حاجی
نامشان الله قلی از علماء مشاهیر هرات است. اکثر عمر خود را به درس و بحث مصروف داشته شخصی معروف و بی اعتنا بود از هر کس که خلاف شریعت رفتار می دیده لحاظ را در پس پشت انداخته پیش روی او را می گرفته طبع روانی دارد لاكن ادبیات او جمع نشده. قبل از آن که به بیت الله نرفته بود تخلّص محزون می کرده بعد از سفر حج تخلّص خود را حاجی گذاشته یوسف زلیخایی به رشته نظم کشیده هنوز ناتمام مانده حیات او وفا نکرده در سنهٔ ۱۳۴۲ شربت مرگ را چشیده این مناجات از اوست.
الهی شست و شو ده ز آب غفرانت گناهم را
به دریاهای رحمت غوطه ده ده جسم تباهم را
غریق بحر عصیانم نظر بر فضل رحمانم
مکن غیر از در خود جانب دیگر نگاهم را
ندارم طاقت ،نیران به ذات پاکت ای سبحان
دهی از لطف بی پایان به جنبت جایگاهم را
نباتات عمل تفسیده از طول امل یارب
ز ابر رحمتت سیراب گردان این گیاهم را
شدم پیر و ضعیف و مو سفید و روسیه دارم
سفیدی بخش همچون موی من روی سیاهم را
شد ایام جوانی صرف گمراهی تو در پیری
نما راه نجاتم سوی خود بنمای راهم
ندارم آرزوی منصب دنیا خداوندا
بلندی بخش یارب نزد پاکان عزّ و جاهم را
به دنیا چون عزیزم کردی از لطف عمیم خود
به عقبی نیز گردان پاک ز آفتها ثراهم را
ز طاعت پر ،کاهم بار عصیان کوهها دارم
تو میدانی خداوندا! حساب کوه و کاهم را
در این اندیشه بودم کاین فغانم را چه پیش آید
بود مردود آه من و یا بخشد گناهم را
ندا آمد که ای !حاجی غنیام ،من تو محتاجی
به دیوان قضا تاجی بجویی گر پناهم را