تخار- تخاری- تخارستان

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

یکی ازعلام جغرافیائی و تاریخی که درمورد قوم و زبان و مسکن یعنی درمورد باشندگان ومحل بودو باش وزبان وتمدن وفرهنگی درافغانستان قدیم وقرن وسطی استعمال شده تخار و تخاری و تخارستان است که درضبط آن حرف (ط) هم استعمال شده وعین این کلمات را بشکل (طخار) و(طخاری) و (طخارستان) هم نوشته می توانیم.

مبداء ظهورکلمه (تخار) وصفت(تخاری) و اسم مکان(تخارستان) مطالعه وتعریف دقیقی میخواهد چه این سه کلمه که دردوره های قرن وسطی اسلامی بیشتراسم مکان آن (تخارستان) شهرت داشته دردوره های قدیم پیش ازاسلام بحیث اسم علم بیشترمعروف بوده.

اصلا(تخار) اسم کتلۀ ازمردمانی بوده که علی العموم درقرون قبل ازمیلاد درآسیای مرکزی می زیسته و با مهاجرت و انتشار و استقرار آنها دریک حصه معین افغانستان آن حصه بنام ایشان(تخارستان) یعنی(مسکن تخارها) شهرت پیداکرده است.مدققین اروپائی راجع به مردمان تخار و زبان و فرهنگ (تخاری) تحقیقات زیادی نموده وبا اینکه ازنیم قرن با ینطرف دامنه تجسسات آنها قطع نشده هنوزهم بصورت مشخص مخصوصأ درتعین زبان تخاری به کدام نتیجه قطعی نرسیده اند و شکوک و اختلافات درافکار ونظریات ایشان باقی است.

کسانیکه درتاریخ افغانستان قدیم مرور و مطالعه دارند درخطوط عمومی اینقدر می دانند که یک سلسله قابل و اقوام از آسیای مرکزی اززاویه شمال شرقی ازحوزه های (ایگزارت) و سردریا وارد افغانستان شده که یک کتله آن اقوام کوشانی است که آنها را سیتی یا سیت هم گویند. کلمه (سیت) و (سیتی) که اقوام سیتی و تخاری را یک چیزمی شمارند و به این جساب کوشانی ها را هم تخار و تخاری میتوان خواند.


ناگفته نماند که کلمه تخارقبل ازینکه وسعت معنی وسعت تعبیرپیداکند کلمه کوچکی بود که به یکی از قبایل آسیای مرکزی اطلاق میشد و منابع یونانی و چینی درین موارد کمک زیاد میکند. بطلیموس یونانی اولین کسی است ازجغرافیه نگاران یونانی مصری که ازقومی بنام (تگوروا) اسم می برد و ازشهرآنها بنام (توگارا) روی معبرمعروف ابریشم یاد میکند.

منابع چینی درقرن دوم ق م ازقومی بنام (توگارا) درعلاقه (کانسو) نام می برد درتذکار این نام درعلاقه که ذکررفت با ماخذ تبتی هم زبان نام می برد درتذکار این نام درعلاقه ئی که ذکررفت با ماخذ تبتی هم زبان است و از روی اسنادی که ازختن پیداشده متعلق به قرن ۸ مسیحی است وجود شهرمذکوردرعلاقه کانسوتصدیق شده است. ازروی این تذکرات معلوم میشود که (تخار) قبیله یا کتله ئی بوده ازمردمان (سیتی) ومانند اینها ازعلاقه کانسو ازآسیای مرکزی تغییرمحل داده و بطرف شرق مهاجرت کرده تا به حوزۀ آمو دریا رسیده اند وبعد ازعبوررودخانه مذکورواستقرار درسواحل چپ آن رودخانه حوزۀ چپ رود آمو تا دامنه پامیر بنام شان به (تخارستان) شهرت یافته است.

