الثامن الملک حسام الدین عوض حسین خلجی
(بدیار لکهنوتی)
حسام الدین عوض مردی نیکو سیرت بود و از جمله خلج گرمسیر غور.چنین روایت کرده اند:که در حدود کوهپایه غور وقتی به دراز گوشی باربموضعی میبرد از حدود والشتان(۲)بربالائی که آنرا پشته افروز(۳)گویند برمیرفت و دو درویش خرقه پوش بوی رسیند او را گفتند:هیچ طعامی(بردراز گوش)داری؟عوض خلجی گفت:دارم.قرصی چندبانان خورش سفرانه با خود داشت بار از داز گوش فرود اورد و رخت بکشاد و آن سفره پیش درویشان نهاد.چون طعام بخوردند آب موجود داشت دررخت بردست گرفت و بخدمت ایشان بایستاد.چون آن درویشان طعام و شراب ماحضر بکار بردند با هم گفتند:این سره مرد(۴)ما را خدمت کرد نباید حق او گذاشت.روی بطرف خلجی کردند که سالار بطرف هندوستان رو تا آنجا که مسلمانی است ترا دادیم.باشارت آن درویشان(۵)از انجا باز گشت و عورت خود را بران در از گوش نشاند و بطرف هندوستان آمد . به محمد بختیار پیوست.
(۱)مط:وهیچ و جهی نیافتند خلاص را جز خروج(۲)اصل وراورتیکوالشقان.پ:زاولستان،مط:زاولستان.والشتان یا بالشتان که تاکنون طرف شمال غربی قندهار در ثغور غور بفاصله(۷۰)میل واقع است.(۳)کذا در اصل و مط و راورتی.پ:پشه افروز.(۴)مط:این شیره مردما را خدمتی کرد ضایع نباید گذاشت روی به عوض خلجی کردند (۵)اصل:درویش.
(۴۳۶) طبقه(۲۰) سلاطین هند
و کار او تا انجا رسید که خطبه و سکه بلاد بلکهنوتی بنام او شد و خابش سلطان غیاث الدین کردند و شهر لکهنوتی(را)درالملک ساخت و حصار بسنکوت(۱)بناک وخلاق از اطراف روی بدو آوردند واو مرد بغایت نیکو ظاهر و باطن بود و کزیده اخلاق و صافی سیرت و جوانمرد و عادل و بخشنده د رعهد او حشم و رعایا آن بلاد در رفاهیت و اسایش بودند و از بذل و عطای او همکنان نصیب تام یافتند و نعمت بسیار گرفتند و از وی در ان دیار اثار خیر بسیار ماند و مجامع و مساحد بنا کرد ند و اهل خیر را از علما و مشایخ و سادات ادرارات داد و دیگر اصناف خلق را از بذل او اموال و املاک بدست امد.
چنانچع امام زاد ئی بود از حضرت فیروزکوه او را جلال الدین پسر جمال الدین غزنوی گفتندی از وطن خود با اتباع بزمین هندوستان آمد در شهور سنه ثمان و ستمائه بعد زاچند سال بحضرت فیروز کوه باز آمد و مال و نعمت وافر آورد و سبب(۲)حصول آن نعمت از وی پرسیده شد تقریر کرد:که چون بهندوستان رفته شد(۳)و از دهلی عزیمت لکهنوتی مصمم گشت چون بدان حضرت رسیده شد حق تعالی میسر گردانید:که در باره گاه غیاث الدین تذکیری گفته اید ان پادشاه نیکو سیرت از خزانه خود یک طشت بزرگ پرتنگه زر و نقره انعام فرمود بقئر ده هزار تنگه.ملوک و امرا و اعیان خود را فرمان داد:تا هریک در حق او انعام فرمودند بقدر سه هزاری۰۴)دیگ رحاصل شد ودر وقت مراجعت پنج هزار دیگر(انعامات)حاصل شدچنانچه هژده هزار(عدد)تنگه از حسن عتقاد پادشاه لکهنوتی غیاث الدین(خلجی)بدان امامزاده واصل شد رحمه الله و تقبل منه. و چون کاتب در شهور سنه احدی و اربعین بدیار لکهنوتی رسید رد اطراف بلاد لکهنوتی خیرات آن پادشاه مشاهده کرد.بلاد لکهنوتی دوجناح دارد
مط:بکوت یالبیکوت با سکوفه.راورتی وپ:مانند متن.موقعیت انی حصار راّژوهنده گان تاکنون تعیین نکرده اند(حواشی برتاریخ اینیوت۲:۷۱۰).(۲)اصل.بسبب(۳).مط آمده شد(۴)مط:سه هزار تنگه نقره دیگر حاصل شد.
