دو تاج پوشی خوشه گندم و خوشه جو

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

بعد از قتل ناگهانی نادر افشار که در شب ۱۹ جون ١٧٤٧ در فتح آباد هفت میلی خبوشان بدست صاحب منصبان معتمد او صورت گرفت احمدخان با نور محمدخان قوماندان قطعات اردوی افغانی که مجموع آن بیش از 15 هزار نفر تخمین میشود  از راه هرات بطرف قندهار حرکت کردند تا با انتخاب شاه اساس سلطنت افغانی را در قندهار بگذارند . فوراً جرگه سران قومی در مزار "شیر سرخ " که بقایی آن متصل  دیوار شمالی شهر موجود است تشکیل شد و رؤسای قبایل مهم از قبیل : نور محمد خان غلجائی محبت خان فوفلزائی . موسی خان اسحق زائی نصر الله خان نورزائی ، حاجی جمالخان بار کزائی و غیره دورهم جمع شدند ولی انتخاب شاه به آن آسانی که تصور میشد صورت نگرفت زیرا مطابق ممیزات مختسه عنعنوی روح افغانی سران قبایل به همدیگر تمکین نمیکردند و مذاکرات طول کشید و حتى جلسات شیر سرخ هشت مرتبه تکرار شد تا اینکه در جلسه نهم صابرشاه فقیر شیخ متصوف کابلی که در مدار مذکور متمکن بود دامنه مباحثه را کوتاه نمود . واحمد خان را که در گوشه ئی خاموش نشسته بود به پادشاهی پیشنهاد کرد و خوشه گندم را که از کشت زار مجلور برداشت بود تیمناً بحیث تاج شاهی بر دستار احمد خان خلانید.

رؤسای مقتدر قبایل منجمله حاجی جمال خان بارکزائی با همه نفوذ واقتداری که داشتند این فیصله را به حسن نظر و کمال خوشی استقبال نمودند و بدین ترتیب در حالیکه سران قبایل و عشایر در محوطۀ زیبا و در فضای روحانی مزار شیر سرخ مجتمع بودند مراسم تاج پوشی ناگهانی مؤسس سلاله سدوزائی افغانستان که بعدها در اثر حسن اداره و تدبیر مملکت داری به صفت بابای ملت ملقب گردید در کمال سادگی با یک خوشه طلائی رنگ گندم صورت گرفت و هنوز هم بیاد آن خاطره تاریخی خوشه گندم ، محراب و منبر نشان رسمی مملکت ما را چون حلقه مدور طلا در آغوش خود گرفته است روزگار حکمفرمائی سلطنت سلاله سدوزائی با عظمت عصر احمد شاهی و نشیب و فراز دوره های بعد تر به تدریج طی شده رفت تا اینکه اشتباهات زمان شاه و شاه محمود و کامران با قتل سردار پاینده خان ووزیر فتح خان زمینه را کم کم برای سقوط خاندان سدوزائی و عروج بارکزائی ها آماده کرد و بعد از وفات چند تن ازین برادران ومنازعات با همی دستۀ دیگر ایشان بالاخره سردار دوست محمد خان سرداری و حکومت کابل را برای خود مسلم ساخت ، لیکن هنوز رسما تاج پوشی نکرده وهنوز بحیث پادشاه لقب برخود نگذاشته بود که از یک سو از جانب غرب از حواشی جنوبی قندهار خطر تهدید شاه شجاع پیدا شد و از سوی دیگر وضع رنجیت سنگ مهاراجای سک که اطراف پشاور را اشغال کرده بود از طرف شرق توجه او را جلب کرد . سردار دوست محمد خان در اثر دعوت کهندل خان و رحمدل خان خطر شاه شجاع را که متوجه خود او نیز بود بزودی در قندهار رفع کرد و بعد از مراجعت بکابل میخواست به دفع شر رنجیت متوجه شود و اعلان جهاد کند ، مطابق نظریه علما که اعلان جهاد منوط به امرا ولوالا مرو یا پادشاه میباشد سردار بنا گذاشت که بر خود عنوان شاهی و لقبی گذارد و تاج پوشی کند میدانید مراسم این تاج پوشی در کجا و به چه نحوی صورت گرفت ؟ سردار دوست محمد خان باعدۀ معدودی از معتمدین خود بطرف مسجد عید گاه که در شرق بالا حصار در دامنه سیاسنگی و نوع داشت حرکت نمود و درحالیکه چند نفری بیش در پیرامون او نبود میر حاجی پسر مرحوم میر واعظ که سر دستۀ علما و روحانیون وقت بشمار میرفت خوشۀ جوئی را بر دستار دوست محمد خان خلانید و در طی مراسم بسیار ساده سردار به صفت امیر شناخته شد و لقب امیر المومنین اتخاذ کرد و اسم او من بعد در خطبه بر منابر خوانده شد و سکه زد که سجع آن خاطره روزهای جهاد را بیاد میدهد و آن اینست : امیر دوست محمد بعزم جنگ جهاد کمر به بست و بزد سکه ناصرش حق باد . قراریکه ملاحظه میشود مراسم تاج پوشی اعلیحضرت احمد شاه درانی موسس سلاله سدوزائی در ١٧٤٧ م در قندهار و مراسم تاج پوشی امیر دوست محمد خان سر سلسله دودمان محمدزائی در ۱۸۳5 م در کابل از نقطه نظر ماهیت تاج و سادگی مراسم شباهت زیاد بهم میرساند . یکی تاجی از خوشه گندم و دیگری جیفه ئی از خوشۀ جو بر سر گذاشت و پیداوار طبیعی مملکت را تیمناً زیب دستار شاهانه خویش نمودند.