محنت هجران
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
یاد روزی که دل از دست تو افگار نبود
دیده از هجر لب لعل تو خونبار نبود
انچه دیدیم ز بخت سیه خود دیدیم
ورنه چشم تو چنین کافر خونخوار نبود
بر من از شومی اغیار رسید انچه رسید
اینقدر یار جفا جوی و دل آزار نبود
ورنه بر عاشق سودا زده دشوار نبود
زار خود را بکس اظهار مکن( محجوبه)
هیچ کس چون بجهان محرم اسرار نبود