ تا ۷ ثبت است چنین پدید می آید، که قاضی قادرو نه تنها در کابل جاسوس مهم انگلیس بود، بلکه به ممالک آسیائی ماوراء النهر ترازی نیز رفته و کارنامهای مهمی را انجام داده است.

----------------------------------------------------------------- 

(۱)نسخه خطی نامه پیش نگارنده حروف موجود است.

در مراسلۀ نمبر (۱) مورخه ۱ اگست ۱۸۸۲ ء لیپل گریفن نمایندۀ سیاسی انگلیس در کابل به قاضی مینویسد: شما با شجاعت تمام، وظایفی را که در کابل بشما سپرده بودم انجام داده اید، از غیرت و لیاقت و امدادی که بمن در افغانستان کرده اید خیلی ممنونم، و توجۀ مخصوص حکومت هند را بخدمات شما معطوف داشتم. 

در نامه ۱۴ اپریب ۱۸۸۴ کمشنر پشاور جی، جی کار دری می نویسد: قاضی عبدالقادر از مدت دراز از طرف حکومت هند در کابل کار میکرد، در ایام جنگ آخرین کابل مصدر کارهای مهمی شده و (۳۰۰) روپیه مدد معاض از ادارۀ خارجی بازیافت میدارد. 

همچنین لیپل گریفن بتاریخ ۱۵ دسمبر ۱۸۸۴ می نگارد: در سنه ۱۸۸۰ ء هنگامیکه از کابل بر گشتم، تصدیق خدمات قاضی عبدالقادر را نمودم، چون من اورا در کابل معاون و همکار خود ساختم، خدمات قیمت داری را بجا آورد، و آنقدر محل اعتماد من گشت، که حین باز گشت خود از کابل اورا مشاور مخفی امیر کابل(امیر عبدالرحمن خان) قرار دادمف و تا وقتیکه ریزیدنت محمد افضل خان بدربار امیر می آمد، وی خدمات گرانبهائی را بدولت انگلیس نمود، وبه سفارش من مبلغ (۳۰۰) روپیه معاش از حکومت هند گرفت ولی وی مستحق تر ازینست (۱).

در نامۀ مورخه او اگست ۱۸۸۵ء واتر فیلد کمشنر پشاور می نویسد: از مدت ۲۰ سال دودمان قاضی خیل که موردد عنایت حکومت بوده اند می شناسم، در سال ۱۸۶۹ء که امیر شیر علی علی خان همچنان در ۱۸۶۹ء با امیر شیر علی خان تا ترکستان رفتند. 

چون بعد از مراجعت ترکستان امیر یعقوب خان اورا از کابل

------------------------------------------ 

(۱)تصدیق نامه نمبر (۳) اسناد فامیلی قاضی. 

طرد کرد، وی در کنر نزد یکی از سادات پناهنده گردید، و از انجا مکاتیب مهمی را که حاوی اطلاعات و قایع آخرین کابل بود، بحکومت هند بوسیلۀ من نوشت. 

قاضی بعد ازین با سر لیپل گریفن باز بکابل رفت، و در انجا با امیر عبدالرحمن باقی ماند، و بسال ۱۸۸۲ء(۱۳۰۰هـ) واپس به پشاور آمد، و اطلاعات مهمی را با نظریات گرابنها بمن داد(۱).

در نامه ۴ مارچ ۱۸۸۷ همین واتر فیلد کمشنر تصدیق کرده که قاضی مدتها در کابل سکر تر خارجی امیر شییر علی خان و هم از طرف امیر به روسیه جاوسوس مخفی بوده است (۲).

باین طور قاضی عبدالقادر از طرف مامورین انگلیسی یک نفر نماینده و کار مند معتمد بوده، که بدربار امیر شیر علی خان و امیر عبدالرحمن خان کار میکرده، ولی مردم افغانستان اورا باین حیث نشناخته بودند.

علاوه بر اسناد محکم فوق که راجع بسیرت این شخص عجیب در دست است سند دیگری هم داریم، که قاضی عبدالقادر را امیر شیر علی خان بحیث کارمند و جاسوس انگلیس نمی شناحت، بلکه بر اوآنقدر اعتماد داشت، که بعد از شکست از کابل اورا به ترکستان با خود برد (اوایل ۱۲۹۶=۱۸۷۹ء).

جای تعجب است که امیر مذکور چقدر خوش باور و فاقد معلومات سیاسی بود، وی از لشکر کشی انگلیس و مخالفت آندولت تخت، و تاج خود را از دست داد، و بنا کامی به مزار شریف بامید، امداد روس گریخت و از انجا هیئتی را مرکب از درباریان خود بامید جلب معاونت جنرال کوفمان حکمران آسیائی روسیۀ ترازی فرستاد، که دران جمله

------------------------------------------------------- 

(۱)تصدیق نامه نمبر ۴

(۲)تصدیق نامه ۵.