بطلیموس ازروی یاد داشت های مارینوس ازتخارها درچندین نقطه مختلف (کانسو) و(باختر) اسم برده و این نقاطی است که یا (یوچی ها) درآن جامسکن داشتند ویا ازین جاها عبور کرده اند. این نام ها واین تذکرات اگرچه درتلفظ جزئی اختلاف دارند؛ولی تسلسل آن درخط حرکت تخارها روشنی می اندازد بطلیموس درعلاقه (کانسو) از(تاگورو) درشمال ایمااوس از(تاگوری وا) نزدیک دریاچه (اسیک کول) ازتاگوری وا، و درعلاقه سغیدیان از تاخورواو درباختراز(تخاروا) اسم می برد. چون یوچی ها عینأ از(کانس) تا (باختر)همین نقاط راطی کرده اند قراریکه تذکردادیم برخی ازدانشمندان(یوچی های) منابع چینی و(تخارهای) منابع یونانی را یکی می پندارند؛چنانچه درماخذ و منابع چینی درین موارد جزئی فرقی نیست؛بلکه منابع هندی عوض کلمه (یوچی) همه جا چینی درین موارد جزئی فرقی نیست؛بلکه منابع هندی عوض کلمه (یوچی) همه جا کلمه (تخاری) را استعمال کرده و به این ترتیب به همان نتیجه ئی میرسیم که درتمهید این مقاله یاد آورشدیم یعنی اقوام کوشانی و تخاری هردوازکتلۀ (یوچی) و(سیتی) بوده منتها مانند قبایل زندگانی جداگانه ئی داشتند وبیشتروپیشترازقبایل و عشایریوچی سیتی راه مهاجرت پیش گرفته وبه خاک های شمال شرقی کشورما درشمال هندوکش رسیده اند.


این موضوع درتاریخ مهاجرت اقوام ازآسیای مرکزی به افغانستان روشن است که قبایل تخاری به نام های (ازی ئی) و (ساکارولی ) و(تخاروا) قبل ازقبایل (یوچی) کوشانی درحوالی قرن ۲ ق م وارد افغانستان شده اند. اپولودوردس ازین اقوام بنام های (ازئی) و (ازیانی) (تخاری) و (ساکارولی) نام می برد. وتروکوس فقط از(آریانی) و(ساکارولی)متذکرمی شود. دانشمندان درتمیزاین دواسم از دواسم دیگر فقط یک نظریه دارند وآن این است که اقوام (تخاری) را ازاقوام (اسکائی) جدا می کنند و این عمل درتاریخ افغانستان هم خالی ازدلچسپی نیست؛زیرا قراری که برهمه هویدا است ما درتاریخ قدیم کشور خود(اسکائی) و(تخاری) داشتیم که خاطره های هردو دردوگوشۀ کشورما باقی مانده (اسکارولی) ها که یکی ازاقوام اسکائی بودند؛بعد ازعبورآمودریا صفحات باختربه طرف غرب تا حوزۀ هریرود رفته و ازآنجا به طرف جنوب متمایل شدند و درحوزۀ هیرمند مستقرگردیدند چنانچه آن ناحیه به نام ایشان به (ساکستانا)،(سجستان) معروف شد وتا حال این وجه تسمیه متداول است وتخارها به شرحی که گفتیم در قسمت علیای حوزۀ آمو دریا منشترگردیدند وآن علاقه به نام ایشان (تخارستان) یاد می گردید.

تخارستان ازنظرومفهوم جغرافیائی وتاریخی علاقه ئی بود که دوولایت امروزی مزارشریف و قطغن ویک حکومت اعلی بدخشان درآن شامل بود. دربعضی مواقع مفعوم آن وسیع ترشده و تمام باخترراهم دربرمی گرفت. دربعضی مواقع دیگرمفهوم آن درجنوب هندوکش هم انبساط می یافت و آن مفهوم سیاسی بود؛چنانچه وقتی بامیان مرکز قلمروتخارستان خوانده می شد وبرخی ازپادشاهان سلسلۀ شنسبانی غوری بامیانی ازبامیان برکل تخارستان درشمال و برکل علاقه کابل ومشرقی تاحوالی کشمیرسلطنت می نمودند.

صفت تخاری ازمفهوم اسم (تخار) وتخارستان بزرگتراست وبرتمدن وفرهنگ وزبان و ادبیات اقوام تخاری وحتی اقوام تخاری وکوشانی اطلاق می شود وآن بحثی است جداگانه که این جا گنجایش ندارد.

۱۱/۶/۳۷