شاهد
شاهد است این کوه ها این دشت ها این خارها
شاهد است این آسمان این ثابت و سیار ها
آن عقاب تیز بین بر قلۀ کهسار ها
شاهد است این سنگها در پشت این دیوار ها
زان چه بر ذات شریفش رفت از آزار ها
سنگ اینجا بر گرامی گوهر فطرت زدند
خاک این جا بر فروزان چشمۀ رحمت زدند
بر طلوع بر مسند نشین کشور عزت زدند
بر طلوغ شمس ما خفاشها تهمت زدند
در رۀ سلطان گل چیدند فرش خارها
نور بینش تافت اما کس به چشمش جا نداد
آفتابی را به زیر سایه کس مآوار نداد
هیچکس یک جرعه آبی نذر آن دریا نداد
جلوه پا دیدند و کس آواز آمنا نداد
نور حق دیدند و افزوند در انکار ها
بر سر این سنگ ها دنیای نو بنیاد شد
بر بنای آدمیت صد جهان آباد شد
در کهن تاریخ عالم فصل نو ایجاد شد
تا جها بر خاک افتاد از سسر دار ها
لرزه در کاخ ستمگاران دنیا در فتاد
رعشه بر بازوی شاهان توانا درفتاد
از زمین آوازۀ حق تا ثریا درفتاد
سرکشان را پایۀ احلال از پا درفتاد
خاکساری زد علم بر مسند جبار ها