سردار شیر علی قندهاری و قاضی پشاوری دو نفر خدمتگاران صادق انگلیسی بودند امیر عبد الرحمن خان که درانوقت نفیا در سمرقند زندگی داشت، و رود این هیئت ایلچیان امیر شیر علی را بسمرفند بکمال وضوع مینویسد(۱).

بهر صورت قاضی عبدالقادر از خدمتگاران صمیمی دولت هند برطانوی بود، که بدربار امیر شیر علی نشست تما اطلاعات امور خارجی و عسکری را به هند میداد، و در وقتی که امیر علی از دولت هند برطانوی مایوس شده و با دولت روسیۀ ترازی ساخت ، و با جنرال کوفمان حکمران ترکستان روسیه مکاتبها میکرد (۲) تمام این مراسلات که عبارت از (۵۴) نامۀ سیاسی دربار افغان و روسیۀ ترازی است، و از سال ۱۸۷۰=۱۲۸۶ هـ بین طرفین نوشته شده غالبا بوسیلۀ همین قاضی عبدالقادر به دولت هند برطانوی عینا رسیده بود، که بموجب آن دولت انگلیس سراسیمه شده، و در سال ۱۸۷۹ء بار دوم بر افغانستان حمله برد، و امیر شیر علی خان را از کابل رانده، و امیر عبدالرحمن خان را بر تخت سلطنت افغانستان نشاند (۱۸۸۰ءرمضان ۱۲۹۷هـ)

ناگفته نماند که امیر شیر علی خان نامۀ آخرین خود مورخه ۲ فروری ۱۸۷۹ را با هیئت سیاسی از مزار شریف وقتی فرستاد، که بر بستر مرگ افتاده بود، درین نامه آمدن خود را بدولت روسیه برای ملافات امپر اطور وعده میدهد و نمایندگان خود را چنین معرفی نماید:

"برادر خود سردار شیر علی خان (قندهاری) و شاه محمد خان و قاضی عبدالقادر خان را به نیابت خود در کمال سرعت به 

--------------------------------- 

(۱)پند نامۀ دنیا و دین امیر عبدالرحمن طبع کابل ص ۱۰۹.

(۲)متن ترجمۀ فارسی این مراسلات در جلد دوم اسناد و ثایق سیاسی (نالیف حبیبی) موجود است.

تاشکند روانه داشتم: ایشان وزرای معتمد دولت افغان هستند...(۱)"

این هیئت سیاسی که امیر شیر علی خان بتاشکند فرستاده بود، در حقیقت کار مهم تر دیگری داشت، باین معنی که سردار عبدالرحمن خان را که معتمد دولت انگلیس بود بتخت شاهی افغانستان دعوت نمایند، چنانچه خود امیر عبدالرحمن خان در سمرقند ملاقات خود را با ایشان تصدیق میکند (۲) و هم بعد از همین وقت است که امیر شیر علی خان در مزار شریف می  میرد، و سردار عبدالحرمن خان ازسمرقند آمده و تخت کابل از طرف گریفن سابق الذکر با و سپرده می شود، و باز طورکیه خود گریفن در نامۀ سابق الذکر تصدیق کرده، همین عبدالقادر مصاحب مخفی امیر از طرف گریفن گماشته می شود، وخود گریفن از کابل میرود.

جای تعجب است که دولت هند برطانوی خدمات این قاضی فداکار را کماحقه قدردانی نکرد، و از مطاوی تمام اسناد فامیلی قاض هویدا است که بعد از ترک کابل در پشاور و هند حالت خوبی نداشت و بتلاش معاش سرگردان بود و هذا عاقبۀ الذین خسروا انفسهم ... 

اواخر زندگی قاضی بمن معلوم نیست ولی بر صفحۀ اول یک نسخۀ فتوح البلدان بلاذری موجود است بخط وی چنین نوشته شده :" این کتاب فتوح البلدان ملک حاجی قاضی عبدالقادر است که از میرزا محمد شیرازی ملک الکتاب خریده شد المر قوم ۱۶ماه دسمبر یم چهار شنبه سنه ۹۱" ازین نوشته دو نکاته بدست می آید : یکی آنکه قاضی تا دسمبر ۱۸۹۱ ع زنده و در همین ماه به بمبئی بود. دوم آنکه: وی بعد از سکونت کابل و ختم خدمات صادقۀ خویش (!) به حج نیز رفته و در سئه ۱۸۹۱ ع مرد حاجی متقی ای گشته بود (!)

---------------------------------------- 

(۱)نامه نمبر (۱۵) اسناد سیاسی.

(۲)پند نامه ۱۰۹.