(۴۳۷) طبقه(۲۰) سلاطین هند
بردو طرف آب گنگ.طرف را رال(۱) گویند و شهر لکهنور(۲۹بدان جانب است و طرف شرقی را بربند(۳)گویند و شهر دیوکوت بدان جانبست از لکهنوتی تا بدر لکهنور و از اطراف دیگر تا بشهر دیو کوت پل بسته است بقدر ده روزه راه(۴)بسبب آنچه وقت بشکال(۵)تمام آن زمین آب گیرد و این پگلها راه بر جمیع خلایق کشاده شد و چنین سماع افتاد: که سلطان سعید شمس الدین چون بدیار لکهنوتی رسید و چنین سماع افتاد:که سلطان سعید شمس الدین چون بدیار لکهنوتی رسید بعد از فوت ملک ناصرالدین(محمود)طاب ثراه و بدفع فتنه ملک اختیار الدین بلکا(۶)،وخیرات غیاقث الدین خلجی در نظر مبارک او آمد بهر وقت که ذکر غیاث الدین خطاب کردن دریغ نباشد رحمة الله علیهم.فی الجمله غیاث الدین خلجی با یخرات و عدل(۷)و نیکو سیرت پادشاهی بود اطراف ممالک لکهنوتی چنانچه جاجنگر و بلادبنگ و کامردود و ترهت جمله او را اموال فرستادند و بلاد لکهنوتی(۸)او را صاف شد و پیلان و اموال و خزاین بسیار بدست آورد و امرا خود آنجا بنشاند و سلطان سعید شمس الدین از حضرت دهلی بطرف لکهنوتی چند کرت لشکر فرستاد
(۱)اصل:دال مط:ازال،دال.راورتی:رال که یک شکل داره است و اصلا درسنکسریت راره است.(۲) مط لکهنوتی.راورتی:لکهنور و لکهنوتی.(۳)کذا فی الاصل مط:بربنده یا براند.راورتیکبرنده برن،برنده،بربند.بقول هملتون در کتا ب بهندوستان(۱:۱۱۴)بنگال در زمان قدیم پنج ضلع داشتکراره یا راده در غزب هوگلی و جنوب گنگا که همین زال باشد. بربند یا بسربندره در شمال پدمه ازان جمله است و بربند متن همنی بربند است.(۴)اصل:ده زار را،بلاد کمن در مجله جمعیت اسیائی بنگال۱۸۷۳م(ص۲۰۱۲)لکهنور را با لکرکود که در بربهوم واقع است مطابقت مبیدهد که بفاصله ۸۵ میلی شمال گور است.۰۵)مط:برشکال.(۶)در یکی از نسخ ماخذ مطکبدکار که صحیح آن بلکاست وو برخی از مورخان او رار پسرحسام الدین عوض شمرده اند ولی در یک سکه او که د رمجله اسیائی بنگال ۱۸۷۳ م(ص ۳۶۷)مورد بحث قرار گرفته نام و القابش چینین است:شهنشاه علالدین ابوالمعانی دولتشاه بن داود" که تاریخ این سکه ۶۲۷ یا ۶۲۹ هاست(حواشی برتاریخ ایلیرت۲:۷۱۷۱)(۷)مط:خلجی کردی با بخر و عدل و نیکو.(۸)مط:بلاد لکهنور
(۴۳۸) طبقه(۲۰) سلاطین هند
و بهار بدست اورد و امرا خود آنجا بنشاند و در شهور سنه ثنی و عشرین و ستمائه عزیمت لکهنوتی کرد و غیاث الدین کشتیها بالا کشید و در میان ایشان صلح قرار افتاد وسی و هشت زنجیر پیل و هشتاد لک مال بستد و خطبه بنامک سلطان کرد. چون سلطان بزا گشت بهار ملک علالدین جانی را داد.غیاث الدین از لکهنوتی به بهار آمد و بهار را ضبط کرد و تعدی نمود تا در شهور سنه اربع و عشرین و ستمائه ملک شهید ناصر الدین محمودبن سلطان(سعید شمس الدین)طاب ثراه از اوده باغرا ملک جانی(۱)لشکر هندوستان جمع کرد و بطرف لکهنوتی رفت و درین سال غیاث الدین عوض حسین خلجی از لکهنوتی بطرف بنگ و کامرود لشکر برده بود و شهر لکهنوتی خالی گذاشته ملک ناصرالدین محمود طاب ثراه لکهنوتی ضبط کرد و غیاث الدین خلجی از لشکر بسبب آن حادثه باز گشت و با ملک ناصرالدین شهید شد ومدت ملک او دوازده سال بود.حق تعالی گادشاه زمان ناصرالدین و الدنیا را برتخت پاشداهی باقی و پاینده داراد.آمین و رب العالمین.
(۱)کذا فی الاصل مط:با عزالملک جانی.راورتی:ملک عزالدین بن جانی.