32

محمد ولی خان دروازی

از کتاب: جنبش مشروطیت در افغانستان ، فصل دوم ، بخش رجال مهم در حرکت دوم مشروطیت

از اشراف زادگان بدخشان و سر گروه دسته غلام بچه گان خاص جوان دراک و هوشیار کاردانی بود که بدربار امیر حبيب الله خان قرابت خاصی داشت و وابسته گروهی بود که شهزاده عین الدوله و خاندانشا غاسي  بارکزائی علیا حضرت سرور سلطان سراج الخواتین مادرش هم بدان متعلق بودند و افراد خاندان سپه سالار غلام حیدر خان چرخی مانند غلام نبی خان و غلام جیلانی خان و غلام صدیق خان  پسران چرخی و دیگران نیز با این گروه بستگی داشته اند . چون دختر خاله سراج الخواتين صبيه فقیر محمد خان شا غاسی در حبالت محمد ولی خان بود  در وقایع جلوس امانی ، فعالیت شایانی به اثبات رسانیده که به تاریخ دهم حوت ۱۲۹۸ ش برتبه جنرالی و نشان حسن خدمت نواخته شد و بعد از ان به حيث سفير فوق العاده سیار افغانستان در راس هیئتی به دولت شوروی و دیگر ممالک اروپا از راه تاشکند و مسکو فرستاده شد و با موسس دولت شوروی لینن و سران انقلابیون اکتوبر ۱۹۱۷ م ملاقات ها نمود و روابط سیاسی افغانستان مستقل را با آن دولت قایم داشت و معاهده نخستین دولتین را با چیچرین و قره خان در ۱۲ ماده امضا نمو در ۲۸( فبروری ۱۹۲۱م ۱۰ حوت ۱۲۹۹ ش ) این هیئت سفارت سیار به ریاست محمد ولی خان بعد از سفر اروپا و آمریکا و معرفی افغانستان مستقل بدنيا و مذاکرات سیاسی باوزارت های خارجه ممالک اروپا به تاریخ ۱۱ جوزای ۱۳۰۱ش ۱۲می۱۹۲۲ به کابل برگشت در حالیکه شخص امان الله خان از خدمات محمد ولی خان قدر دانی نمود و او را بجای محمود طرزي بحيث وزیر خارجه مقرر داشت ( پنجشنبه ۲۵ جوزا ۱۳۰۱ش ) و پس از یک ماه به موجب فرمان یکشنبه اسد ۱۳۰۱ ش نشان اول مملکت لمراعلی با املاک مزروعی و باغی و عمارات قلعه مرادبیگ با و بخشیده شد و بعد از این دوره های وزارت خارجه و وزارت حربیه ۱۳۰۲ ش را هم طی کرد و در اغتشاش ۱۳۰۳ ش پختیا در انطفای بغاوت قبایل ، قوماندان آن محاذ بود و چون درسنه ١٣٠٦ش شاه افغانستان عزم سفر اروپا نمود ، وى بحيث كفيل وزارت خارجه  و وكيل مقام سلطنت باقی ماند که متهم به مخالفت رژیم و تهیه مقدمات يک جمهوریت بوده است (!)

محمد ولی خان از آغاز جوانی در حلقه های ضد انگلیسی کابل محشور بود و تا آخر عمرش چه در سفر اروپا و امریکا ۱۹۲۱م و چه در ایام وزارت خارجه و کفالت مقام شاهی بهمین صفت باقی ماند وهنگامیکه در میزان ۱۳۰۸ ش کابل فتح گردید وی با محمود سامی قوماندان قوای کابل در عصر امانی که هر دو از مقربان در بار امانی بودند محاكمه و در اواخر ۱۳۰۸ ش در کابل اعدام شد.