129

پر طاوؤس

از کتاب: مروارید گمشده ، غزل
05 February 2016

عشق توعالم یقین معنی گنج بی بها

گشته هلاکت این دل خستۀ من بیا بیا


ای که غبار هر نفس پردۀ صورت تو شد

خیز و بِدَر حجاب را چهره نما به ما به ما


شور جنون بیخودی در خم و پیچ اظطراب

شعله گرفت و سر کشید تا به سما سما سما


حسن حصین من بود صنعت رنگ مطلقم

چون پرطاوؤسم به رنگ نقش ببست مرا مرا


گر تو نه ئی مرا به بر؟ وز تو مرا نیست اثر؟

این همه مست و بیخودم ازچی بگو، چرا چرا؟


گشته ئی مذهب دلم دین من و خدای من

تا تو شدی ز من، شدم از همه کس جدا جدا


بسملِ چشم شوخ تو « واهِب» پر شکسته شد

می نکشد ز دام تو سر به هوا هوا هوا